انزواطلبی نوجوانان و ریشههای آن
انزواطلبی نوجوانان
وقتی که با سهراب صحبت میکنم، نگرانی والدین را بیهوده میداند. او در پاسخ به سوال من دربارهی تعداد دوستانش، حداقل 20 نفر را نام می برد؛ 20 نفری که هیچ کدامشان را در دنیای واقعی ندیده، ولی معتقد است دوستان خوب و پایهای هستند چون مدتهاست که در بازی محبوبش، Fortnite همبازیشان است. به نظر سهراب درس خواندن هیچ فایدهای ندارد چون از درس پول زیادی درنمیآید. او میخواهد وقتش را به جای درس، روی معاملهی ارزهای دیجیتال یا آپلود کردن ویدئوی بازیها بگذارد، چون میخواهد پولهایش را جمع کند تا بتواند از ایران برود.
بارها این جمله را از والدینش شنیدهام که میگویند: «نوجوانهای امروزی خیلی با ما فرق دارن». این جمله عین حقیقت است و تقریبا از زمان ارسطو تا این لحظه چنین دیدگاههایی وجود داشته که نسل قبلی از نسل کنونی بهتر بودهاند ولی در مورد نسل امروز هنگام قضاوت کردن آنها، خوب است که برخی نکات را هم در نظر داشته باشید، از جمله اینکه که در زمان نوجوانی شما، کرونایی در کار نبود.
آن زمان امید بیشتری برای موفق شدن و به ثمر رسیدن تلاشهایتان وجود داشت و شرایط اقتصادی-اجتماعی تا این حد اسفبار نبود. آنچه برای همهی ما و بهخصوص نوجوانان بسیار دردناک بهنظر میرسد، عدم کنترل است. عدم کنترل یعنی همهی آن چیزی که اکنون در حال وقوع است؛ یعنی تاثیر 40درصدی نمرات پایان ترم برای نوجوان کنکوری که نمیداند برگهها چگونه تصحیح خواهند شد، یعنی تعطیلیهای پشت هم و کش پیدا کردن امتحانات.
آنچه نوجوانان را ترغیب به ادامهی بازی میکند، داشتن حس کنترل روی بازی است. لااقل در بازی میتوان برنده بود، میتوان از واقعیت فاصله گرفت و شاید بتوان دنیایی ایدهآل برای خود ساخت. موضوع نگرانکننده، فاصلهی موقتی از واقعیت بیرونی نیست بلکه فاصلهگرفتن طولانی از واقعیت است که میتواند در یک بازهی زمانی طولانی، باعث مشکلاتی همچون افسردگی، انزوای اجتماعی و حتی روانپریشی شود. واقعیت این است که هیچ نوجوانی را نمیتوان با زور و اجبار وادار به شرکت در جمع و مهمانی بهخصوص دید و بازدیدهای عید کرد.
مسئله اینجاست که چنین مشکلی در یک بازهی زمانی کوتاهمدت ایجاد نشده است که به سرعت حل شود و نوجوان شما دیگر یک کودک نیست که با وعدهی خرید، بتوان او را وادار به انجام کار مورد نظر کرد. حل مشکل انزواطلبی نوجوانان نیاز به ریشهیابی دلایل آن دارد. در کنار مسائل اجتماعی یا اقتصادی که خارج از کنترل شماست، شاید عوامل دیگری درون خانواده هست که نیاز به تجدیدنظر و ترمیم دارد؛ شاید رابطهی شما و نوجوانتان نیازمند رسیدگی بیشتری است. اکنون که او کودک نیست شاید دیگر نیازی به بازی کردن یا پارک بردن نداشته باشد، اما قطعا دلش میخواهد والدین بتوانند برایش زمانی برای گفتوگوی دمکراتیک بگذارند؛
گفتوگویی بدون نصیحت و خالی از مقایسه یا سرزنش کردن که در آن بتوان از تمام سردرگمیهایی گفت که معمولا در دوران نوجوانی وجود دارند. شاید نوجوانتان ترجیح میدهد که بیشتر روز را در اتاقش باشد چون اگر بیرون بیاید با سردی و یا دعوای والدینش روبهرو خواهد شد. شاید از رو در رو شدن با تمام خواستههایی که پدر و مادر از او دارند اجتناب میکند. البته درست است که هر نوجوانی باید در خانه مسئولیتپذیر باشد و بتواند زندگی تحصیلی و خانوادگیاش را مدیریت کند، اما گاهی افسردگی و بهطبع آن، بی انگیزگی مانع از آن میشود که بتوان حتی کارهای کوچک را انجام داد.
بیتفاوتی شاید سپری باشد در برابر حجم اضطرابی که نوجوان قادر به تحمل آن نبوده؛ او ترجیح میدهد بیحس و سِر باشد تا اینکه با تمام ناکامیهایش مواجه شود. گاهی تسلسل شکستهاست که نوجوان را به لحاظ روانی فلج میکند و گاهی هم، آنچه در مورد حرکت و پویایی گفته میشود را خودش بهتر از شما میداند ولی به دلایلی قادر به انجام آن نیست.