موردکاوی دخالت خانوادهها در زندگی مشترک
خانمی 38ساله درمورد وضعیت نابسامان زندگی خویش با همسرش به من مراجعه کرد و درضمن اظهار کرد که دو فرزند دوقلو، یک پسر و یک دختر، دارد که در جریان مشاجرههای طولانی و اضطراب بالا، تیکهای عصبی گرفتهاند و دچار ریزش مو شدهاند و ازآنجاییکه خودش هم به این مشکل دچار بود، از من درخواست کمک داشت. ظاهرا علت اصلی مشکل دخالت بیجای اقوام همسرش، بهویژه مادر و خواهران همسرش بود و همسرش نیز بیشتر وقتش را با آنان سپری کرده و درآمد بالای خود را برای آنان خرج میکرد و همسرش را تحت فشار مالی قرار میداد. حالا چه باید میکرد؟ باید با مادرهمسرش صحبت میکردم یا با همسرش و یا فقط با خودش؟
محیط پراسترس خانواده نقش بسیار مهمی در شکلگیری شخصیت و نیز ایجاد انواع آسیبهای روانی دارد، مخصوصا تنش بین والدین و کلیه اعضای خانواده. شاید فکر کنید بهترین راه این است که زن خانواده که علاقهمند به زندگی و فرزندان و شوهرش است، صبر بالا و گذشت بینهایت داشته باشد و این خصوصیت را نیز به فرزندانش انتقال دهد، اما به این فکر کنید که وقتی شراکتی در پیش است، باید این شراکت یکطرفه باشد؟ تا چه زمانی میتوان صبر و تحمل و گذشت داشت؟ نقطه پایان گذشت چه زمانی است ؟ وقتی یکی از شرکا همهچیز را ترک کند و آستانه صبرش لبریز شود، چه میشود؟
شاید بگویید همسران یا زنانی را دیدهاید که با تمام فشارهایی که از جانب زندگی یا شوهرانشان به آنان وارد میشوند، زندگی کرده و شرایط را تحمل کردهاند! اما سوال اینجاست که چطور دوام آوردهاند؟ چهکسی میداند مشکلات و آسیبهای روانی آنها در چه حد است؟ از دور همه میگویند فلانی زن خوب، باگذشت و مهربان است، اما درنهایت او با اضطراب بالا، افسردگی بالا و... بسیاری روبهرو میشویم که حتی علت آن را نمیدانیم. شاید بگوییم هیچ ایرادی ندارد؛ بالاخره او زن است و باید تحمل کند، ولی آن زن مادر فرزندانی است که خود نیز باید فرزندان سالمی را تربیت کنند. زنان و مردان آینده که بهدست مادران آسیبدیده، آسیبدیده اند.
بههرحال اولین کاری که بنده انجام دادم، این است که به کمک آن خانم سعی کردیم اضطراب بالای خودشان و فرزندانشان را پایین بیاوریم.
بهترین روش برای کاهش اضطراب درصورتیکه نتوانید از رواندرمانیهای روانشناس بهره بگیرید، شامل موارد زیر است:
1. در تنهایی خود موقعیتهای اضطرابآور را تجسم کنید و برای آنها پاسخهای کلامی و رفتاری مناسب استفاده کنید.
2. از کلماتی که بار اضطرابی دارند مثل: نمیشود، نخواهد شد، هرگز، هیچوقت و... هرگز استفاده نکنید و بهجای آنها از کلمات آرامشبخش مثل «میشود»، «راهکار دارد»، «امکانش وجود دارد» و... استفاده کنید.
3. سعی کنید با افراد آرام و خونسرد معاشرت کنید.
4. موقعیتهای بدون اضطراب و استرستان را بهخاطر بیاورید و آنها را تجربه کنید.
5. حواسپرتی روشی است که به شما کمک میکند اضطرابتان را کاهش دهید.
6. یادتان باشد افکاری که باعث اضطراب میشود، غیرمنطقی و منحرف هستند. نگران آنها نشوید.
درنهایت حضور همسر این خانم برایمان مهم بود. بعد از دریافت تجربههمسر در زندگی متقابل و اهمیت مشکلات خانواده که درنهایت منجربه متلاشیشدن این زندگی میشد، از او خواستهمیشود متقابلا با تغییرات همسر، تغییرات مثبت را در خود ایجاد کند و نگرش خود را به زندگی تغییر دهد. زندگی یکبار به ما فرصتبودن میدهد؛ پس با این علم در این فرصت کوتاه نگرش و دیدگاه خود را به زندگی بهبود ببخشیم. بچهها سلامتی روانشان وابسته به خانواده خوب و منطقی است و آرامش را باید از خانواده دریافت کنند؛ پس باید شرایط خانواده را ترمیم کنیم، وگرنه بار سنگین مشکلات جسمی و روانی را تجربه خواهیم کرد که نه ازنظر اقتصادی بهصرف است و نه ازنظر و نه از نظر روانی.
یادمان باشد پدر سرپرست خانواده و مادر مدیر اجرایی خانواده است و هردو در ایجاد شرایط مثبت نقش اساسی دارند. اگر در کشوری (همان خانواده) سران آن با هم همفکر و همراه نباشند، ادامه کار مشکل خواهد شد و اولین تاثیر را روی همسر (مادر) و فرزندانش خواهد داشت که در این شرایط ناامن، بسیاری از افراد از این شرایط سوءاستفاده میکنند و با مشاورهدادنشان زندگی را بدتر خواهند کرد. یادمان باشد سرپرست خانواده (پدر) در حفظ و برقراری انضباط و تصمیمگیریهای نهایی نقش مهمی دارد؛ پس وظیفه او هرروز نسبتبه گذشته سنگینتر خواهد شد. پدر و مادر بهخاطر داشته باشند با قهرکردنها و صحبتنکردنهای طولانی شرایط روزبهروز بدتر خواهد شد و درنهایت با جمعشدن مشکلات کوچک، حل آنها بسیار مشکل خواهد شد.
سعی کنید در مواجهه با مشکلات کوچک با همدیگر صحبت کنید و حتی اگر حرف هم را قبول نمیکنید، حداقل آن را بیان کنید.،هرچند ظاهرا طرف مقابل نپذیرد، ولی همیشه در ذهن خود آن را نگهداری میکند و در مواجهشدن در موقعیتهای مشابه ناخودآگاه هرقدر هم کم آنها را رعایت میکند.
به امید موفقیت، سلامتی و زندگی سرشار از مهر و محبت و آرامش.
نویسنده : نیک آمال