فکرهای ناآرام
رایجترین نشخوارهای فکری و روشهای مواجهه با آنها
وقتی دبیر تحریریه مجله موفقیت از من خواستند که راجع به نشخوارهای ذهنی مطلبی بنویسم تصمیم گرفتم این بار از آخر به اول بروم و در اینستاگرام از عموم مردم بپرسم که نشخوار ذهنی معمولشان کدام است؟
در بیشتر مقالات وقتی راجع به نشخوار ذهنی صحبت میشود معمولا به حذف نشخوارها و استفاده از تکنیکهای ذهنآگاهی میپردازند.
اینبار تصمیم گرفتم که به جای توصیه به حذف این نشخوارها به موضوع آنها بپردازم و سعی کنم تا حد امکان به دنبال راهحلی برایشان باشم و بعد با باقیمانده آنها یعنی آنهایی که حداقل در حال حاضر برایشان راهحلی وجود ندارد به تمرینهای ذهنآگاهی جهت کمکردن توجه به این نشخوارها بپردازیم.
متداولترین موضوع نشخوارهای ذهنی بین مردم موضوع ترس از آینده است. انسان از کودکی میآموزد که تلاش کند اوضاع را هرچه بیشتر تحت کنترل خود دربیاورد و چون احساس میکند تسلط او بر آینده خود و خانوادهاش اندک است، دچار استرس میشود و این استرس تمام وجودش را فرامیگیرد؛ به گونهای که بیشتر وقتها به آن فکر میکند. حال بررسی میکنیم که چاره کار چیست.
بهترین راهحل در این زمینه، هدفگذاریهای کوتاه مدت است که زودتر به نتیجه میرسند و باعث ایجاد انگیزه و هدفمندی بیشتر برای موارد دیگر میشوند.
وقتی که ما شور، تلاش و انگیزه را در زندگیمان جاری میکنیم با ایجاد امیدواری و افزودن چاشنی اعتماد به هوشمندی عالم هستی (در مواقعی که با وجود تمام تلاشی که کردهایم راهحلی نیافتهایم)، استرسها و ترسهایمان از آینده کاهش مییابند و به این ترتیب، یکی از مهمترین موضوعاتی که میتواند نشخوار ذهنی ایجاد کند کمرنگ میشود و به حاشیه میرود.
نشخوارهای ذهنی بعدی مانند ترس از بروز مشکلات مالی در آینده، ترس از شکست و عدم موفقیت در کارها، ترس از بیمارشدن و هرآنچه به ترس از آینده مربوط باشد، با تحلیلی مشابه تا حدی قابلحل خواهد بود.
نشخوار ذهنی رایج دیگر، ترس از به حد کافی خوبنبودن و مورد قضاوت قرارگرفتن از جانب مردم است. عجیب است که توقع داریم با وجود تفاوتهای فراوان آدمها با هم، مورد تایید همگان قرار بگیریم، مگر اینکه خودمان، مورد تایید خودمان نباشیم که برای حل آن باید با خودمان روراست باشیم و ببینیم چه ویژگیهایی درباره اخلاقیات، ارتباطات، تفریحات، رسیدگی به خود در زمینه جسمی و روحی، نوع شغل و تحصیلات برایمان جذاب است و بررسی کنیم که آیا این ویژگیها اکنون در ما وجود دارند یا نیاز داریم برای کسب آنها تلاش بیشتری بکنیم؟ وقتی در اینباره برنامهریزی میکنیم باز هم در ما جوشش و انگیزه ایجاد میشود و نظر دیگران رفتهرفته برایمان کمرنگ شده و ترسمان از مورد قضاوت قرارگرفتن کاهش مییابد، چراکه از این پس خودمان را تایید میکنیم و نیاز افراطی به تایید دیگران نخواهیم داشت.
نشخوار فکری رایج بعدی، این است که کارها را به بهترین نحو ممکن انجام بدهیم و نگران از دستدادن فرصتها نباشیم، غافل از اینکه چیزی به نام «بهترین» وجود ندارد. در هر زمان ما به اندازه آگاهی و توانمندیمان میتوانیم تلاش کنیم. انجام هر کاری تجربههای جدیدی به ما خواهد داد که مسلما باعث خواهد شد در آینده موضوعات و مشکلات را بهتر ببینیم و راهحل مناسبتری برای حل آنها پیدا کنیم. از آنجا که ممکن است در هر کاری افراد دیگری تجربه بیشتری نسبت به ما داشته باشند و همین امر باعث شود موضوع را بهتر تحلیل کرده و عملکرد بهتری در مقابل آن داشته باشند، پس دنبال بهترین بودن یک سوءتفاهم است که لازم است لطفی در حق خودمان بکنیم و آن را برای همیشه کنار بگذاریم.
دغدغه و نشخوار بعدی حسرت کارهایی است که با وجود داشتن علاقه به انجام آنها، تاکنون انجامشان ندادهایم. لازم است به این نکته توجه کنیم که ما گاهی با گذشت زمان تمایلمان را نسبت به انجام بسیاری از کارهایی که در گذشته به آنها علاقهمند بودهایم از دست میدهیم. بنابراین باید هر یک از این موارد را به طور جداگانه بررسی کنیم و اگر دیدیم شرایط مهیاست و هنوز نسبت به انجام آن کار تمایل داریم، فورا اقدام کنیم. با نشستن و دست روی دستگذاشتن هیچ اتفاق جدیدی در زندگی ما نمیافتد و با هدر رفتن لحظات امروزمان، ما میمانیم و یک دنیا حسرت جدید که به قبلیها اضافه میشود.
دغدغه و نشخوار بعدی ترس از تصمیم اشتباه است. باید این نکته را در نظر بگیریم که تصمیم غلط و درست وجود ندارد. ما در هر لحظه با توجه به سطح آگاهیمان بهترین تصمیمی را که میتوانیم میگیریم. پیامدهای هر تصمیمی تجربهای میشود که میتوانیم در پیریزی زندگی بهینه آیندهمان از آن بهره ببریم.
نشخوار فکری بعدی ترس از دعواها و مشاجرات خانوادگی است که مسلما غیرقابل اجتناب هستند، اما چرا ترس؟
در یک خانواده ناسالم از آنجا که افراد به نظر و تایید یکدیگر اهمیتی نمیدهند، در پی هر اختلافی ممکن است دعواهای متناوبی پیش بیاید که کاملا طبیعی است. پس به جای داشتن چنین دغدغهای باید یاد بگیریم که به حریم فردی یکدیگر احترام گذاشته و توقعاتمان را نسبت به هم کم کنیم تا بتوانیم با تنش کمتر لحظات بهتری را کنار هم سپری کنیم.
دغدغه دیگری که گاهی منجر به بروز نشخوار فکری میشود مشکلات ازدواج از جمله مخالفت خانواده، بیاعتمادی، تردید در انتخاب درست و از این جمله است که لازم است با مهارتآموزی و یادگیری حل مسئله آن را برطرف کرد.
بیاعتمادی معضل بسیار مهمی در مسائل خانوادگی است که قطعا با درمانهای تخصصی، برطرف خواهد شد. این معضل در بسیاری از مواقع ناشی از مشکلات و تجارب دوران کودکی است که افراد معمولا در پی آن تجربه، حس ناامنی را به بقیه شرایط و افراد زندگیشان تعمیم میدهند.
پیشنهاد میکنیم هرچه سریعتر این دغدغهها را درمان کنید که با برطرفشدن نشخوارهای ذهنی ناشی از آنها بتوانید از لحظات زندگیتان بیشترین بهره را ببرید.
در مورد مخالفتهای خانوادهها با انتخاب فرزندان برای ازدواج، این نکته شایان ذکر است که تا وقتی ما به بلوغ ازدواج نرسیده باشیم و فردیت خود را با پذیرش مسئولیتهای زندگی خودمان به خانواده ثابت نکرده باشیم به احتمال زیاد همین آش است و همین کاسه!
پس برای حل ریشهای مشکل، برای اثبات فردیت و مسئولیتپذیریمان به خانواده اقدام کنیم.
یکی از مهمترین دغدغههای رایج، دغدغه پدر و مادرها برای آینده و تربیت فرزندانشان است.
متاسفانه در فرهنگ ما به علت مسئولیتپذیری زیاد و وابستگی و عدم فردیت، خود والدین از پدر و مادرهای خود جدا شده و به بچههایشان چسبیدهاند و با توجه زیاد مانع رشد و بلوغ و مسئولیتپذیری فرزندانشان میشوند و همین امر آنها را تبدیل به والدینی همیشه نگران کرده است.
درحالیکه دلسوزترین والدین کسانی هستند که بیش از اینکه بخواهند فرزندانشان را وابسته به خود نگه دارند با دادن مسئولیت به آنها، فرزندانشان را افرادی مستقل و توانمند بار میآورند.
و در آخر مهمترین چیزی که دغدغه و نشخوار ذهنی امروز مردم ماست، مشکلات اقتصادی جامعه است که در این زمینه حقیقتا چارهای نداریم جز اینکه خودمان به داد خودمان برسیم. اگر هر فرد به نوبه خود علاقه اجتماعی را سرلوحه اعمالش قرار دهد و وظایفش را به درستی انجام دهد، اندکی به بهبود شرایط کمک خواهد کرد و نکته قابل ذکر این است که برای مدیریت این نشخوار فکری لازم است به ذهن خود، آگاه باشیم و بدانیم که در درون آن چه میگذرد، مادامیکه ناهوشیار زندگی کنیم، افکار بیهوده ذهنمان را پر کرده و مجال فکر کردنهای بجا و خلاقیت را از ما میگیرند. بنابراین با وجود اینکه میخواهیم با فکرکردن، مانع از دسترفتن موقعیتها و اتخاذ تصمیمهای نادرست شویم با افتادن در دام افکار پوچ و بیهوده بیشتر در این چاه تاریک فرومیرویم.
برای هوشیاری نسبت به افکار لازم است تمرینهایی انجام دهیم که در مقالات گذشته هم به آنها اشاره شده است و از آن جمله میتوان به مدیتیشن، تمرین خوردن با تمرکز بر عطر، بو و مزه غذاها و تمرین پیادهروی آگاهانه و تمرکز بر تنفس و آنچه در فکرمان میگذرد اشاره کرد.