نوجواني؛ فصل سبز شكوفايي
در اتاقش را محكم كوبيد و فرياد زد: «من ديگه بچه نيستم كه دائم ازم ايراد میگيرين و بهم دستور میدين. دليلي هم نداره هرجا بخوايد بريد، منم باهاتون بيام. من ديگه بزرگ شدم، چرا هنوز مثل بچهها باهام رفتار میكنين ...» اين جملهها براي همه ما آشناست؛ چه زمانيكه خودمان وارد مرحله نوجواني شديم و چه حالا که فرزند یا فرزندانمان به اين مرحله رسيدهاند؛ درواقع نوجواني پلي است كه دوران كودكي را به جواني میرساند و اگر بهخوبي از آن عبور نكنيم، یقینا در آينده با مشكلات بسیاری مواجه خواهیم شد. اما چگونه بايد با نوجوان برخورد كرده و به وی کمک کنیم تا بهراحتی بتواند از اين مرحله از زندگي عبور كند و درعینحال چطور میتوان علیرغم داشتن رفتار قاطع با او، با وی دوست و رفيق شد و اعتمادش را جلب كرد. براي آشنايي بيشتر با این مرحله بسیار مهم از زندگی، با دكتر نويد نوري، روانشناس و مشاور، گفتوگو كردهايم.
غولهاي غيرقابلكنترل
قبل از هرچيز بايد بدانیم دوران نوجواني، دوران بحراني نيست؛ بلكه درحقیقت اين خود والدين هستند كه به دليل نداشتن آگاهي و برخوردهاي نابجا باعث میشوند این دوره بسيار حساس در زندگي فرزندانشان تبديل به بحران بسيار بزرگی شود. گاهي والدين نگرانند فرزندانشان كه در كودكي مطيع آنها بودند، در نوجواني، به غولهایی غیرقابلکنترل تبدیل شوند و بنابراین همين موضوع باعث میشود سالهاي بسيار مهم و ارزشمند زندگي خود و فرزندانشان بهسختي سپری شود؛ بنابراين بهترين كار اين است كه هم نوجوانان و هم والدينشان توجه بيشتري به خواستههاي يكديگر داشته باشند.
دنياي متفاوت نوجوان
نوجواني دورهاي از رشد است كه تقريبا 11 تا 19 سالگي را دربرمیگیرد. 11 تا 15 سالگي مرحله اوليه نوجواني، 15تا 17 سالگي مرحله مياني و 17 تا 19 سالگي نيز پايان اين دوران است. اينكه ما بدانيم همزمان با تغييرات جسمی و روحي كه در نوجوانان بهوجود میآيد، آنها چه نيازهايي دارند و نیز بپذيريم كه آنان ديگر كودك نيستند، میتوانيم بيشتر كمكشان كنيم. گاهي والدين پيغامهايي به نوجوان میدهند كه خوشايند نيست؛ مثلا به آنها میگويند زماني فرزندان خوبي هستند كه همان کاری را انجام دهند كه والدین از آنان میخوانند؛
مثلا از نوجوانانشان میخواهند مدل موهاي خود يا طرز لباسپوشيدنشان را مطابق سليقه آنان انتخاب کنند، با افرادي كه موردتاييد والدینشان هستند، رفتوآمد كرده، هميشه درحال درسخواندن باشند، تفريحي نداشته باشند و همیشه مواردی از این دست را رعایت کنند. با توجه به اينكه افراد معمولا بهسمت چيزي میروند كه از آن واهمه دارند، والدين هم اغلب از ترس اينكه فرزندانشان در آينده وارد فضاها و كارهاي نامناسب نشوند، خواسته يا ناخواسته آنها را به این سمت سوق میدهند.
بحران هويت
آگاهيداشتن والدين بدون اينكه راهكار درستي براي رويارويي با نوجوان داشته باشند، نمیتواند موثر واقع شود. توجه به اين نكته ضروري است كه در دوره رشد نوجوان چند اتفاق مهم میافتد كه يكي از آنها هويتيابي است؛ يعني نوجوان تا پايان دوره نوجواني بهشدت بهدنبال ايجاد هويت است. او میخواهد بداند كيست، تا چه حد ارزش دارد و به كجا میخواهد برسد و مهمتر از همه جداي از خانوادهاش چه معنايي دارد كه البته در بسياري از موارد به دليل دخالتهاي خانوادهها، اين موضوع با مشكلات بسيار زيادي مواجه میشود و نوجوان نمیتواند هويت درستي براي خود بيابد و اغلب دچار بحران هويت میشود؛ يعني هويت نوجوان معمولا هويتي است كه خانواده براي او تعيين كرده، نه خود او.
تغييرات فيزيكي
با توجه به اينكه نوجواني مصادف با دوران بلوغ و تجربيات خاصي است كه با ترشح هورمونهايي در بدن همزمان است، امكان دارد نوجوان دراينخصوص دچار بحرانهاي خاص شود؛ يعني حس كند بدنش براي او غريبه است و تغييرات جديد برايش كاملا ناآشناست. گاهي نمیتواند اين تغييرات را بپذيرد و اگر والدين هم نتوانند در اين زمينه راهنماييهاي درستي به او بكنند، ممکن است همين موضوع براي او تبديل به بحران شود و نتواند بهخوبي شرايط را بپذيرد و مديريت كند. فراموش نكنيم با وقوع چنين شرايطي امكان دارد نوجوان در آينده اعتمادبهنفسش را از دست بدهد.
تفكر صوري و انتزاعي
نوجوانان اغلب در اين دوران دوست دارند از خانواده خود مستقل باشند و خودشان در هر مورد تصميم بگیرند يا انتخاب كنند؛ ضمن اينكه والدين بايد توجه داشته باشند كمكم در نوجوانان تفكر صوري يا انتزاعي رشد میكند كه ما به آن تفكر بزرگسالانه میگوييم. در مراحلي از رشد، نوجوان همه مسائل و موضوعات اطراف خود را از جمله تمام چيزهايي را كه تابهحال ياد گرفته نقد میكند و زير سوال میبرد. درواقع تفكر صوري و انتزاعي بالاترين نوع تفكر است كه بچهها میتوانند بهوسيله آن فرضيهسازي كنند؛ يعني میتوانند مسائل را بدون اينكه تجربه كنند در ذهنشان تداعي بكنند. میتوان گفت تفكر صوري، توان فرضيهسازي است؛ بدون اينكه موقعيتي درحالحاضر تجربه شود،
مثلا وقتي در كودكي وسيلهاي را پشت دستمان پنهان میكنيم و میگوييم: «تمام شد انداختمش دور...» كودك قبول میكند و ديگر دنبال آن شيء نمیگردد؛ چون تفكر انتزاعي ندارد و موقعيتهايي را كه تجربه نكرده است، در ذهنش تداعي نمیكند، ولي نوجوان با برخورداری از تفكر انتزاعي میتواند مسائل مختلف را در ذهنش تداعي کرده و آنها را نقد كند.
برخورد اشتباه والدين
متاسفانه گاهي والدين با تغييرات خاص دوره نوجواني اشتباه برخورد میكنند؛ بهطوریكه باعث دلخوري و دوری وی از آنها میشود؛ برای مثال نوجوانان با توجه به تغييرات هورموني و قرارگرفتن در سن رشد بسيار بيشتر از قبل میخورند و گاهي بهسرعت چاق میشوند و ظاهرشان تغيير میكند. همين موضوع باعث میشود بعضي والدين اين مسائل طبيعي را ناديده بگيرند و فراموش كنند که نوجواني يعني رشد سريع جسماني و درنتيجه در این مورد برخورد مناسبی با آنان ندارند و معمولا مدام تاکید میکنند: «اينقدر نخور، چقدر چاق شدي، واقعا نمیفهمی ديگه بچه نيستي، اين چه قيافهاي براي خودت درست كردي و ...» ولي نوجواني يك دوره گذار است كه با ورود به سنين جواني مشكلات مربوط به آنهم كمكم به اتمام میرسد. بهجاي فرستادن چنين پيامهايي به نوجوان میتوان از او خواست كه بيشتر ورزش كند و با فعاليت و تكاپوي بيشتر هم تناسب اندام خود را حفظ كرده و هم انرژي سرشار در وجود خود را آزاد كند.
تمايل به غارنشيني
نوجوان اغلب باتوجه به تغييرات خاص خود بهويژه ازلحاظ ظاهري علاقهاي به حضور در جمعهاي قبلي خانوادگي را ندارد و دوست دارد به غار تنهايي خود پناه ببرد، او معمولا داخل اتاق خودش است، دوست دارد تنها بماند يا فقط با همسنوسالان خود رفتوآمد داشته باشد؛ چون فكر میكند ديگر بزرگ شده است و دوست ندارد مانند قبل با پدر و مادرش بيرون برود؛ البته تغييرات سريع جسماني نوجوانان هم گاهي باعث میشود كه آنان دوست نداشته باشند مانند قبل در هر جمعي حضور یابند؛
ضمن اينكه كمكم فكر میكنند والدينشان حرف آنها را نمیفهمند که اگر اینطور شود، فرايند گفتوگو میان والدين و نوجوان به حداقل خود میرسد تا جايي كه گاهي حتي منجربه قطع رابطه آنان میشود و اینجاست که نوجوان ترجيح میدهد كمتر با خانوادهاش در ارتباط باشد؛ چون فکر میکند آنها او را قبول ندارند و میخواهند نظر خود را به او القا كرده و دائم سرزنشش كنند. در اين هنگام والدين علاوهبراينكه بايد به خواستهها و تصميمات نوجوان احترام بگذارند، بايد توجه كنند كه دورشدن فرزندشان از آنها میتواند آسيبهاي جبرانناپذیری را برايشان بهوجود بیاورد؛ بنابراين بايد بهگونهاي كاملا غيرمستقيم ناظر و شاهد كارها و تصميمات فرزندشان باشند.
اضطراب و نگراني
فراموش نكنيم كه تغييرات جسمی و تمايلات جديد و ناآشنايي كه در نوجوانان بهوجود میآيد، احساس اضطراب شديدي به آنها میدهد؛ زيرا بهدنبال اين تغييرات، اعتمادبهنفسشان كم میشود و با توجه به اينكه ميزان اعتمادبهنفس آنان اغلب تابع مفهومی بهنام «تصويري از بدن» است، براي مقابله با اين نوع اضطرابها، نوجوانان ترجيح میدهند كمتر در جمعهاي قبلي حضور داشته باشند و رفتوآمدهاي خانوادگي را كمتر كنند؛ چون فكر میكنند همه متوجه اين تغييرات دروني میشوند و بدين ترتيب سعي میكنند زمان بخرند تا اضطرابهايشان كمتر شوند. ولي اين، بهاينمعني نيست كه آنها حتما تمايل به كارهاي ناشايست دارند؛ بنابراين والدين بايد به نوجوانشان حق بدهند كه وی ساعتها جلوي آينه بايستد؛ درضمن آنها نباید فراموش كنند كه تمام اين حالتها گذراست و علاوهبرآن لازم است والدین نسبتبهظاهر نوجوانشان موضعگیری بدی نداشته باشند و احساس بهتري نسبتبهظاهرش بدهند تا بتوانند اعتمادبهنفس وی را تقويت کنند.