menu button
سبد خرید شما
حوصله ندارم اما ...
writer head موفقیت  |  1402/03/16  | 
شما هم گاهی حوصله هیچ چیز را ندارید؟

حوصله ندارم اما ...


بی‌حوصلگی چی هست؟

ما احساسات مختلفی داریم مثل شادی، ناراحتی، ترس، خشم و... بی‌حوصلگی هم یکی از این احساساته؛ اما بی‌حوصلگی احساس دومه، منظورم اینه که احساس اصلی و اول نیست. شاید بپرسین که دونستن این موضوع چه کمکی می‌کنه؟ جلوتر که بریم براتون بیشتر میگم. بهتره الان در مورد یه موضوع دیگه بدونیم. اگر حس و حال نداشته باشیم و همیشه بی‌حوصلگی رو انتخاب کنیم چه اتفاقی میفته؟

مثلا دوستت زنگ می‌زنه و میگه «میای بریم یه کافه؟» و تو میگی «نه حسش نیست». یا مثلا مادر و پدرت پیشنهاد میدن که بریم یه پارکی یه دوری بزنیم و تو در جواب میگی «من نمیام خودتون برید».

لم دادی رو مبل و داری سقف نگاه می‌کنی و از خودت می‌پرسی الان چیکار کنم حال بده؟ در همون حال به خودت میگی «ول کن بابا اصلا حوصله‌ی هیچ کاری رو ندارم. یا وقتی از مدرسه میای و می‌دونی باید بشینی برای امتحان فردا بخونی ولی میگی حسش نیست. می‌دونی که لازمه چند تا مهارت یاد بگیری تا بتونی انسان موثری برای زندگی خودت باشی ولی بازم میگی حوصله‌ش رو ندارم و این بی‌حوصلگی‌ها می‌تونه همین‌طور ادامه داشته باشه.

به نظرتون این سبک زندگی چه نتیجه‌ای براتون خواهد داشت؟ بهتره به خودتون یادآوری کنین که شما هم قدرت تغییر دارین و هم قدرت انتخاب. ولی چطور می‌تونیم این تغییر رو در خودمون ایجاد کنیم؟ اینجا برگردیم به اون جمله که «بی‌حوصلگی یه احساس فرعی» بود؛ یعنی یه احساس اصلی وجود داره که باعث به وجود اومدن این بی‌حوصلگی میشه.

می‌دونم درک جمله‌ی قبلی یه کم سخته، برای همین براتون چند مثال می‌زنم؛ سینای ۱۵ ساله با دوست صمیمیش یه بحث تند و تیز داشت و کلی ذهنش به هم ریخت. وقتی رسید خونه حوصله‌ی حرف زدن با هیچکس رو نداشت. گرفتی چی شد؟ چرا بی‌حوصله شد؟ خشم احساس اصلی بود و بعد بی‌حوصلگی ایجاد شد.

یا آنیتای ۱۴ ساله برای امتحانات مدرسه استرس زیادی داشت. نمی‌دونست چطوری با درس‌های مدرسه کنار بیاد و مدام با خودش می‌گفت مطمئنم گند می‌زنم. همین هم باعث شد حوصله‌ی درس و مدرسه و امتحان از وجودش کوچ کنه.

این یکی رو هم گرفتی چی شد؟ استرس احساس اصلی بود و بعدش قد علم کردن بی‌حوصلگی.

حالا بریم سراغ آیدین که ۱۷ سالشه و به تازگی گوشی جدید گرفته و خیلی هم خوشحاله. شب‌ها تا دیروقت بیدار می‌مونه و با بازی جدیدی که روی گوشیش نصب کرده مشغول میشه. فردا صبح کسل و خسته و بی‌حوصله بیدار میشه؛ یعنی اثر خواب ناکافی به شکل بی‌حوصلگی خودشو نشون میده.

آخرین نمونه رو هم برات بگم؛ شیرین یه نوجوان ۱۶ ساله است که احساس تنهایی می‌کنه. اون احساس می‌کنه که هیچ‌کس دوستش نداره و کسی نمی‌خواد باهاش دوست بشه. این تنهایی چندین ماهه که سراغش اومده و باعث شده از درس و زندگی روزمره فاصله بگیره. بی‌حوصلگی تمام زندگیش رو محاصره کرده و نمی‌دونه چه کار باید کرد! اینجا چی باعث بی‌حوصلگی شد؟ تنهایی، احساس اصلی شیرین بود که چون در موردش کاری نمی‌کرد، بی‌حوصلگی هم رهاش نمی‌کرد.

بیاید یه نتیجه‌ی کلی بگیریم؛ وقتی بی‌حوصله هستیم قبلش برامون یه اتفاقی افتاده و اون اتفاق باعث یه احساس اصلی شده و در انتها گرفتاری در مرداب بی‌حوصلگی.

بحث با یه دوست صمیمی مساویه با خشم و بعدشم بی‌حوصلگی.

امتحانات مدرسه باعث ایجاد استرس میشه و بی‌حوصلگی به بار میاره.

بیدار موندن تا دیروقت ما رو دچار خواب ناکافی می­کنه پس بعدش دچار بی‌حوصلگی میشیم.

ارتباط نگرفتن، احساس تنهایی رو به دنبال داره که باعث بی‌حوصلگی میشه.

رهایی از بی‌حوصلگی

حالا بریم سراغ بحث شیرین رهایی از بی‌حوصلگی. ولی از کجا شروع کنیم؟ قبلش یه نکته رو بهتون بگم؛ اگر نخواین از بی‌حوصلگی فاصله بگیرین، هرگز نمی‌گیرین. حرفم خیلی واضحه، اونقدر که ممکنه پیش خودتون بگید خب این که معلومه، اصن گفتن نداره! (حالا من گفتم دیگه)

ممکنه بگین «من کلا این مقاله رو دارم می‌خونم که بدونم چطور از بی‌حوصلگی فاصله بگیرم».

درسته حرفم اینه که واقعا باید بخواین، یعنی یه بخشی از وجودتون بگه دیگه بسه، پاشو یه کاری کن. یا اون بخش وجودتون بگه دیگه خسته و کلافه شدم و لازمه یه تغییری ایجاد کنم. یا اون بخش وجودتون بگه انصافا مامان و بابا درست میگن، دیگه خیلی بهشون میگم بی‌حوصله‌م.

اما خلاصی رو بهتره از کجا شروع کنیم؟

اول، در این شرایط آگاه باش که بی‌حوصله‌ای، چطوری؟ به بدنت توجه کن که در یه حالتی از کرختی و سستی قرار داره. به ذهنت توجه کن که مثل یه رود، چند ماهه بدون ‌آب مونده و جریان زندگی توی اون متوقف شده.

دوم، به خودت بگو الان حس فرعی بی‌حوصلگی رو دارم، اما احساس اصلیم چیه؟ مثلا خشم.

سوم، آگاه شو که چه اتفاقی باعث به وجود اومدن این احساس در تو شده؟ مثلا جر و بحث با یه دوست صمیمی

چهارم، یه رفتار موثر رو برای اون اتفاق انجام بده؛ مثلا بررسی اینکه چی شد بین من و دوستم بحث  شد؟ الان چطوری خودم رو به آرامش برسونم؟ با کی در مورد این اتفاق می‌تونم حرف بزنم؟ اگر در موردش بنویسم بهتر نیست؟ صدام رو ضبط کنم و خشمم رو با صدای بلند فریاد بزنم و بعد هم وویس رو پاک می‌کنم ولی اینطوری آروم میشم.

یه رفتار موثر در مورد این مشکل «تکنیک پاکت مشکلاته». اگر مشکلی داری که در حال حاضر واسش راه حلی نداری و کارهای مهم دیگه‌ای داری، اون مشکل رو روی کاغذی بنویس، توی یک پاکت بذار و بگو بعدا میام سراغ پاکت. این تکنیک بخصوص در زمان‌های اضطراری خیلی کمک می‌کنه. مثلا فردا امتحان داری و ذهنت درگیر بحث با دوستته. مشکلت با دوستت رو بذار توی پاکت و برو سراغ امتحانت.

پنجم، به انرژی‌‌ای که بعد از این آرام‌سازی برای خودت ایجاد کردی توجه کن. حالا ذهنت آماده‌ست که به اتفاق بعدی توجه کنه؛ یعنی بی‌حوصلگی ناشی از خشم رو دیگه تجربه نمی‌کنی.

تمرین

این پنج مرحله رو در زمانی که بی‌حوصله هستی انجام بده:

یک: آگاهی از بی‌حوصله بودنت

دو: شناسایی احساس اصلی

سه: پیدا کردن اتفاق

چهار: انجام یه رفتاری موثر (مثل تکنیک پاکت مشکلات)

پنج: حس کردن انرژی بعد از رفتار موثر یا انرژی بعد از آرام‌سازی خودت

فراموش نکن که تو ارزشمندی، خیلی مراقب خودت باش و یادگیری مستمر رو شعار زندگیت قرار بده.

آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background