تاثیر اختلافات والدین بر روح و روان کودکان
به روان فرزندانتان شلاق نزنید
گفته بودند که کودکشان بسیار پرخاشگر و لجباز است. مدرسه هم گزارش داده بود که علاوه بر افت تحصیلی بارز، بقیهی بچهها را کتک میزند. شدت مشکلات بچه به حدی رسیده بود که مدرسه از والدین خواسته بود به یک روانشناس کودک مراجعه کنند. مریم در جلسهی حضوری بیشتر مضطرب و بیقرار بود. به شدت به مادر چسبیده بود و اجازه نمیداد با والدینش جداگانه صحبت کنم. شدت گریه و بیقراری مریم برای صحبت من با والدینش، به حدی بود که اجازه دادم او هم در جلسه حضور داشته باشد. طبق معمول تمام مشکلات به گردن کودک انداخته شد ولی نوع نگاه والدین به یکدیگر میگفت که روابط آنها با یکدیگر هم چنگی به دل نمیزند. در مورد رابطهی والدین با یکدیگر که پرسیدم، پدر شروع به صحبت کرد. با هر انتقاد و توهینی که پدر متوجه مادر میکرد، میدیدم که مریم مضطربتر و تکیدهتر از قبل میشود. پدر، هم همسرش و هم ستون فقرات روان مریم را نشانه رفته بود. شاید او فراموش کرده بود که همسرش، مادر مریم هم هست.
در میان تمام افراد مهمی که در زندگی ما نقش دارند، نقش والدین برجستهتر است. کودک معمولا تصویری درونی از والدینش دارد که دستخوش تغییر میشود. فاجعه زمانی روی میدهد که یکی از والدین، اقدام به تخریب دیگری کنند.
آنچه معمولا از طرف بزرگسالان نادیده گرفته میشود، درک و فهم و شخصیت متمایز کودک است. کودک هم متوجه دعوای والدینش میشود و هم سردی و طلاق عاطفیشان را درک میکند. درست است که هم پدر و هم مادر در تربیت کودک و جهانبینی او تاثیر دارند، ولی عنصر مهم و موثر دیگر انتخاب خود کودک برای نوع بودنش است.
فراموش نکنید که دخترتان لزوما ادامهی مادرش نیست، هر چند که به او وابسته است ولی شخصیتی مجزا دارد. شما هرگز نمیتوانید نقش همسرتان در روان فرزندتان را بیاثر و حتی کماثر کنید. تا زمانی که در حضور فرزندتان، پدر یا مادرش را تحقیر میکنید؛ انتظار کودکی با اعتماد به نفس بالا را نداشته باشید. شما بدون آنکه متوجه باشید، با تحقیر و توهین همسرتان، در حال کشتن زنانگی و مردانگی در کودکتان هستید.
کشتن زنانگی و مردانگی کودک
رفتارهای دخترانهی پسرتان در کنار سایر عوامل تاثیرگذار، ممکن است ناشی از له کردن مردانگی شوهرتان باشد. چون شما اولین نماد مردانگی در دنیای او را لگدمال کردهاید و پسرتان هرگز نمیخواهد مانند پدرش، منفعل و حقیر باشد.
مانایی دنیای صورتی و لطیف دخترتان، در کنار سایر عوامل، احتمالا به این بستگی دارد که تا چه حد لطافت مادر توسط پدر آبیاری شده است.
اشتباهات رایج والدین
طبیعی است که اختلاف بخشی از روابط زناشویی است اما زمانی که پای فرزندتان هم در میان است، شاید لازم است مواردی را در نظر بگیرید که با ذکر مثال از موارد رایجی که بر فرزندان تاثیرگذار است، توضیح میدهم:
«بهتره به بچهام توضیح بدم که قبل از به دنیا اومدنش، همسرم چه بلاهایی سر من آورده! اون موقع شاید بفهمه که چرا رابطهی مامان و باباش نمیتونه خوب باشه!»
گفتن مسائلی مثل خیانت، تنبیه فیزیکی یا کلامی، محرومیت از شغل و یا مواردی این چنینی در مورد همسرتان، جز آسیب به روان فرزندتان، فایدهی دیگری ندارد.
با خودتان روراست باشید؛ اینجا مسئله آگاه کردن فرزندتان است یا آوردن او در تیم خودتان؟ بدون شک فرزندتان با شنیدن تاریخچههای این چنینی از پدر یا مادرش متنفر خواهد شد؛ تنفری که به مرور روانش را فرسوده میکند. به هم خوردن توازن در خانواده یا تیمکشی کردن، مشکلات شما را عمیقتر از قبل خواهد کرد.
به این مثال توجه کنید:
«وقتی که همسرم اجازهی خرید چیزی یا انجام کاری رو نمیده و من مخالفم، برای چی باید خودمو جلوی بچه خراب کنم؟ بذار بفهمه که چه کسی توی خونه همهش مخالفت میکنه.»
اولین گام مهم برای داشتن یک سبک فرزندپروری سالم، همسو بودن والدین است. برای همین است که حل کردن مشکلات زناشویی شما، مقدم بر حل مشکلات فرزندتان است. چون بسیار اساسی و مهم است که پدر و مادر در مورد مسائل مربوط به فرزندپروری کودکشان، با یکدیگر همسو باشند. حتی اگر بین شما و همسرتان اختلافاتی وجود دارد، لزومی ندارد که فرزندتان در مورد آن چیزی بداند.
بحث کردن در مورد مسائل مربوط به فرزندان بهتر است در مکان و زمانی باشد که کودک حضور نداشته باشد. هیچ الزامی نیست که پاسخ به تقاضاهای کودک را به صورت آنی و خیلی فوری جواب بدهید. میتوانید پاسخ قطعی به کودک را به مشورت با همسرتان موکول کنید.
ریشهی مشکلات رفتاری کودکان
ریشهی خیلی از مشکلات رفتاری کودکان به خصوص در سنین پیش دبستانی و دبستان، اختلافاتی است که والدین با یکدیگر دارند. کودکان بسیار باهوشاند و به راحتی تشخیص میدهند که کدام خواستهشان توسط کدام والد پذیرفته و یا رد خواهد شد.
بارها شنیدهام که مثلا پدری گفته «ریشهی تمام مشکلات فرزندم، تربیت نادرست مادرشه! اگر مادرش سر کار نره و خونه بمونه، تمام مشکلات این بچه حل میشه».
مادر شاغل یا مادر خانه دار
متاسفانه هنوز هم خیلی از پدران، منشا تمامی مشکلات رفتاری فرزندشان را فقط مربوط به مادر میدانند. گرفتن نشانهی تقصیر به سوی مادر، علاوه بر آنکه ریشه در مشکلات زوجی والدین با یکدیگر دارد، به معنی طفره رفتن از پذیرفتن مسئولیت است. مسئولیتی که ایجاب میکند که پدر زمان بیشتری برای خانه و فرزندان بگذارد یا حتی با این واقعیت مواجه شود که در رابطه پدر و فرزندی، ضعفهایی دارد که نیازمند جبران است.
این مسئلهی مهم و اساسی را باید بدانید که ترک شغل همسرتان، در بسیاری از موارد کمکی به رفع سریع مشکلات رفتاری فرزندتان نخواهد کرد. چون اول اینکه رفع مشکلات رفتاری کودک زمانبر است و تغییر ریشهایرفتار کودک نیازمند تغییر رفتار والدین و تغییرات ساختاری در خانواده است.
دوم اینکه اجبار مادر به ترک کردن شغلش به معنی خشم او از وظیفهی مادری کردن است. قطعا مادری که از شاغل بودن یا درس خواندن خوشحال است، بهتر میتواند وظیفهی مادریاش را انجام دهد. مادری که به دلیل ترک شغل یا تحصیل، احساس بیفایده بودن نسبت به خودش دارد، مادری افسرده خواهد بود که خیلی زودتر از قبل عصبانی میشود. بهخصوص در مورد فرزند دخترتان، داشتن مادری شاغل یا تحصیلکرده که حس خوبی نسبت به خودش دارد، بسیار سودمندتر از مادری است که مداوم در هنگام خستگی، منت ترک تحصیل یا شغلش را بر سر کودک میگذارد و یا معتقد است چون خودش به خاطر بچه نتوانسته است موفق باشد پس این وظیفهی فرزندش است که آرزوهای تحقق نیافتهی مادر را محقق کند.
تخریب همسر، شلاق به روان کودک
به یاد داشته باشید که فرزندان خیلی زودتر از آنچه حدس میزنید، به اختلافات زناشویی شما پی میبرند. با تخریب و تحقیر همسرتان، به روان فرزندانتان شلاق نزنید؛ گاهی زخمهای این گونه شلاق ها تا بزرگسالی بر جای میمانند. روانشناس، درمانگر خانواده یا زوج درمانگر، کسانی هستند که میتوانند قاضی بیطرف و مشاور خوبی برای مشکلات زناشوییتان باشند. روان فرزندتان بسیار ضعیفتر از آن است که بتواند این بار سنگین را تحمل کند.