مونا گوشه |
1400/08/14 |
یک واژه و هزار معنا
غیرت؛ کلمهای که نیاز به بازتعریف دارد
وقتی وارد جلسه شد، کمی پکر بهنظر میرسید، گفت: «خواهرم از من خواسته که پسری رو که حدود یکسال هست باهم دوست هستند را ببینم و من نمیدانم چه باید بگویم! نمیدانم دقیقا از این دیدار چه هدفی دارد و برای او چه معنایی میتواند داشته باشد؟»گفتم: «چطور هست که اول بررسی کنیم ببینیم برای تو چه معنایی میتواند داشته باشد و تو چه احساسی داری اگر بخواهی درخواستش را قبول کنی؟»گفت: «من فکر میکنم که اگر این کار را بکنم، دیگران من را بیغیرت خطاب میکنند و ممکن است که این برداشت حتی از جانب خواهرم هم باشد. یا شاید دوستش فکر کند که عجب برادر بیغیرتی دارد این دختر! و از این جهت، هرطور که دلش خواست با خواهرم رفتار کند!»گفتم: «اینطور فهمیدم که بیشتر نگران نحوهی تفکر و قضاوت دیگران نسبت به خودت هستی، در حالی که نشنیدم که از فکر و اندیشهی خودت چیزی به من بگویی.»گفت: «خودتان بهتر میدانید در چه جامعهای زندگی میکنیم؛ جامعه این را به ما القا میکند که باید سر این موضوعات، تعصبی برخورد کنیم تا نشان دهیم که برادر خوب و حامی هستیم و از خانوادهی خودمان مراقبت میکنیم.»گفتم: «پس تو دوست داری که برادر خوبی باشی و حامی و مراقب خواهرت باشی... و این برای تو معنی غیرت میدهد... درست فهمیدم؟»گفت: «بله.»گفتم: «حالا اگر آموزههای جامعه را کنار بگذاریم، اشکان چطور میتواند حامی خواهرش باشد، در حالی که شکیبا درخواستش را بهوضوح مطرح کرده است؟ آیا از خواهرت پرسیدهای که او از چه بابت از تو چنین خواستهای دارد؟»گفت: «با شناختی که ازش دارم، اولا دوست دارد که نظر من را بشنود چون میدانم که من را بهعنوان برادر بزرگتر خیلی قبول دارد و میخواهد صرفا نظر من را بهعنوان یک پسر بداند، هم اینکه حدس میزنم چون خیلی تنهاست و ارتباط زیادی با مامان و بابا بهخاطر اختلاف سنیشان ندارد، میخواهد با من صمیمیتر شود و از خودش و درونش با من حرف بزند.»گفتم: «حالا بگو ببینم مراقبت و حمایت از خواهر را خودت در چه میبینی؟»گفت: «اینکه کنارش باشم؛ اگر خطری در کمینش بود، بتوانم بهموقع راهنمایی و کمکش کنم که در خطر نیفتد. این یعنی مراقبت... و بداند میتواند همیشه در هر شرایطی، روی من حساب کند.»گفتم: «پس با این حساب اینکه تو بروی کنار خواهرت باشی و با دوستش آشنا بشوی، دقیقا عین مراقبت و حمایت میتواند باشد. درسته؟»گفت: «آره، ولی تکلیف غیرت و تعصب مردانه که جامعه ازش حرف میزند، چی میشه؟»گفتم: «چه سوال خوبی! بیا با هم ببینیم اول از دیدگاه خودت غیرت و تعصب یعنی چه و بعد از دیدگاه جامعه بهنظر تو چطور تعریف میشود. بعد ببینیم که تو با توجه به اندیشهها، اعتقادات و ارزشهایت، تمایل داری که چطور رفتار کنی.»گفت: «از دیدگاه جامعه یعنی مرد اگر کسی به زنش، خواهرش، مادرش خواست نزدیک بشود، یا آزار و اذیتی خواست برساند، باید قاطی کند و درواقع اینطوری از آنها مراقبت میکند.» بعد درحالی که داشت بلندبلند فکر میکرد، گفت: «انگار نه انگار که آنها خودشان صاحب اختیار و تفکر و تعقل هستند. در حالی که من فکر میکنم اولا که نیازی به این همه گوشبهزنگی نیست چون آنها هم مثل ما میتوانند حواسشان به خودشان باشد و از خودشان دفاع کنند، دوما اگر جایی نیاز به کمک و دفاع و همراهی داشته باشند، حتما میتوانند بیان کنند و اتفاقا در آن زمان، حضور ما میتواند در کنارشان موثرتر باشد؛ چرا که در مدل اول، اتفاقا فقط ایجاد ترس و وحشت میکنیم و اختیار عمل را از آنها میگیریم.من اصـــــلا خواهرم را به چشم یک دختر بیدستوپایی که دائم باید حواسم بهش باشد، نمیبیــــــنم. دوســـــــت دارم کــــه به او و توانمندیهایش اعتماد کنم؛ درحالی که بداند هر زمان که نیاز به کمـــک داشت، نیاز به راهنمایی داشت، نیاز به شنیدن دیدگاهی متفاوت از دیدگاه خودش داشت، من تمامقد در کنارش هستم و این برای من معنی غیرت است.تنها نگرانی من الان این هست که او مثل من نگاه نکند و او هم همان نگاه کلیشهای جامعه را داشته باشد و من را در صورتی برادری قوی و حامی بداند که با جذبه و بداخلاق باشم و بترسد که از دوستیهای غیرهمجنسش با من صحبت کند.»گفتم: «نگرانی تو قابل درک است؛ با این حال، الان که شیوهی تفکر خودت را اینقدر واضح دیدی و برای من هم بیان کردی، میتوانی با او هم دیدگاهت را در میان بگذاری و همینطور نظر او را نیز جویا شوی.در نهایت، اشکان عزیز، یادت باشد که به کمک مهارت گفتوگو است که ما انسانها میتوانیم ارتباطهای خودمان را گسترش دهیم و بهتر بسازیم. همینطور کمکم فرهنگسازی کنیم و نگاههای افراطی و کورکورانهای که با نیازهای انسانِ امروز در جامعهی امروز همخوانی ندارد، تعدیل کنیم.»...سالهای قبل که تازه تلویزیون آمده بود، بعضی از ما تلویزیونهای کوچک 14 اینچ سیاهوسفید هم اگر داشتیم، بسیار خوشحال و خرسند بودیم و اگر کسی از اقوام داشت و خودمان نداشتیم، ذوق میکردیم که به منزل آنها برویم و تلویزیون ببینیم. امروز چند نفر از ما هنوز با همان تلویزیون برنامه تماشا میکند؟آیا باز هم داشتن چنان وسیلهای باعث خوشحالیمان است؟ آیا نیازهای ما را برطرف میکند؟ بعضی از باورها و تعاریف ما هم همین وضعیت را دارند؛ کهنه و قدیمی میشوند بهطوری که دیگر با نیازهای امروز ما و جامعهی ما همخوانی ندارند و بهتر است که به روز شوند.از جمله نوعی از تعریف «غیرت» و باوری که در بین برخی مردان نسبت به مردانگی وجود دارد، شاید نیاز به بازتعریف و بازنگری داشته باشد.در گذشته شاید غیرت اینطور تعریف میشد که مرد باید چهارچشمی حواسش به ناموسش باشد. حالا ناموس چی هست؟زن، خواهر، مادر... هر جنس مونثی که دور و اطرافش هست. حتی شده بهقیمت اینکه عزتنفس او را له کند، پرخاش کند، بدرفتاری کند و نیازهایش را نادیده بگیرد.نمونهاش را حتی این روزها هم متاسفانه میبینیم؛ همانجاهایی که پدری دخترش را با داس نابود میکند یا نامزدی که با بیرحمی تمام، سرِ بریدهی دختری را دور شهر میچرخاند و ایجاد رعب و وحشت مضاعف میکند.درحالی که نیازهای انسان در جامعهی امروز، متفاوت از قبل است، زنان در کنار مردان نیاز به ارتباط، ارتقا، رشد و پیشرفت دارند و هردو در کنار هم میتوانند پیش بروند. دیگر جامعهی امروز با اینطور محدودیتها جور درنمیآید؛ میتوان غیرت را در جامعهی امروز اینطور تعریف کرد: «جایی که میبینیم حقی به ناحق ضایع میشود، سکوت نکنیم و تمامقد زن و مرد در کنار هم بایستیم.»جایی که کاری یا کمکی از دستمان برمیآید، بهجای نگاه بالا به پایین یا جنسیتی، کمک بهموقع و راهنمایی بهموقع را دریغ نکنیم.در نقش پدر، برادر، همسر و... بهجای اینکه با رفتارهای پرخاشگرانه، ایجاد رعب و وحشت کنیم و در توهمی از قدرت و بهاصطلاح مردانگی، خود را غرق کنیم، تمامقد، بدون نگاه جنسیتی و بالا به پایین، در کنار بانوان باشیم و اگر جایی به راهنمایی، همراهی، حمایت و دیدن با چشمانی دیگر احتیاج داشتند، از آنها دریغ نکنیم. شنوندگی و همراهی بهموقع را تمرین کنیم.