menu button
سبد خرید شما
در آینده چه کاره بشم؟
موفقیت  |  1403/05/31  | 
«نبز» من کجاست؟

در آینده چه کاره بشم؟


آیا حاضر هستید 96000 ساعت کاری را که دوست ندارید، انجام دهید؟ احتمالا جواب می‌دهید که «حتی یک ساعت هم حاضر به انجامش نیستم!»؛ ولی عدد 96000 از کجا آمد؟


شما در 18 سالگی وارد دانشگاه می‌شوید و بعد از 4 سال درس‌خواندن و در سن 22 سالگی از دانشگاه خلاص می‌شوید؛ حالا نوبت ورود به بازار کار است تا بتوانید شغلی برای خودتان دست و پا کنید. به طور میانگین، شما از 22 تا 62 سالگی، یعنی به مدت 40 سال و هر سال 50 هفته و روزانه 8 ساعت کار می‌کنید؛ یعنی 48 ساعت کار در هفته: (96000 = 48 50 40)

پس وقتی از ما می‌پرسند که «می‌خواهی چه کاره شوی؟» یا حتی خودمان فکر می‌کنیم که آینده من چگونه می‌شود، در اصل داریم به این سوال فکر می‌کنیم: «می‌خواهم 96000 ساعت از زندگی‌ام را چه کار کنم؟»

نیازی نیست به شما اطمینان دهم که انجام 96000 ساعت کاری که دوست نداشته باشیم، چقدر وحشتناک و عذاب‌آور و مثل خوردن آب‌جوش در کویر داغ است. «داستایوفسکی» می‌گوید: «دردناک‌ترین مجازات برای انسان آن است که به یک عمر کار بی‌معنا و بی‌فایده محکوم شود.»

برای همین است که می‌خواهم بدانید فکر به آینده و شغلی که می‌خواهید داشته باشید، چقدر مهم است و چقدر بهتر است که از نوجوانی به این موضوع فکر کنید. حالا ممکن است برایتان سوال شود چرا از نوجوانی؟

«بنجامین بلوم» که از نظریه‌پردازان معتبر روان‌شناسی آموزش و یادگیری است، با بررسی مسیر شغلی تعدادی از افراد موفق مثل تنیسورها، مجسمه‌سازان، شطرنج‌بازان، شناگران، ریاضی‌دانان و عصب‌شناسان به این نتیجه رسیده است که رسیدن به برتری و تخصص و داشتن شایستگی و مهارت بالا، بین 10 تا 18 سال طول می‌کشد؛ بنابراین هر چقدر زودتر زمینه مورد علاقه کاری خود را پیدا و شروع کنید، در سن پایین‌تری به حرفه‌ای‌گرایی در حوزه کاری خود می‌رسید.


«چطور بفهمم برای چه کاری مناسب هستم؟»

برای پیدا‌کردن جواب این سوال لازم است در نقطه اشتراک چهار دایره زیر کار کنید. تمام افراد خوشحال و موفق دنیا مثل ورزشکاران، خواننده‌ها، دانشمندان و موسیقی‌دانان، وقتی صبح از خواب بیدار می‌شوند، در نقطه اشتراک این چهار دایره مشغول به کار هستند:




دایره اول: استعداد

من چه استعدادی دارم؟ منظور از استعداد آن موردی است که برایش آموزش ندیده‌ایم و کلاس نرفتیم، اما بهتر از دیگران انجامش می‌دهیم؛ مثل کودکی که به کلاس نقاشی نرفته است، ولی نقاشی‌های قشنگی می‌کشد؛ پس این کودک استعداد نقاشی دارد.

در همین دایره می‌توانید بنویسید که چه مهارت و توانایی‌هایی دارید. وقتی شما متوجه استعداد خودتان بشوید، با سرمایه‌گذاری روی آن استعداد، آن را تبدیل به مهارت می‌کنید.


دایره دوم: شخصیت

من چه شخصیتی دارم؟ یعنی دوست دارم به طور فردی کار کنم یا به صورت تیمی؟ آیا سریع و راحت تصمیم‌گیری می‌کنم یا برای تصمیم‌گیری‌هایم نیاز به زمان و اطلاعات بیشتری هست؟ از کار با اطلاعات لذت می‌برم یا از گفت‌وگو با افراد؟ و سوالات دیگری از این دست.


دایره سوم: علاقه

یعنی از انجام چه کاری حس خوب می‌گیرم؟ چه کاری هست که به من انرژی می‌دهد، مرا خوشحال می‌کند و علاقه‌مند به انجام چه کارهایی هستم؟


دایره چهارم: نیازهای کشف‌شده و نشده جامعه

یعنی لازم است کاری را انجام دهم، کالایی را تولید کنم یا خدمتی را ارائه دهم که جامعه و دنیای اطرف من به آن نیاز دارد یا در چند سال آینده نیاز به آن ایجاد می‌شود؛ مثل شغل تولید محتوا یا بازاریابی دیجیتال که امروزه از تقاضای بالایی در دنیا برخوردار است. به این دایره توجه می‌کنیم تا به قول معروف تلاش‌ها و زحمات چند ماهه و چند ساله ما خریدار (تقاضا) داشته باشد.




«نقطه بی‌زمانی» یعنی جایی که شما متوجه گذر زمان نمی‌شوید؛ مثل زمانی که مشغول تماشای فوتبال تیم محبوبتان در فینال هستید یا زمانی که در حال بازی ایکس‌باکس و پلی‌استیشن هستید، به این دلیل متوجه گذر زمان نمی‌شوید و در «نبز» قرار می‌گیرید؛ چون این‌ها موضوعات مورد علاقه شما هستند و در انجام آن‌ها مهارت دارید.

وقتی شما بتوانید در «نبز» خود کار کنید، به دلیل داشتن استعداد، شخصیت مناسب، علاقه و مهارت حتما کار با‌کیفیت انجام می‌دهید، محصول خوبی می‌سازید و خدمات خوبی ارائه می‌دهید؛ در نتیجه مشتری و مخاطب شما احساس رضایت می‌کند و حاضر است پول خوبی به شما بپردازد و این یعنی شما هم خوشحال هستید و هم درآمد خوبی دارید؛ پس شما یک موفق خوشحال هستید.


هوشمندانه هدف‌گذاری کنید


چه کار می‌کردید اگر می‌دانستید که می‌توانستید شکست نخورید؟

شما می‌توانید به هر هدفی دست پیدا کنید؛ وقتی شما گام‌های برنامه دستیابی به هدفتان را خردمندانه طراحی کنید و یک محدوده زمانی برای آن در نظر بگیرید.

زمانی که شما هدف‌گذاری می‌کنید، تلاش کرده‌اید تصویری از خود را در آینده بسازید و به این ترتیب ویژگی‌های شخصیتی و رفتارهای خود را برای رسیدن به آن هدف رشد می‌دهید.




ویژگی های یک هدف‌گذاری استاندارد 


هر هدفی دارای پنج خصوصیت یا ویژگی است که به طور خلاصه می‌گوئیم هدف باید «SMART» باشد؛ یعنی:


Specific (هدف باید خاص و معین باشد)

اولین واژه تاکید بر خاص‌بودن هدف دارد، نه عمومی‌بودن؛ به این معنی که هدف واضح و روشن باشد، بدون تخیل و پیش‌پا‌افتاده‌بودن.

برای اینکه بتوانید به هدفی خاص دست یابید، معمولا پاسخ به پنج «چ» مفید است:

1. چه: می‌خواهم چه کاری انجام دهم؟

2. چرا: در اینجا دلایل خاص و مزایایی را که از انجام هدف به آن می‌رسید، ذکر کنید.

3. چه کسی: چه کسی (کسانی) در انجام این هدف درگیر می‌شوند؟

4. چه جایی: یک محل برای هدف خود مشخص کنید.

5. چه چیزهایی: محدودیت‌ها و نیازهای رسیدن به هدفتان را مشخص کنید.


Measurable (هدف باید قابل‌اندازه‌گیری باشد)

این واژه بر وجود معیارهایی برای اندازه‌گیری پیشرفتتان به سوی هدف تاکید دارد. اگر هدف قابل‌اندازه‌گیری نباشد، دانستن اینکه آیا داریم موفق حرکت می‌کنیم یا خیر، غیر‌ممکن می‌شود. قابل‌اندازه‌گیری‌بودن یک هدف کمک می‌کند که فرد (تیم) در مسیر رسیدن به هدف باشد، به تاریخ رسیدن به هدف توجه کرده و شادی حاصل از دستیابی به هدف را در تلاشی پیوسته تجربه کند.

معمولا پاسخ‌گویی به این سوالات کمک می‌کند:

چه مقدار؟

چه تعداد؟

چطور می‌توانم بدانم چه موقع هدفم انجام شده است؟



 Attainable (هدف باید قابل‌دستیابی باشد)

واقعی‌بودن و در‌دسترس‌بودن یک هدف مهم است و کمک می‌کند هدف نه خارج از دسترس باشد و نه زیر استانداردهای عملکردی. وقتی مهم‌ترین اهداف خود را مشخص کردید، تعیین کنید از چه راه‌هایی می‌توانید به آن برسید. شما می‌بایست نگرش‌ها، توانایی‌ها، مهارت‌ها و ظرفیت مالی خود را برای رسیدن به آن هدف گسترش دهید.

قابل‌دسترس‌کردن هدف کمک می‌کند عوامل یا فرصت‌هایی را که پیش از این نادیده گرفته‌اید، شناسایی کرده و سرعت خود را برای نزدیک‌شدن به هدف بیشتر کنید.

سوال: چگونه می‌توانم به هدفم برسم؟


Relevant  (هدف باید مربوط باشد)

یک هدف مربوط باید نماینده عواملی باشد که هدف‌گذار مایل و توانا به انجام آن‌هاست. البته مربوط‌بودن به این معنا نیست که هدف نمی‌تواند بالا باشد. یک هدف می‌تواند مربوط باشد، اگر هدف‌گذار معتقد باشد که می‌تواند آن را انجام دهد. اگر هدف‌گذار کاری شبیه به هدف فعلی در گذشته انجام داده باشد، می‌تواند از آن برای شناسایی اهداف مربوط استفاده کند.

سوال: آیا این هدف ارزشمند است؟


(هدف باید زمان‌دار باشد) Time bound

یک تاریخ برای رسیدن به هدف خود شناسایی کنید. تعهد به تاریخ مشخص‌شده کمک می‌کند تمام انرژی و تلاشتان را روی تکمیل هدف متمرکز کنید. این ویژگی کمک می‌کند که حسی از فوریت به کار خود بدهید.

سوال‌ها:

چه موقع؟

از حالا تا 3 هفته / 3 ماه / 6 هفته / 6 ماه دیگد چه کار می‌توانم بکنم؟

امروز چه کار می‌توانم بکنم؟


مقایسه‌ای است از یک هدف‌گذاری صحیح و ناصحیح:


ویژگی‌ها

هدف‌گذاری ناصحیح

هدف‌گذاری صحیح

S

می‌خواهم درس بخوانم و مهندس شوم.

می‌خواهم در کنکور رشته ریاضی شرکت کنم و مهندسی صنایع بخوانم.

M

می‌خواهم خیلی خوب درس بخوانم.

می‌خواهم در این هفته روزی حداقل هفت ساعت درس بخوانم.

A

می‌خواهم در سه سال دبیرستان ممتاز باشم.

می‌خواهم ترم اول را در سال اول دبیرستان ممتاز باشم.

R

می‌خواهم در مسابقات ورزشی مدرسه شرکت کنم.

می‌خواهم در تمام آزمون‌های آزمایشی شرکت کنم.

T

بالاخره رشته مهندسی می‌خوانم.

می‌خواهم در کنکور سال 98 در رشته مهندسی صنایع قبول شوم.



حالا شما یکی ازخواسته‌های زندگی خود را براساس ویژگی‌های هدف‌گذاری صحیح، هدف‌گذاری کنید.


ویژگی ها

شرح ویژگی

S


M


A


R


T




فراموش نکنید که عمل‌کردن رفتن از حال به آینده است و هدف‌گذاری آوردن آینده به حال!


شما می‌توانید به هر هدفی دست پیدا کنید؛ پکیج یادگیری دکتر احمد حلت به شما کمک می کند گام‌های برنامه دستیابی به هدفتان را خردمندانه طراحی کنید.

آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background