راهکارهایی برای آسانترشدن فرایند جدایی
شما با هم قولوقرارهای زیادی گذاشته بودید و کلی برنامه داشتید؛ مثلا خانه مشترک، بچههای متعدد، آینده کاری، برنامهریزی اقتصادی، روابط خانوادگی و اجتماعی خوب و حتی برنامههایی برای دوران بازنشستگی. تمام اینها را با جزئیات کامل ساختهوپرداخته بودید و تصویر زیبایی از آینده مشترکتان ترسیم کرده بودید؛ تصویری که روزها، ماهها و حتی سالها با آن زندگی کردید و قادر نبودید سرنوشت دیگری را جز زندگی مشترکتان تصور کنید. اما ناگهان همهچیز عوض شد و نقاشی زیبایتان که آنهمه برایش زحمت کشیده بودید، ناگهان به خطخطیهایی بیمعنا تبدیل شد و جز آیندهای مبهم چیزی برایتان باقی نماند. ما همهچیز را میدانیم؛ چون شما تنها کسی نیستید که دچار این سرنوشت شدهاید. میلیونها نفر درطول تاریخ در عشق شکست خوردهاند و حالا ما در این مطلب قصد داریم کاری کنیم تا کنارآمدن و عبور از این غم طاقتفرسا برایتان آسانتر شود؛ پس با ما همراه باشید.
وضعیت خودتان را درک کنید
جدایی به هر شکلی که باشد، چه خودتان خواسته باشید و چه ترکتان کرده باشند، یکی از جانکاهترین اتفاقاتی است که ممکن است برای هرکس بیفتد. این یکی از نعمتهای خداوند است که زن و مرد طوری آفریده شدهاند که هنگام ازدواج، اتحادی جداییناپذیر بینشان ایجاد شود تا بنیاد خانواده شکل بگیرد و در دامان این پیوند، نسل جدید پرورش یابد؛ اما گاهی جدایی اجتنابناپذیر میشود. در چنین موقعیتی شما احساس میکنید تکهای از وجودتان کنده شده است و جای خالیاش روحتان را میآزارد؛ بااینحال، قرار نیست تا ابد همینطور بمانید.
واقعیت را بپذیرید
شما بعد از جدایی احتمالا از چند مرحله عبور میکنید که اولین مرحله، انکار واقعیت و مراحل بعدی عزاداری، علائم روانتنی، افسردگی، خشم، آرمانپروری، پذیرش واقعیت و درنهایت، سازگاری است. در مرحله انکار، با اینکه علائم بارزی بهخطرافتادن رابطه را هشدار میدهد، اما سعی میکنید آنها را نادیده بگیرید؛ چون نمیخواهید قبول کنید همهچیز تمام شده است. معمولا گذر زمان و روبهروشدن با زوال رابطه، شما را وادار به پذیرش این واقعیت تلخ میکند. یادتان باشد طولانیکردن این مرحله کاملا بهضرر شماست. اگر بهاصطلاح، زیادی لفتش بدهید، ممکن است هرگز نتوانید به دنیای واقعی برگردید.
گریهوزاری کنید
پذیرش واقعیت، غم بزرگی در قلب و روحتان ایجاد میکند که وجودتان تحمل نگهداری آن را ندارد؛ پس باید آن را بیرون بریزید. سعی نکنید خیلی «منطقی» با واقعیات زندگی کنار بیایید. ژستها و افکار محترمانهتان را دور بریزید. الان وقتش است که دل به احساستان بدهید و تا میتوانید گریهوزاری کنید تا انرژی و اندوه انباشته درونتان، آزاد شود؛ وگرنه تا آخر عمر مانند یک غول خطرناک درونتان میماند و رهایتان نمیکند. احساس دیگری که ممکن است تجربه کنید، خشم است. خشمتان را هم مثل اندوهتان درک کنید. آن را بپذیرید، با تمام وجود آن را احساس کرده و سپس رهایش کنید تا خودتان هم رها شوید. اگر گریهوزاریتان بعد از یکیدو هفته همچنان ادامه داشت، از مشاور کمک بگیرید.
به خودتان برسید
بیاشتهایی، کاهش وزن، بیخوابی، سردرد، تپش قلب، عدمتمرکز، افت تحصیلی و بسیاری از علائم عجیبوغریب دیگر ممکن است در شما پیدا شود و شما حسابی بههم بریزید؛ اما نگران نشوید. همه اینها در یک روز تمام میشود و شما به زندگی عادی بازمیگردید؛ حتی شاید بهتر از قبل. خوب بخوابید و خوب بخورید تا برای زندگی جدید آمادگی داشته باشید. از آن مهمتر، ممکن است اعتمادبهنفس شما آسیبدیده باشد؛ اکنون بیشتر از همیشه نیاز دارید نسبتبه خودتان حس خوبی داشته باشید؛ پس حسابی به خودتان برسید.
خوش بگذرانید
کمی خوشگذرانی هم بد نیست. با دوستانتان بیرون بروید، بازی کنید، تا دیروقت بیرون باشید، مرخصی بگیرید و تا لنگ ظهر بخوابید و کمی قوانین سرسختانهتان را کنار بگذارید؛ چون موقعیتتان استثنایی است. اگر کمی از رژیمتان سرپیچی کنید، بهجایی برنمیخورد. میتوانید برای یکبار هم که شده است، با خیال راحت شکلات، نوشابه گازدار، فستفود یا هرقدر از غذاهای موردعلاقهتان را که دوست دارید، بخورید؛ اما فقط همین یکبار! بدن شما برای کمک به روحتان نیاز به سلامتی کامل دارد و شما در این راه باید کمکش کنید.
جایگزین پیدا کنید
رابطه عاطفی مثل موادمخدری میماند که شما به آن معتاد میشوید؛ یعنی در بدنتان همان اتفاقاتی میافتد که اگر معتاد بودید، میافتاد! بههمین دلیل، موقع ترک آن، پیداکردن یک جایگزین میتواند بسیار کمکتان کند؛ البته بههیچوجه منظورمان یک رابطه عاطفی دیگر نیست؛ سعی کنید یک جایگزین بیخطر و غیراعتیادآور پیدا کنید؛ مثلا بهجای اسم او در گوشی همراهتان، اسم صمیمیترین دوستتان را جایگزین کنید. اگر عادت داشتید هر شب و صبح بههم شببخیر و صبحبخیر بگویید و یا احتمالا روزی سیصدونودودوبار بههم پیامک بزنید، همین روند را با دوستانتان ادامه دهید. این مرحله زیاد طول نمیکشد و به احتمال زیاد دوستانتان حاضرند این لطف را در حقتان بکنند؛ نگران نباشید؛ چون بعدا جبران میکنید. این کار نمیگذارد ناگهان دچار خلاعاطفی شوید و درواقع کمکتان میکند بهتدریج از اعتیاد عاطفی خلاص شوید.
با دیگران وقت بگذرانید
تنهایی برایتان خوب است؛ چون میتوانید خوب فکر کنید. اما زیادی آن آفت جانتان میشود. یکی از بهترین مسکنها برای دردهای شما، وقتگذراندن با کسانی است که دوستشان دارید و دوستتان دارند؛ مثلا خانواده در درجه اول اهمیت قرار دارد و بعد دوستانی که درکتان میکنند و میتوانند با صبوری بهدرددلهایتان گوش بدهند. به آنها بگویید که شما به یک گوش شنوا و سنگصبور نیاز دارید.
ورزش کنید
برای راهیابی به المپیک شاید الان زمان خوبی نباشد؛ چون سنوسالتان بیشتر از آن است که بخواهید ورزش حرفهای را شروع کنید. اما برای کسب مدال قهرمانی در رقابت با سرنوشت، بهترین موقع است. ورزش در تغییر بیوشیمی بدن و پیداکردن حس خوب، معجزه میکند؛ علاوهبراین، به شما حس هدفمندی، ارتباط با دیگران، جذابیت و شادمانی میدهد؛ پس شروع کنید؛ اما خودتان را ناقص نکنید! بهتر است بعد از گذشت حداقل یکیدو هفته، ورزش را شروع کنید تا تعادلتان تاحدودی برگشته باشد.
تغییرات مثبت در زندگیتان ایجاد کنید
شاید عادت بدی داشتهاید که همیشه میخواستید ترکش کنید، شاید برنامهای برای زندگیتان در فکرتان بوده است که هیچوقت فرصت نکردید سراغش بروید، شاید همیشه علایق و استعدادهایتان شکوفا نشدهاند و شاید بخواهید دکوراسیونی جدید، مدل مویی جدید، دورههای آموزشی نو و تغییرات مثبت دیگر را برای خودتان درنظر بگیرید. اگر ترکتان کردهاند، بگذارید این حس در شما ایجاد شود که طرف مقابل، حقیقتا مورد خوبی را از دست داده است. با درایت، مشورت و برنامهریزی درست، تغییرات مثبت در زندگیتان را شروع کنید و با تجربیاتی که بهدست آوردهاید، نقاشیتان را از نو قلم بزنید.