گاوهای بنفش و شاخهای مجازیشان
کسانی که با دنیای بازاریابی و تبلیغات آشنایی دارند، میدانند که تعبیر «گاو بنفش» در تیتر این مقاله، نه یک اصطلاح توهینآمیز، بلکه نام یک استراتژی بحثبرانگیز در دنیای بازاریابی است که میگوید باید به هر شیوه ممکن، دیده شویم و خود را متمایز و متفاوت از بقیه نشان دهیم.
«ست کاروین»، نویسندهای که برای نخستین بار این نظریه را مطرح کرد، در کتابش آن را با این مثال توضیح داده که اگر در جایی دهها گاو قهوهای رنگ و معمولی وجود داشته باشد و در میان آنها یک گاو بنفش هم باشد، تنها آن گاو است که به چشم میآید و در ذهن بینندگان باقی میماند.
استراتژی گاو بنفش بین سلبریتی ها
البته استراتژی گاو بنفش در دنیای تجارت، گاهی و در مورد بعضی کالاها، شاید استراتژی مناسبی برای تبلیغات باشد، اما در زمینه برندسازی شخصی و بهخصوص برای چهرههای فرهنگی و هنری اشکالات چشمگیری را به دنبال دارد. با این وجود در میان بخشی از سلبریتیها و اکثر کسانی که خودشان را شاخهای فضای مجازی میخوانند، امروزه دیدگاه دیدهشدن به هر قیمتی و تمایزیافتن در هر جهت ممکن متاسفانه غلبه پیدا کرده است.
شاید به همین خاطر باشد که مثلا میبینیم یک چهره مشهور، روزی در پیج اینستاگرام و آثارش از واژههای زننده و رکیک استفاده میکند و روز دیگر همان چهره میخواهد به مخاطبانش پندهای اخلاقی بدهد! روزی عشق و عاشقی را ابلهانهترین کار ممکن توصیف کرده و همه زنان را از یک جنس میداند و روزی لطیفترین شعرهای عاشقانه را برای خواندن انتخاب میکند.
شهرت یا محبوبیت؟
میل به دیدهشدن و مورد توجه قرارگرفتن یکی از نیازهای روانی مشترک بین انسان هاست و همیشه هم لزوما چیز بدی نیست، ولی نه به قیمت نادیدهگرفتهشدن معیارهای انسانی و اخلاقی. ازجمله مهمترین مشکلاتی که استفاده از چنین رویکردی میتواند برای یک چهره ایجاد کند، این است که پیروان این استراتژی، اگر چه مشهور هستند، اما معمولا محبوب نیستند. آنها دیدهشدن و شناختهشدن به هر قیمت را دوست دارند، اما بخش بسیار بزرگی از کسانی که آنها را میبینند و میشناسند، نمیتوانند چنین افرادی را دوست داشته باشند.
حتی کسانی که به نظر میآید به این چهرهها علاقهمند هستند هم بیشتر به آنها به چشم یک ابزار سرگرمی نگاه میکنند نه یک شخصیت کاریزماتیک و دارای ویژگیهای خاص و مثبت فکری و اخلاقی. آنها عمدتا «زنگ تفریح» علاقهمندانشان هستند و الگوی معکوس زندگی مخالفانشان.
بنابراین دیدهشدن را هرگز نباید با محبوبیت اشتباه گرفت و یکسان تلقی کرد. برای مثال، مادری که بچه کوچکش را کتک میزد و از آن فیلم میگرفت و از فالوئرهایش میخواست که به کارتش پول بریزند تا در ازای دریافت پول، برای مدتی دیگر بچهاش را نزند! یا آن سلبریتی که در توئیتر و ایسنتاگرام با افتخار اعلام کرد که موبایل همسرش همواره تحت کنترل و نظارت و مدیریت اوست هم قطعا جلب توجه میکنند. حتی ممکن است هم اینک دهها میلیون نفر آنها را بشناسند، اما بسیار بعید است که این شناختهشدن به نفعشان تمام شود یا احیانا باعث شود که مردم این شخصیتها را دوست داشته باشند.
تاثیر بر نوجوان
با وجود مواردی که گفته شد، گاهی هم این امکان وجود دارد که بعضی افراد در سنین خاصی مثل سنین بلوغ که معمولا انسانها با تغییرات هیجانی و هورمونی بیشتری مواجه هستند، نسبت به مطالب یا آثار بعضی از این سلبریتی ها علاقه نشان دهند و شاید حتی بدون اینکه خودشان خواسته باشند، در سطح ناخودآگاهشان، تحتتاثیر بعضی واژهها یا حرمتشکنیهای اخلاقی این افراد قرار بگیرند. این مسئله را میتوان یکی از آسیبهای حضور این گونه سلبریتی ها در فضای مجازی تلقی کرد.
افزایش آگاهی یا ممنوعیت
خوشبختانه خیلی اوقات با افزایش سن و سطح آگاهی، این گرایشات خودبهخود کمرنگ میشود؛ اما حتی اگر چنین نشد، باز هم رویکرد ممنوعیت بهندرت میتواند مشکلگشا باشد و معمولا افراد را نسبت به آنچه از آن منع شدهاند، کنجکاوتر و حریصتر میکند.
بهتر این است هنگام مواجهشدن با چنین مواردی، این واقعیت را در نظر داشته باشیم که مشکل گرایش به یک جذابیت ناسالم را معمولا فقط میتوان با جایگزینکردن آن با یک جذابیت نسبتا سالمتر برطرف کرد. ضمن آنکه گاهی نیازهایی در سطح خودآگاه یا ناخودآگاه روان انسانها وجود دارد که از طریق اینگونه آثار، به نوعی برآوردهشده یا تسکین پیدا میکنند. هنگام مواجهشدن با چنین مواردی، بهتر است در درجه نخست سعی کنیم نیازهایی را که پشت این گرایش وجود دارد، به دقت واکاوی و شناسایی کنیم و سپس ضمن توضیحدادن مهربانانه آسیبها و تفکرات غلط نهفته در این گونه آثار، تا حد امکان جذابیتهای سالمتری را به آنها پیشنهاد دهیم؛ جذابیتهایی که میتوانند همان نیازها را در مسیر بهتر و سالمتری برآورده کنند.
نویسنده : سهند حزین