ما و کیپاپ
کیپاپ چگونه جهانی شد و نُتهایش دنیا را گرفت؟
«کِیپاپ» یا «موسیقی پاپ کرهی جنوبی» این روزها مخاطبان زیادی را در سراسر جهان متوجه خود ساخته است. ساختار موسیقیایی قطعات که عمدتا با بهرهگیری از دو زبان کرهای و انگلیسی ساخته میشود، در کنار تهیهکنندگان خبرهای که سوابق موفقی در مارکتهای موسیقی جهانی بهویژه در آمریکا داشتهاند و نگاه فرامرزی که در تولید قطعه و همچنین تولید نماهنگ آن بهصورت جدی مورد توجه آنها قرار دارد، در نهایت توانسته علاقهمندان زیادی را به خود جذب کند.
قصه فقط تولید یک اثر موسیقیایی نبوده و صدالبته برنامههای حسابشدهتری در پی آن ریخته شده است. روشن است که کرهی جنوبی یک مسیر رو به رشد را از نیمهی دوم دههی 90 میلادی آغاز کرد و مرحلهبهمرحله بازارهای حوزههای مختلف از جمله معروفترین آنها یعنی اتومبیل، لوازم خانگی و الکترونیکی را از آن خود کرد؛ بهگونهای که حتی در کشورهای توسعهیافته و صنعتی توانست عطش مصرفکنندگان را در کنار برندهای مطرح غربی به خود معطوف کند.
برنامه های فرهنگی کره جنوبی و ظهور کی پاپ
جدا از آن، برنامهی مشخصی را هم برای تولید کالاهای فرهنگی در پیش گرفت و آن را بهعنوان پیشران و همچنین حمایتکنندهی این عرصه در درازمدت مدنظر قرار داد که در این سالها اثراتش به وضوح در کشورها، بهخصوص کشور خودمان دیدهایم؛ از ساختار موسیقیهای مورد علاقهی نسلهای دههی هفتاد، هشتاد و نود بگیرید تا نحوهی پوشش و زیورآلاتی که بهعنوان هویت فردیشان آن را برگزیدهاند. طرفداران کی پاپ هم که این روزها با تیپهای خیلی شبیه به هم در خیابانها در حال رفتوآمد هستند، از شکلگیری فراگیر یک پتانسیل فوقالعاده قدرتمند خبر میدهد که بازار مصرف محصولات این کشور را در سالهای آینده تعیین خواهد کرد.
چرایی اقبال گستردهی جوانان و نوجوانان به کیپاپ
اگر بخواهیم نیمنگاهی به چرایی این مهم داشته باشیم، همهی موارد را باید در یک ریلگذاری حسابشده تعریف کنیم و این دقیقا همان نکتهای است که ما سالها از آن غفلت کردهایم. اگرچه امروز مجال فعلی را به معرفی و تحلیل چرایی اقبال گستردهی جوانان، نوجوانان و حتی کودکانمان به کیپاپ اختصاص دادهایم، اما باید یادمان باشد که توجه فرزندانمان به پدیدهی جهانی کی پاپ، میتوانست سهم کمتری را در مقایسه با آنچه که این روزها در ظرف میزبانی افکار نسلهای جوانتر میبینیم، به خود اختصاص میداد.
کم کاری سیاستگذاران فرهنگی ایران
حال سوال بزرگ این است که سیاستگذاران فرهنگی که بودجههای ارزشمندی را در این سالها در اختیار داشتهاند، تا چه میزان توانستهاند الگوهای ملی، منطقهای و حتی جهانی را به عرصهی فرهنگ و هنر بینالملل عرضه کنند؟ اگر بخواهیم از اساتید موسیقی سنتی چون «محمدرضا شجریان»، «بیژن کامکار»، «شهرام ناظری»، «حسام الدین سراج» و ... تا هنرمندان جوانتر چون «همایون شجریان»، «علیرضا قربانی» و حتی هنرمندان نوظهورتر نام ببریم، باید در این باب نیز جدل کنیم که موفقیت این ستارگان عرصهی هنر، چه میزان مدیون توان شخصی آنها و تهیهکنندگانشان بوده و مدیران ارشد حوزهی موسیقی و برنامهگذاران دولتها چه سهمی را در این مهم داشتهاند؟
همین روند را در عرصهی موسیقی پاپ هم شاهد هستیم؛ از «فرهاد مهراد» و «کوروش یغمایی» و «حبیب» بگیریم تا «محمد اصفهانی»، «حمید حامی» و «محسن چاوشی»! شاید بتوان گفت که بخش اول ماجرا، یعنی همان برنامهریزی و توان شخصی این افراد عمده دلیل توفیقشان بوده است؛ حال آنکه در سایر کشورها، سرمایهگذاریهای کلانی برای معرفی فرهنگ و بازنمایی هنر نامداران این عرصه صورت میپذیرد.
تلفیق موسیقی روزآمد با شعائر دینی
حال به عرصهای متفاوت برویم: تلفیق موسیقی روزآمد با شعائر دینی. اینجا از هنرمندی به نام «سیامک رادمنش» نام میبرم که اگر چه در کودکی به همراه خانوادهاش ایران را ترک کرده و به بریتانیا میرود، اما در بزرگسالی سمت و سوی نگاهش دقیقا در همان مسیری است که نگاه مطلوب و مورد نظر سیاستگذاران فرهنگی در ایران است.
کم لطفی دستگاه حاکمیت به فرهنگ و هنر
دستگاه حاکمیتی، «کارلوس کی روش» پرتغالی را میفرستد تا استعدادهای ایرانی فوتبال در جهان را شناسایی و رصد کرده و در تیم ملی آنها را به خدمت بگیرد، ولی بیایید به این سوال هم پاسخ دهیم که پس مدیران سیاستگذار در عرصهی فرهنگ و هنر چه کردهاند؟ و سوال بزرگتر این است که مقولهی فرهنگ و هنر در کشورمان اولویت چندم دولتهاست؟ صرفا از آن بهعنوان یک ابزار سرگرمکننده و تزریقکنندهی پروپاگانداهای سیاسی در زمان مطلوب یاد میشود یا میتوان نقش معتبرتر و مقدستری هم به آن داد؟
سامی یوسف
چگونه میشود که در این میدان، ستارهای همچون سیامک رادمنش در پهنهی سرزمینی ایران، عرصهای برای تبلیغ مذهب و شریعت اسلامی نمیبیند و با اسمی کاملا عربی، «سامی یوسف»، پا به عرصهی موسیقی میگذارد و عالم اسلام را متوجه خود میکند و تا حدی فراتر میرود که جهان مشتاق شنیدن صدای او در سالنهای بزرگ موسیقیایی خود است؟
او فقط یک نمونه است از دسته ایرانیانی که رفتند و درخشیدند و صد البته بسیاری هم ماندند، اما انتظار این بود که از آنها بیشتر ببینیم و بشنویم. از این جمع که بهنظر میآمد تم ملودیهایشان میتوانست جهانی شود میتوان به نامهایی چون «سهراب پورناظری»، «علی قمصری» و «برادران درخشانی» هم اشاره کرد.
طرفداران کیپاپ چه میگویند؟
فرق کیپاپرهای کرهای فقط در همین موضوعات نیست. «نرگس»، دختر 16 سالهی تهرانی که یکی از مخاطبان پروپاقرص کی پاپ است، علت گرایشش به این ستارگان شرقی را در چند نکتهی مهم میداند که مهمترین آنها شعر است و بعد ریتم و موسیقی کی پاپ. او می گوید که در میان هجمهی اخبارهای تلخی که این روزها میشنود، تنها موسیقی است که به او امید میدهد تا بتواند همچنان باانگیزه به پیش برود. او گروه «BTS» را مثال میزند و میگوید که تکتک ستارههای BTS که از دوازده، سیزده سالگی پا به این گروه جنجالی، اما موفق گذاشتهاند، همراه طرفدارانشان و در تمام لحظههایشان بودهاند و بدون نقاب ساختگی و مصلحتی و دقیقا مطابق با آنچه که بودند، خود را به نمایش گذاشتهاند.
پیام های اخلاقی کی پاپ
آموزههای واقعگرایانه و مثبت این سبک موسیقی نیز مورد توجه این نسل است. او آهنگ «Haegeum» از شوگا، یکی اعضای گروه بیتیاس را مثال میزند که بهتازگی قطعهای را به بازار روانه کرده و در این اثر دربارهی فرق بین آزادی و زیادهروی هشدار داده است. به نظر نرگس، شاید این پیام را هر کس دیگری به او میداد، به این اندازه تاثیرگذار نبود. او ترکیب موسیقی و شعر خوب این کار را در یک طرف و موزیکویدیوی جالبی که به تازگی روانهی بازار شده را تمامکنندهی کار میداند.
ظاهر کی پاپرها
اگر چه شاید اعضای گروهی همانند بیتیاس دارای شکل و شمایلی باشند که به نظر برخی خوش نیاید، اما در نگاه مخاطبانشان خوش نشستهاند. مثلا نرگس علت این سر و شکل را نسل نو و گرایشات آنها میداند و معتقد است که «نمیشود از روی ظاهر انسانها را قضاوت کرد، چرا که هر کس دارای شخصیت و روحیات متفاوت است!»
دلیل شیفتگی طرفداران کی پاپ به این سبک
بر پایهی تحقیقات میدانی من، میتوان گفت که طرفداران این گروه در ایران، شیفتهی چند مورد مهم دربارهی نحوهی تعامل این سبک موسیقی با جهان خارجشان هستند؛ اینکه انسانها باید یاد بگیرند که فارغ از جنسیت، رنگ پوست و نژاد، دین، موقعیت جغرافیایی و سن و سالشان به حرفهای هم احترام بگذارند و به جای اینکه به یکدیگر توهین کنند و کورسوی امید دیگری را از بین ببرند، به هم امید بدهند و زمینهی رشد و تعالی همدیگر را فراهم کنند.
اجرای مراسم افتتاحیهی جام جهانی قطر توسط بیتیاس
نرگس میگوید که در سایهی همین دست نگاههای فرامرزی و انساندوستانه بوده و هست که نمایندهی بیتیاس به دعوت فیفا برای اجرا به مراسم افتتاحیهی جام جهانی قطر دعوت میشود تا دربارهی تحقق رویاها و تسامح و تساهل ملتها با هم بخواند و صدای این کشور را در تریبونی جهانی فریاد بزند.
گروه های دیگر کی پاپ
او گروههای دیگری را هم در عرصهی موسیقی کره مثال میزند که مخاطبان زیادی دارند: مثل «اکسو» و «استریکیدز» و از گروههای دخترانه هم «بلکپینک»، «نیوجینز» و «لسرافیم». یک ستارهی نوظهور موسیقی پاپ تایلند به نام «جف ستر» را هم مثال زد که برایم جالب بود.
از قرار معلوم تایلند هم بیصدا وارد همان ریلی شده که سیاستگذاران کرهای سالها قبل آن را ساختهاند!
برنامهی حسابشده کره جنوبی
در یک جمعبندی کلی باید گفت مؤلفههای موفقیت در جنوب شبهجزیرهی کره، پایبندی به یک برنامهی کاملا حسابشده و هدفمند به منظور سرمایهگذاری و تقویت هویت برند کرهی جنوبی از طریق حمایت از کاراکترهای جوان و بااستعداد در حوزههای مختلف فرهنگ و هنر از جمله سینما و موسیقی برای بازنمایی هوشمندانهی پیامهای قدرت صنعتی این کشور به اقصی نقاط جهان از طریق همین کاراکترهای پیشساخته است؛ این یعنی تعریف عرصهی بازی، بازارسازی و در نهایت بهرهبرداری از آن.
هنر برترین سلاح کشورها
من با تمام وجود امیدوارم به روزی که به این میزان از درک و آیندهنگری در مسئولینمان برسیم که حداقل بهخاطر منافع ملی هم که شده، نگاهی متفاوت به این مقوله داشته و مطمئن باشند که نتیجهی آن هر چه که باشد به نیکنامی کشورمان ایران در جهانی منجر خواهد شد، چون بهغیر از زور اسلحه و قدرت اقتصادی، هنر برترین سلاح کشورها برای تبیین و صدور پیامهایشان به قلب سایر ملتهاست.
کاوه پارسا
1402/7/14
بسیار عالی و دقیق👌👏