تحلیل روانشناختی فیلم برادران لیلا
سیلی عصیان یا حقیقت؟
در این شماره قصد داریم به تحلیل فیلم جنجالی و پرحاشیهی «براداران لیلا» که به گزارش پخشکنندهی آن بیش از سی میلیون ایرانی در سراسر جهان تاکنون آن را تماشا کردهاند، بپردازیم. به نظر شما چه چیزی بیش از همه ذهن مخاطب را در مورد فیلم نمادین برادران لیلا به چالش کشیده و به اشتیاق زیاد او برای تماشا منجر شده است؟ این همان سوالیست که این روزها زیاد طرح میشود که در اینجا با یک تحلیل روانشناختی میخواهیم تا حدودی به آن پاسخ دهیم.
برادران لیلا تصویرگر حسرتها و خشمهای سرکوبشده
برادران لیلا، تازهترین ساختهی «سعید روستایی»، فیلمساز جوان آثار اجتماعیای چون «متری شیشونیم» و «ابد و یک روز»، این بار با ساختن اثری مملو از خشم و طغیان، اما (کمدی – تراژدیک) سعی بر به تصویر کشیدن حسرتها و خشمهای سرکوبشدهای دارد که قشر فقیر جامعه را در تنگناهای پیچیده و سخت قرار میدهد.
فقر اقتصادی، فقر فرهنگی
اما اینجا منظور از فقر در نگاه سعید روستایی، فقط اقتصادی نیست، بلکه نگاه بسیار گستردهتریست؛ روستایی در تازهترین اثر خود، بیشتر «فقر فرهنگی» را هدف قرار میدهد؛ فقری که حتی با تجربهی سنی آدمها هم میتواند تشدید شود و در آن، کمر زنانی همچون لیلا زیر بار هجمهای از زنستیزی و محرومیتهای تحمیلشده خم میشود و اتفاقا سکانسهای اولیهی فیلم که تداعیگر صدای اعتراض جامعه به اقتصاد بیمار است، با درد و رنج تحمیلشده بر جسم و روان لیلا همسو میگردد و او را نماد بیداری خانوادهاش از فقر معرفی میکند.
شخصیت لیلا در برادران لیلا
ما این بیداری را زمانی به وضوح میبینیم که تلویزیون وقت و بیوقت توسط او خاموش میشود یا قرصهای پدر توسط او با تاکید داده میشود. لیلایی که حتی از نیازهای خودش هم میگذرد و نگران آیندهی برادرهایش میشود، با اینکه حتی به خاطر پدرش نتوانسته تا به حال ازدواج کند. اتفاقا عنوان «برادران لیلا» بهترین عنوان برای این فیلم است؛ وقتی که او در عکس دستهجمعی برادرهایش هم، به دلیل ذهنیت ایثارگرانه، خودش را غایب میکند و آنها را مورد توجه قرار میدهد.
شخصیت پدر در برادران لیلا
اما طرحوارهی نقص و شرم کجا میتواند آنقدر جولان دهد جز در درون پدر مستبدی که تمام هم و غمش میشود بزرگِ فامیل شدن؛ آن هم در خانوادهای که سالیان سال او را به دلیل نداشتههای مالی طرد و تحقیر کرده بودند. تمام اینها باعث میشود که پدر لیلا در این فیلم مجسمهی حماقت و نابودگری متعصبانه باشد، زیرا که با وجود نداشتن سواد خواندن و نوشتن، همچنان ادعای عقل کلی یک خانواده را دارد و میخواهد برای همه تصمیم بگیرد. او حتی حاضر است تمام پسانداز زندگیاش را بدهد تا توجه و تحسین را از دیگران خریداری کند یا اینکه برای پسرآوری و نامگذاری نوهای که قرار است نامش حقارت این پدربزرگ را جبران کند، سرشوق میآید و نسبت به نوههای دختر خود بی اعتناست. چه خوراکی میتواند طرحوارهی نقص و شرم را در درون آدمی فربه کند، جز پیدایش طرحوارههایی چون پذیرشجویی و بزرگمنشی از دل همان نقص و شرم؟!
نیازهای بهتاخیرافتادهی دوران کودکی
جایی که من به نیازهای مرتفعنشدهی فرزندانم پشت میکنم، چون درگیر نیازهای بهتاخیرافتادهی دوران کودکی خودم هستم و نسبت به خودم بدهی دارم. تمام اینها باعث میشود که شخصیت «اسماعیل جورابلو» از نگاه مخاطب آسیبزاتر از شخصیت نوستالوژیک سریال پدر سالار در دههی هفتاد به نظر بیاید.
خودفریبی در برادران لیلا
اگرچه لیلا در این فیلم برای بیدارکردن برادرهایش شاید بیشازحد شعارهای روشنفکرانه و گلدرشت میدهد که به نظر میرسد چندان تناسبی با بستر فرهنگیاش ندارد، اما خانواده از ابتدا تا پایان فیلم در فضای خودفریبی غوطهور است؛ از تماشای مسابقهی کشتی کج بگیرید تا توهم «خونهی لاکچری» منوچهر در بالای شهر و کسبوکار کاذبی که او به برادرهایش پیشنهاد میدهد، تمام و کمال غیرواقعی و مصداق خودفریبی هستند و شاید شاهد مثال خوبی باشند برای جملهای که لیلا به علیرضا میگوید: «وقتی به جای فکر کردن، چگونه فکر کردن رو یادت میدن همین میشه!» انگار این پدر سالهاست که افکار پوسیدهاش را به فرزندانش نیز خورانده است. وقتی علیرضا میگوید: «من حتی از خوشبخت شدن هم میترسم» بهتر میتوانیم درک کنیم که این پدر خودخواه با تعصب و تحمیل رنج به فرزندانش، آنها را از کودکی در چنین شرایط ناکامکنندهای نگه داشته است که حتی باور داشتن خوشبختی هم برایشان ترسناک شود؛ در حالیکه در سکانس بعدی، پدر متوقعانه به فرزندانش اعتراض میکند که «چرا تا این سن باید خرج شما را بدم؟» شاید نمیداند که هرکدام از پسرها بخشی از طرحوارهی نقص و شرم را از پدر به یادگار گرفتهاند و ادارک تحریفشدهای از واقعیت زندگی دارند.
شخصیت علیرضا در برادران لیلا
اما در این بین علیرضا با داشتن همین طرحواره، اگر چه به ظاهر منطقیتر و اخلاقیتر از سایر برادرهایش فکر میکند و لیلا هم او را بیشتر از بقیه قبول دارد، اما به واسطهی همین ترسهای طرحوارهای حتی فرصت ازدواج با دختر مورد علاقهاش را از دست میدهد. حالا او را دچار طرحوارهی دیگری میبینیم به نام اطاعت، جایی که در ابتدای فیلم به دنبال ترسش از اعتراض و طغیان فرار میکند یا در میانهی فیلم مدافع ظلم پدر میشود و لیلا را مقصر میداند و یا جایی در انتهای فیلم که از اطاعت اجتناب میکند و در شیشهای شرکت را به علامت اعتراض به شرایط بههمریختهی اقتصادیاش میشکند!
نمایش اقتصاد بیمار در برادران لیلا
البته در این بین بهتر است به نقش اقتصاد بیمار در فیلم هم اشاره کنیم؛ جایی که کارمند بیمه به علیرضا میگوید باید در خانه باشد تا بازرس هر ماه برایش بیمهی بیکاری ثبت کند و او میگوید که اگر خانه بماند، پس کی به دنبال کار برود؟ و این یعنی اقتصاد بیمار، آدمها را به جای کارکردن به ایستایی و رکود سوق میدهد.
باورهای خرافی در برادران لیلا
بهتر است از خودمان سوال کنیم که قبل از طغیانهای خشمگینانه، چقدر مثل علیرضا بلهقربانگوی سنتها و باورهای متعصبانه بودهایم که مثلا نشان دهیم که اخلاقی فکر میکنیم؟ یا جایی که پرویز میگوید: «این مغازه آه پدر پشتشه، پول درنمیاد ازش!» درواقع یک باور خرافی را نشان میدهد که باعث میشود برادران لیلا حتی از حقشان درک درستی نداشته باشند.
یکی از تلخترین قسمتهای فیلم برادران لیلا جاییست که زن در مقابل زن و علیه حقوق زن قرار میگیرد؛ جایی که کمر درد لیلا با این واکنش غیرهمدلانه و زنستیزانهی مادرش مواجه میشود که میشنود: «هیچیت نیست؛ شوهر کنی خوب میشی!» همین مادر به ظاهر مهربان، تخممرغ زیر پای پسرانش میاندازد، در حالی که پرویز، به همان تعداد تخممرغ محتاج است! این یعنی مادر خانواده نیز در جایگاه ناآگاهانهی تسلیم قرار گرفته و از عقاید متعصبانه به شکلی کورکورانه پیروی میکند.
جنجالیترین صحنهی فیلم برادران لیلا
جنجالیترین صحنهی فیلم براردان لیلا جاییست که لیلا به پدرش که نماد یک فرهنگ زهواردررفتهی متعصبانه است سیلی میزند تا به خود بیاید. اگر چه خشم فروخوردهی لیلا بارها در این فیلم عمیقا درک شده، اما سوال اینجاست که چه میشود که لیلا در مقابل پدری که عامدانه تعصبهای پوچش را انتخاب کرده است درگیر یک عصیان افراطی میشود؟ آیا کتکزدن رایج در فرهنگ زهواردررفتهی پدرسالاری اثرگذار بوده که حالا سیلی فرزند به پدر بتواند موجب شود که او به خودش بیاید؟ یا اینجا لیلا به باورهای متعصبانه و آسیبزای یک نسل سیلی میزند که اتفاقا بزرگتری و کوچکتری نمیشناسد و قصدش هم لزوما از بین بردن مفهوم احترام نیست؟
مرگِ نماد زن ستیزی در برادران لیلا
هر طوری به این سکانس نگاه کنیم در پایان قصه تفاوتی نمیکند؛ وقتی نماد حماقت و زنستیزی فیلم برادران لیلا خودش بهخودیخود، در خاموشی میمیرد و در امتداد مرگ او جشن تولدی برگزار میشود و علیرضا دیگر نمیخواهد تحتتاثیر خشم فروخورده و اخلاقیات درونش، آن را به هم بزند؛ جشن تولدی که در آن تحجر و زنستیزی جایش را به تفکرات تازهی نسلی میدهد که سردمداران آن، زنان آگاه آینده هستند و علیرضا و علیرضاهایی که آزادانه در آن به دور از خودفریبی، جشن و پایکوبی میکنند، بدون آنکه کسی چگونه شاد بودن را به آنها تحمیل کند!
تهرانی
1402/3/28
با سلام پیشنهاد می کنم با کتاب های زوج نویسنده ی ایرانی(دکتر حمید رضائی و دکتر فرشته مرزبان) در موضوع موفقیت که انتشار کتاب های خود را از سال 1401 شروع کرده اند هم آشنا شوید. برخی از ویژگی های کتاب های ایشان عبارت است از: – خلاصه گویی – جامعیت مطالب به طوری که به جنبه ها و ابعاد مختلف در موضوع موفقیت پرداخته اند – رعایت اصل انگیزش در کنار آموزش – جذابیت آثار به خاطر رعایت جنبه های خلاقانه در ارائه ی مطالب – قابلیت فهم و پذیرش مفاهیم برای افراد با سطح تحصیلات و سلیقه های مختلف.