در مصاحبه با دکتر «صادق پیوسته» عنوان شد:
سلبریتیها پدیدههایی نوظهور نیستند!(مصاحبه)
-تعریف شما از مفهوم سلبریتی چیست؟
نزدیکترین واژه به سلبریتی، چهره است و معمولا به کسی اطلاق میشود که عموم مردم او را میشناسند و تا حدودی از وی پیروی میکنند. سلبریتیها ابزار مهمی به نام رسانه را در اختیار دارند که توسط آن، حرفه، آثار و اتفاقات و لحظات زندگی خود را به نمایش میگذارند.
-آیا سلبریتیها از قواعد مشخصی پیروی میکنند؟
نمیتوان به طور دقیق قواعد مشترکی را مشخص کرد، زیرا این قواعد دائما در حال تغییر هستند؛ بهویژه اینکه رسانهها هر روز امکان و ابزاری جدید به وجود میآورند که به آن قواعد، حالتی سیال میدهد.
-اصولا میتوان گفت وجه اشتراک سلبریتیها، ابزار رسانهای مشترک است؟
نوع رسانه، مسئلهای مهم است. چهرهشدن بدون رسانه بیمعناست؛ در نتیجه سلبریتیشدن در هر رسانه با رسانه دیگر متفاوت است. لذا با توجه به تنوع رسانهها، نمیتوان گفت که سلبریتیها از یک ابزار مشترک استفاده میکنند.
-آیا میتوان سلبریتیها را پدیدههایی نوظهور قلمداد کرد؟
باید توجه داشت که سلبریتیها لزوما نوظهور نیستند، زیرا همیشه افرادی هستند که تحت این عنوان در جامعه شناخته میشوند. شخصیتهای هنری، علمی، ادبی، سیاسی و حتی برخی رهبران مذهبی و حاکمان زیادی در اعصار گذشته میان افراد جامعه به عنوان «شناس» در این جایگاه حضور داشتهاند.
گاهی حتی برخی افراد با توسل به شایعه، بهعنوان سادهترین ابزار رسانهای به شهرت رسیدهاند. با روند سریع ایجاد اشکال جدید رسانهها و بهویژه ورود رسانههای تصویری، چهرهبودن بسیار مهمتر از گذشته شد. تا پیش از آن، بیشتر قدرتها و دارندگان منابع اقتصادی افراد مهمی تلقی میشدند، ولی با ورود رسانه تصویری، چهرهبودن، فارغ از تواناییها و صلاحیتها و فواید افراد، صاحب اهمیت شد.
هرچند که هم در عصر مشاهیر و هم در دنیای امروز، عنوان سلبریتی تنها به افراد مشهوری با خصوصیات مثبت داده نشده و شخصیتهای زیادی با بار منفی نیز در این جایگاه قرار گرفتهاند.
-آیا در بررسی موضوع سلبریتیهای ایرانی در فضای مجازی میتوان طرفداران این افراد را در دستهبندی خاصی قرار داد؟
ابتدا باید در نظر داشت که این مسئله تنها شامل نوجوانان و جوانان نمیشود. هرچند ممکن است که قشر جوان به دلیل دسترسی بیشتر به تکنولوژی رسانهای جدید، حضور بیشتری در این عرصه داشته باشند، ولی در نگاهی عمیقتر به موضوع، میتوان پی برد که هر گروهی، سلبریتی خاص خود را دارد. به عنوان مثال، حتی رزمندههای جبهه و جنگ هم سلبریتیهای خود را داشته و دارند. البته باید در نظر داشت که تاکنون تحقیقاتی در این مورد با توجه به هزینههای زیاد مالی و مستمر آن، به صورت گسترده و عمیق صورت نگرفته است.
-صرف این هزینهها از جانب چه نهادی باید صورت بگیرد؟
واقعیت این است که هیچ نهاد خاصی نمیتواند بهتنهایی انجام این تحقیق را به عهده بگیرد، بلکه این موضوع باید به صورت یک خواست اجتماعی و در قالب نهادهای مختلف مورد مطالعه قرار بگیرد. از جمله این نهادها میتوان به دانشگاهها، بهخصوص دانشگاههای ارتباطات و علوم اجتماعی، علوم سیاسی و اقتصاد اشاره کرد.
از طرف دیگر، رسانههای بزرگ به عنوان بستری برای ایجاد سلبریتیها باید بخشی از این هزینهها را بر عهده بگیرند. همچنان که دانشگاههای خاصی مثل دانشگاه صدا و سیما میتوانند عملکردی مهم در این امر داشته باشند؛ زیرا فعالیت این بخش از جهات مختلف و بهویژه در بحث مدیریت رسانه با موضوع مطرحشده مرتبط است.
از سوی دیگر نیز بسیاری از شخصیت های سیاسی در اکثر مواقع از سلبریتیها در پیشبرد اهداف خود بهره میگیرند و اگر بخواهند این استفاده برای جامعه هم سودمند باشد، باید پیش از انجام آن، تحقیق گستردهای صورت دهند که مستلزم صرف هزینه است.
با همه اینها فراموش نکنیم که خواست اجتماعی برای انجام این تحقیقات تا چه اندازه مهم است. باید توجه داشت که نقش سلبریتیها در دنیای امروز خیلی پررنگ است؛ بنابراین مهم است که ما این اهمیت را درک کنیم و بخواهیم آگاهانه در مورد آن تصمیم بگیریم. در واقع باید این ما باشیم که بر اخبار سلبریتی ها مسلط میشویم و نه برعکس که البته این امر منوط به صرف زمان برای درک جامع و درست میزان این اهمیت است تا به واسطه آن، این خواست اجتماعی توسط جامعه از نهادهای مختلف درخواست شود.
-آیا میتوان گفت که دوری از نخبهگرایی باعث رشد سلبریتیها در فضای جامعه ایران شده است؟
این یک رابطه دیالکتیک و داد و ستدی است. باید در نظر داشت که نخبهگرایی، نهتنها در ایران که در همه جای جهان در حال ضعیفشدن است. در مقابل، سلبریتیها با توجه به انعطاف و تغییر هر روزه رسانهها، قویتر شدهاند. این تغییرات در هر دو طرف منجر به ایجاد این داد و ستد و در مواقعی حتی همبستگی شده است.
البته در ایران این موضوع تا حدودی متفاوت است، زیرا بهویژه در محیطهای روشنفکری و بعد از آن در فضاهای نخبگی همچون دانشگاهها و عرصههای مختلف موفقیت، نهادسازی ضعیفی حاکم است. دانشگاه برای برقراری ارتباط با جامعه، رسانه مشخصی ندارد و نتوانسته آن را در طول این سالها بهبود ببخشد که البته دلایل متعددی دارد.
از جمله اینکه بسیاری از مسائل در کشور ما جنبه دستوری دارد و این امر سبب ایجاد تاخیر در پاسخگویی به نیازهای جامعه میشود. از سوی دیگر آن دسته از روشنفکران حامی دولت به سرعت جذب شده و وارد یک بروکراسی و دیوانسالاری جدید میشوند و کارکرد روشنفکری خود را از دست میدهند. در نتیجه میتوان گفت که ما نهاد روشنفکری بهمعنای واقعی نداریم و تنها میتوان به تعدادی روشنفکر که بهصورت پراکنده فعالیت میکنند، اشاره کرد. نهادهای نخبگی نیز سازوکار کاربردی در اختیار ندارند که این دو موضوع به جایگزینی و حضور پررنگ سلبریتیها در لایههای مختلف جامعه کمک میکند.
-به نظر شما گمگشتگی هویتی و یا عدمآگاهی فردی در پذیرش چهرهها بیش از ظرفیت واقعی آنها موثر است؟
ابتدا باید در نظر داشت که در شرایط موجود، پایههای استاندارد شخصیتی خودبهخود در حال ازبینرفتن هستند. در این حالت، هویت افراد سیالتر شده و فرد در معرفی خود دچار عدمثبات میشود. همچنین نمیتوان به صورت دقیق افراد را متعلق به گروه خاصی دانست؛ در نتیجه هویتها شناور و سیال میشوند که البته این خاصیتی جهانی است. اما در ایران، با توجه به اینکه نهادها، بهجز حوزه دولتی و مذهبی که بهراحتی قابلتشخیص هستند، بهشدت ضعیف هستند و پایداری ویژهای هم ندارند، به شکلی آسیبزا به مسئله هویت سیال دامن میزنند.
-از منظر شما، شیوه ایدهآل، فارغ از بحث سیاستگذاریهای کلان و در ابعاد کوچکتری مثل نقش خانواده در شکلگیری هویت فرد چیست؟
ما باید به این مسئله دقت کنیم که در جهان امروز، جریان هویت سیال در ابعاد گوناگون به خانوادهها هجوم میآورد و وضعیتی را ایجاد میکند که در آن، نوع تربیت و آموزش فرزندان و اینکه نوجوان چه هویتی پیدا کند، چندان در کنترل والدین نیست. این موضوع حتی در مورد افراد بزرگسال جامعه هم صدق میکند.
با وجود چنین وضعیتی، لازم است از مسیرهای استاندارد ذهنی خود بیرون بیاییم. نباید تصور کنیم که تنها چند راه مشخص و منتج به رفاه مادی یا پرورش معنوی وجود دارد. واقعیت این است که مسیرهای موفقیت متفاوت هستند. باید تا حدودی تنوع و تکثر راهها را پذیرفت و به فرزندان اجازه انتخاب داد. البته برای این حق انتخاب باید اصول اخلاقی کلی را در نظر گرفت و بهخصوص در خانوادهها این وضعیت برای پدر و مادرها هم صادق است.
به بیان دیگر، ما باید اصولی داشته باشیم که هم فرزندان و هم والدین آن را از جنبه اخلاقی بپذیرند و حاضر باشند برای احقاق آن، هزینههایی را پرداخت کنند. با پذیرش این اصول دیگر نیازی به ایجاد فرض یک خط مشخص برای سوقدادن افراد به سمت آن نیست. در واقع، بسیاری از سلبریتیها هم دقیقا از فشار خانوادهها در همین مسیر مشخصشده موفقیت استفاده میکنند و مسیر مقابل آن را که خصوصا برای نوجوانان جذاب است، بازتاب میدهند.