شیوهی صحیح قطع ارتباط با کارمند
تسویه حساب و خدا نگهدار!
گاهی رابطه¬ی کاری ما با کارمندمان بهسمتی پیش می¬رود که قطع ارتباط کاری تنها انتخاب است. یا او تمایلی به ادامه¬ی همکاری با ما ندارد یا برعکس. تجربه نشان داده که قرار نیست هیچکس همیشه کارمند یک سازمان یا یک کسبوکار باقی بماند. اما مهم این است که این قطع ارتباط چگونه پیش برود؟ چگونه مدیریت کنیم که هم کارمند، هم کسبوکار، کمترین آسیب را دیده یا اصلا آسیب نبینند؟ موضوع این نوشته، نکاتی در باب مدیریت قطع ارتباط با کارمند است.
شیوهی ناصحیح و آسیب زننده برای قطع همکاری و اخراج:
گاهی اوقات شیوهی انتخابی مدیران کسبوکار این است که کارمند را صدا میزنند، مراتب نارضایتی خودشان را به اطلاع او میرسانند و سپس از او میخواهند که آمادهی خداحافظی با بنگاه (اخراج) شود؛ تسویه حساب و خدانگهدار.
کالبد شکافی شیوه ی آسیب زننده قطع همکاری و اخراج:
درست است که هیچکس کارمند تماموقت و مادامالعمر بنگاهی نیست. ولی مواجههی ناگهانی و بدون آمادگی قبلی با پدیدهی حذف و اخراج موجب آسیب به روح و روان فرد میشود. چرا؟
او بههرحال کارمند ماست و مشغول فعالیت و کسب درآمد. ولو برای کوتاه مدت یا میان مدت، بر روی کسب درآمد از محل اشتغال خود حساب باز کرده و به احتمال زیاد برای زندگی اش پیش بینی ها و برنامه ریزی هایی براساس درآمد دریافتی انجام داده است. چون او هیچ پیغام نارضایتی یا عدم تمایل به ادامه ی همکاری دریافت نکرده، ذهنیتش بهسمت تداوم فعالیت و کسب درآمد از محل کار است. اعلام ناگهانی خبر تسویه حساب و اخراج به ذهن و روان او آسیب میزند.
چرا این روش قطع همکاری و اخراج ناصحیح است؟
اجازه بدهید کمی هم به ناصحیح بودن این روش ترک همکاری یا اخراج بپردازیم.
واضح است که ما بههر دلیل امروز در نقطه ای قرار داریم که مایل به ادامه ی همکاری با کارمندمان نیستیم. این را می پذیریم و اصلا قرار نیست بگوییم نباید به این نقطه رسید. ولی آیا نمیشد از این نقطه فاصله گرفت؟ نمیشد در طول دورهی همکاری او با ما به شیوهای عمل کنیم که این شرایط حادث نشود؟
می خواهیم به مدتها قبل برگردیم. به زمانی که برای جذب نیرو آگهی دادهایم و او آمده فرم پرکرده و مصاحبه شده است.
سوالاتی برای من وجود دارد که لازم میبینم اینجا بپرسم:
- آیا در زمان مصاحبه، به این نیروی علاقه مند به همکاری گفته ایم که مثلا عملکرد و رفتار همکار قبلی چه ایرادی داشته و چه خواسته ای را برآورده نمیکرده که تصمیم به قطع همکاری با او و جذب نیروی تازه گرفته ایم؟
در بعضی از مصاحبه ها به این مهم اشاره نمی کنیم که چه رفتاری از کارمند قبلی موجب رنجش خاطر و نارضایتی ما شده و فقط دربارهی مسائل مربوط به کار صحبت می کنیم، بدون اینکه به او بگوییم بروز چه رفتارهایی از طرف او میتواند ما را به نقطهای مشابه کارمند قبلی یا اخراج برساند.
- آیا با ذکر جزئیات مهم، به کارمند گفته ایم که انتظارات ما از او شامل چه چیزهایی است و او باید چگونه عمل کند؟ گفتهایم چه حداقلی از عملکرد، چه میزان از فروش یا سود و چه میزان افزایش مشتری را در چه بازه ی زمانی از او انتظار داریم؟
گاهی در مصاحبه با نیروی در آستانه ی استخدام، فقط از مهارتهای او می پرسیم و به اینکه انتظار داریم از این مهارتها چگونه و برای رسیدن به چه حدنصاب و چه سقفی از عملکرد استفاده کند، هیچ اشاره ای نمی کنیم. به او نمی گوییم که کسب چه دستاورد حداقلی موجب تداوم همکاری با او خواهد شد و نرسیدن به چه میزان خروجی می تواند زمینهساز قطع همکاری ما باشد.
- آیا در طی دوران کاری اش مهارتهای تازهی کارمند را شناسایی کردهایم؟
به احتمال بسیار زیاد، کارمند ما در طی مدتی که از شروع کارش گذشته، صاحب مهارتها و تواناییهای تازهای شده که میتواند زمینهساز استفادهی بهتر ما از وجود او شود. چه بسا امکان ورود به حیطههایی برایش فراهم شده باشد که روز اول برای آنها استخدامش نکردهایم. این یعنی او میتواند بخش های دیگری از نیاز ما را برآورده سازد که روز اول به آنها فکر نمیکردهایم. چرا این مهارتها مورد غفلت ما واقع شدهاند؟
- آیا نیازها و انتظارات تازهی خودمان را به اطلاع کارمند رساندهایم؟
گاهی هم این ما هستیم که انتظارات تازه ای از کارمندی داریم که مدتها قبل استخدامش کرده ایم. آیا او از این خواسته ها و انتظارات تازه خبر داشته و برای برآورده ساختنش اقدامی نکرده؟ بعضی کارفرمایان تصورشان این است که کارمند باید بتواند خودش متوجه این موارد بشود. باید از آنها پرسید چگونه انتظار دارند فردی که تمام انرژی و همّ و غم خود را روی تامین خواسته های اعلامی ما گذاشته، به خودی خود و بدون اقدامی از طرف ما، درخواستهای تازه مان را کشف و برای آنها تلاش کند؟
- آیا پرسیدهایم که کارمندمان چه درخواستهای تازهای از ما دارد؟
شاید روز مصاحبه، طبق روال از درخواست ها و انتظارات متقاضی پرسیده ایم ولی پس از آن چطور؟ درباره ی کارمندی صحبت میکنیم که بهمرور و بهشکل مستمر، مهارتها و دانش های تازه فرا گرفته؛ آیا عجیب است که او در این دوران صاحب خواسته های تازه ای شده باشد؟ چرا نباید از او درباره ی آنها بپرسیم و ما هم متقابلا برای جبران آنها راهکار بیابیم و ارائه کنیم؟ شاید او هم به اندازه ی کافی از ما و واریزی هایمان رضایت ندارد، شادی ستاده هایش با داده هایش تناسب ندارد و بخشی از کاستی های رفتاری و عملکردی کارمند خواسته یا ناخواسته به این عدم رضایت بازمی گردد. ما چطور با این موضوع برخورد کرده ایم؟
سخن پایانی
در ارتباط با کارمندان، لازم است هم از ابتدای ورود به بحث استخدام، واضح و شفاف و همراه با ذکر جزئیات به مصاحبه ی استخدامی وارد شویم، هم از آنجا که انسان موجودی متغیر است و شرایط و ویژگیهایش میتواند مستمرا تغییر پیدا کند، لازم است مصاحبه و گفتوگو با او را یک فرایند دائم بدانیم و بارها در طی دوران کاری اش، شناخت دو طرف را بهروزرسانی کنیم. در فواصل مختلف با او گفتوگو کرده و هر روز بیش از پیش، برای تعمیق روابط کاری برنامهریزی کنیم، مگر اینکه این شناخت بهروزرسانی شده ما و او را به این نتیجه برساند که تغییرات حادث شده، به سمت سست شدن روابط کاری میرود و زمانش رسیده که به قطع رابطهی کاری فکر کرده و برایش اقدام کنیم.
بدین ترتیب نه ما از داشتن نیروی متخصص، به سبب نشناختن توانایی هایش، محروم می شویم، نه او به ناگهان با درخواست قطع رابطه ی کاری ما مواجه شده و دچار آسیب خواهد شد.
نویسنده: دکترعلیرضا داداشی