چه میشود که عشق آتشین به دلزدگی و بیتفاوتی میرسد؟
ازدواج و رویاهای ازدسترفته
اکثر ما، زمانیکه ازدواج میکنیم، معتقدیم که رابطه ما با دیگران متفاوت است و پشتوانه قوی زندگی مشترکمان را عشق و علاقه متقابل میدانیم. بهقدری هم به این عشق ایمان داریم که هرگز تصور نمیکنیم ممکن است روزی این عشق فروکش کند و انتظار داریم تا آخر عمر با همسرمان بهخوبی زندگی کنیم. اما ممکن است زمانی برسد که این عشق آتشین فروکش کند و جای خود را به مشکلات بدهد. در این برهه از رابطه، ما به حالتی از بهت و ناباوری میرسیم، با همسرمان بیگانه میشویم، نوعی بیعلاقگی و بیتفاوتی در رابطه حکمفرما شده و دلزدگی از رابطه و همسر، روزبهروز بیشتر میشود. حساسیت نسبتبه رفتارهای طرف مقابل مدام افزایش میباید و درنهایت ما بهعنوان یک همسر سرخورده به این نتیجه میرسیم که این رفتارها و ویژگیها جزئی از شخصیت همسرمان است و تغییرناپذیر. وقتی هم که به این مرحله میرسیم و امید خود را برای تغییرات از دست میدهیم، شروع میکنیم بهدورشدن و بیتفاوتبودن و اینجاست که مرگ رابطه فرامیرسد.
عوامل متعددی روابط زوجین را در طول زمان تهدید میکند و موجب فرسایش رابطه و درنهایت دوری و سرخوردگی میشود. یکی از این عوامل، انتظارات و توقعات غیرواقعبینانهای است که افراد از زندگی و ازدواج دارند. زمانیکه افراد از چالشها و مشکلات زندگی مشترک آگاهی کافی نداشته و نگاهی رویاگونه به ازدواج داشته باشند، ممکن است با ظهور اولین مشکلات، تمام رویاهای خود را ازدسترفته ببینند. مراجعی داشتم که تنها بعد از گذشت شش ماه از ازدواج، با احساساتی متناقض به من مراجعه کرده بود. یکی از مسائلی که او مطرح میکرد، ظاهر و تیپ همسرش بود: «ظاهر همسرم دلم رو زده. فکر میکردم میتونم تیپش رو عوض کنم، اما نشد!»
باور غیرمنطقی رایج دیگر، بهوجودآمدن عشق پس از ازدواج است: «از ابتدا علاقه خاصی بههمسرم نداشتم، ولی همه میگفتند بعد از ازدواج درست میشه؛ اما نشد!».
باور «تغییردادن افراد پس از ازدواج» هم که امید به تغییر ظاهری یا شخصیتی طرف مقابل است؛ امیدی واهی و غیرمنطقی که میتواند روابط را با مشکلاتی جدی روبهرو کند. افراد باید این باورها و افکار را مورد بررسی قرار دهند و با توجه به پیامدهای آنها، دست به تغییر و اصلاح بزنند.
یکی دیگر از عواملی که میتواند ازدواج را در معرض خطر جدی قرار دهد، کاهش صمیمیت هیجانی بین زوجین است. در این حالت، بهمرور زمان، رفتارهای عاشقانه و رمانتیک که بهمعنای توجه برای افراد است، کاهش مییابد، افراد تمایل خود را برای انجام فعالیتهای مشترک از دست میدهند، فهم احساسات طرف مقابل سخت میشود و همراهی و رفاقت کاهش مییابد. آنچه که یک فرد از ازدواجش میخواهد، پذیرش احساسش توسط همسرش است و اینکه هردو بتوانند احساسات درونی خود را با یکدیگر شریک شوند؛ اما آنچه تجربه میکند، بیگانگی و تنهایی درکنار همسری است که فرسنگها از او فاصله دارد.
یکی از موانع ایجاد صمیمیت، رفتار کنترلگرانه همسر است. در روابط اینچنینی، فرد مقابل برای بیان احساساتش احساس امنیت نمیکند و صمیمیت نمیتواند در فضایی که یک نفر در رابطه، احساسات و اعتقادات دیگری را به سخره گرفته یا منتقد سرسخت آن است، رشد کند. این کنترلگری بهراحتی میتواند به عدم توازن قدرت در ساختار رابطه و خانواده منجر شود و این امر برای بسیاری از افراد قابلپذیرش نیست. از مراجعان بسیاری این جملات را میشنوم که «همسرم اجازه نمیده با دوستانم رفتوآمد داشته باشم و مثل یه بچه با من رفتار میکنه»، «همسرم حتی درباره چیدمان منزل هم از من نظر نمیپرسه! احساس میکنم فقط مسئول کارهای خانه و بچهها هستم» یا «همسرم به خواستههای من توجه نمیکنه و احساس میکنم اصلا وجود ندارم» و ...
سرخوردگی در رابطه از کجا شروع میشود؟
مسئله بسیار مهمی که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که تعارض و تفاوت در روابط، بسیار معمول و رایج و جزء اجتنابناپذیر روابط است. اما چیزی که بعضی از روابط را دچار مشکلات جدی نظیر سرخوردگی میکند، انباشت ناراحتیها و دلخوریهای بهظاهر کوچک و بیاهمیت، عدم توانایی زوجین در حل یا پذیرش این تعارضها و عدم وجود مهارتهای ارتباطی است. بیشترین میزان مشکل در حل موفقیتآمیز تعارضها مربوط به عدم مهارتهای گفتاری و شنیداری زوجین است. اغلب افراد، زمانیکه به بنبست میرسند، شروع به پرخاش کرده و یا کنارهگیری میکنند و دور باطل ارتباطی هم دقیقا از همین نقطه آغاز میشود.
افرادی که در هر دعوا و تعارض نام جدایی و طلاق را بر زبان میآورند، افرادی که بعد از هر دعوا، تمام اتفاقات را با خانواده و آشنایان درمیان میگذارند یا به مدت طولانی، قهر و کنارهگیری میکنند، بیشترین آسیب را به پیکره رابطه وارد میکنند. فراگیری مهارتهای ارتباطی پیش از ازدواج گامی مهم برای پیشگیری از مشکلات جدی بعد از ازدواج است. مهارت ارتباطی ضعیف اثرات جبرانناپذیری بر احساسات افراد میگذارد. مراجعی داشتم که عدم ارتباط با همسرش را اینگونه توصیف میکرد: «من از شدت تنهایی بهقدری با خودم حرف زده بودم که گلوم درد داشت و همیشه بغض داشتم!»
عدم رضایت و صمیمیت جنسی هم عامل مهمی در بروز سرخوردگی زناشویی است. در سالهای اخیر، یکی از دلایل مهم طلاق، نارضایتی از رابطه جنسی بین زوجین است. اگر افراد رضایت جنسی خوبی داشته باشند، رضایت زناشوییشان نیز افزایش مییابد. فضای پرتنش و ناامن میتواند موجب کاهش تمایل به رابطه شود و اگر برای مدتی طولانی ادامهیابد، به سردی و دوری زوجین از یکدیگر میانجامد و این امر تمامی ابعاد رابطه را تحتتاثیر قرار میدهد.
چرا سرخوردگی؟
در تحلیل فرایند سرخوردگی و یافتن پاسخ این پرسش که «چرا دچار این حالت میشویم؟» بهتر است سهمی را هم به خود اختصاص دهیم و ویژگیهای روانشناختی خودمان را هم مدنظر داشته باشیم. افرادی که انعطافپذیری اندکی دارند، در برابر اتفاقات غیرمترقبهای که در زندگی بهوجود میآید، بسیار آسیبپذیر هستند.و نمیتوانند خود را با شرایط جدید سازگار کنند. در این حالت، فرد در برابر نارضایتیها از همسرش، خیلی سخت پاسخ میدهد و رفتارهای جبرانی از طرف همسر را نیز بهسختی میپذیرد.
ازسوی دیگر، این افراد ممکن است مجموعهای از رفتارها و عادات را برای خود انتخاب کرده و معتقد باشند که ما شخصیتمان همین است که هست و نیازی به تغییر نداریم! افرادی هم که در برابر مشکلات بهشدت بههم میریزند و از لحاظ هیجانی بیثبات هستند.نیز بیشتر از سایر افراد در معرض آسیب هستند. اگر این ویژگیها را دارید، پیش از تصمیمگیری برای شروع یک رابطه جدی، حتما به یک درمانگر مراجعه کنید.
میتوان با یادگیری مهارتهای ارتباطی، مراقبت از صمیمیت رابطه (عاطفی، جنسی، تفریحی)، مهارتهای حل تعارض و بررسی نیازها و انتظارات پیش از ازدواج و محکزدن آنها از بروز بسیاری از مشکلات نظیر سرخوردگی زناشویی جلوگیری کرد.
دکتر نگار بهمنی / مشاور خانواده