گفتوگوی دکتر احمد حلت با یک جوان در مورد ترک اعتیاد
تجربهی ترک اعتیاد از یک جوان
• کامران : من پانزده سال معتاد بودم. در این پانزده سال همه اعتیادم را توی سرم زدند. شش ماه پیش رفتم کمپ و ترک کردم. باور کنید خیلی سخت است برای کسی که پانزده سال معتاد باشد و بعد در عرض چند ماه بتواند پاک پاک شود. اما دریغ و افسوس از تشویق اعضای فامیل! هیچکس متوجه پاک شدن من نشد. یک کانال توی یکی از این شبکههای اجتماعی موبایلی به اسم « داستان پاک شدنم» درست کردم. تعداد اعضای آن به بیست نفر هم نرسید. خوب دقت کنید دکتر! هیچکس به تغییرات مثبتی که در من ایجاد شده بود توجهی نکرد. برای همین بهخودم گفتم وقتی برای آدمهای دوروبرم معتاد بودن و نبودن من یکسان است، پس چرا خودم را عذاب بدهم. برای همین دو سه روزی است که وسوسه میشوم دوباره به سراغ مواد مخدر بروم. این مطلب را که بههمسرم گفتم فورا مرا نزد شما آورد.
• دکتر حلت: همین که نزدیکترین اعضای خانوادهات متوجه بازگشت تو بهسمت مواد مخدر شدند نشان میدهد که زیر چشمی و در سکوت پیشرفت تو را دنبال میکردند و از آن بیخبر نبودند. فقط بهشکلی که تو دوست داشتی تشویقت نمیکردند. شاید آنها به شیوهی خودشان تو را تشویق و تحسین میکردند. مثلا به من بگو آن ایامی که پاک شده بودی نظر و رفتار همسرت نسبتبه تو چه تغییری کرده بود؟
• کامران: خوب که فکر میکنم میبینم به من و آیندهی زندگیمان امیدوارتر شده بود. میگفت از این محله و شهر به شهر خودمان برگردیم و جایی برویم که کسی سابقه مرا نشناسد و بچهها بتوانند سروسامان بگیرند.
• دکتر حلت: بسیار عالی است. این یعنی او روی تو و آیندهی مثبتی که قرار است با پاک ماندن خودت بسازی حساب کرده بود. چه تشویقی بالاتر از این؟ خوب برایم بگو بچههایت از کجا در این چند ماه پاکسازی متوجه شدند که تو داری با تمام قوا تلاش میکنی؟
• کامران: آنها هر هفته به دیدنم میآمدند و با افتخار با موبایلهایشان از که روزبهروز سرحالتر شدن من عکس میگرفتند. حتی دختر کوچکم که قبل از آن پدرش را همیشه باعث خجالتش میدانست این اواخر یک عکس توی گل و سبزه با من گرفت و روی پروفایل خودش در شبکههای اجتماعی گذاشت و زیر عکس هم نوشت: من و بابای بینظیرم!
• دکتر حلت: چه بچههای بی نظیری! فکر میکنی اگر از بچههایت سوال کنم که یک نشانه بگویند مبنی بر اینکه تو در طول هفتهی گذشته در جهت تغییرات مثبت تلاش کردهای چه میگویند؟
• کامران: هرروز به استخر میروم. آنها از اینکه اندام و هیکلم بهسرعت درحال بازسازی و رو به راه شدن است خیلی راضیاند. فکر کنم شنا رفتن و همینطور به دندانپزشکی رفتن برای جرمگیری و ترمیم دندانهایم را بهعنوان یک نشانه ذکر کنند.
• دکتر حلت: فوقالعاده است! پس این نشان میدهد که آنها تغییرات مثبت تو را دنبال میکنند و تو هم این را میفهمی که اگر همین الان از همسرت که بیرون دفتر است بپرسم که چقدر مطمئن است تو هنوز پاک هستی و خودت را دوباره آلوده نکردهای چه جوابی میدهد؟
• کامران: او از نگاهم متوجه صداقت من میشود. او حتما میگوید چشمان کامرانم را میشناسم و میفهمم که هنوز دارد سعی میکند بهسمت آن هیولای سیاه برنگردد. برای همین هم مرا اینجا آورد تا برنگشتنم تضمین شود.
• دکتر حلت: همهی این صحبتهایی که با هم داشتیم نشان میدهد که تو آن تائید و توجهی را که انتظار داری تا حدودی از خانوادهی خود میگیری. اما چرا آنها با صدای بلند و درواقع پرسروصدا تشویق و تحسینت نمیکنند؟ شاید لازم باشد با آنها هم یک صحبتی داشته باشیم و نقش تعیینکنندهی تشویق و بازخوردهای مثبت آنها را در موفقیت درمان و تغییر مثبت تو به آنها یادآور شوم.