
گفتوگوی جوانی شکست خورده با دکتر احمد حلت
مهرداد و تجربهی شکست های مالی متعدد
• مهرداد: چهل سال دارم. بازاری هستم و در چند ماه اخیر شکست های اقتصادی سنگینی را تجربه کردهام. تقریبا دست به هرکاری زدهام با شکست مواجه شده است. به تواناییهای خودم و همینطور به قوهی تشخیص خودم شک کردهام و حتی میترسم دست به سیاه و سفید بزنم. اعتمادبهنفس شغلیام را از دست دادهام. مطمئنم نفرین شدهام و از ترس اینکه اوضاعم بدتر نشود، هیچ کاری انجام نمیدهم. بهعنوان آخرین امید خواستم کمک کنید تا این مشکل نفرینشدگی و بیعرضگیام را درمان کنیم. اگر لازم میدانید در مورد این شکست وعدم موفقیت آخرم صحبت کنم؟
• دکتر حلت: در طول زندگی تا به حال چند بار شکست خوردهای؟
• مهرداد: خجالتم ندهید دکتر! بیش از صد بار! بله، بیش از صد بار تجربه شکست خوردن داشته ام و همین ناامیدم میکند و اعتمادبهنفسم را از بین میبرد.
• دکتر حلت: اینکه خیلی عالی است؛ یعنی شما صد بار زمین خوردی و باز هم توانستی با موفقیت بلند شوی و دوباره اوج بگیری! این یعنی تو صد بار تجربهی بلندشدن و اوج گرفتن داری. در این صد بار که اوج میگرفتی موقع دوباره سر ایستادن چه حس و حالی داشتی؟!
• مهرداد: خب تا به حال این شکلی به زمین خوردنهایم نگاه نمیکردم. قبل از این به شکست ها فکر میکردم و نیمهی خالی لیوان را میدیدم و با هربار تمرکز روی شکستها یک دور بهسمت پایین میرفتم. اما شما الآن نگاهی مثبت به شکستهایم انداختید و جنبهی از جا برخاستنش را دیدید؛ یعنی نیمهی پر لیوان را به من نشان دادید. الان که به هربار بلند شدنهایم میاندیشم. حس و حال باشکوهی پیدا میکنم و یک دور بهسمت بالا میروم!
• دکتر حلت: در مورد حس و حالت وقتی اوج میگرفتی و دوباره از جا بلند میشدی صحبت کن.
• مهرداد: حس و حالهایم هربار فرق میکردند. یادم هست آخرین بار بههمکارانم گفتم که من بیدی نیستم که از این بادها بلرزم. اگر لازم باشد شغلی جدید را در پیش میگیرم و همهی کارهایی که قبل از این انجام دادهام را کنار میگذارم و همین کار را هم کردم. اما در شغل جدید با تجربیات تلخ جدیدی روبهرو شدم که قبلا آشنا نبودم و همین موانع جدید مرا زمین زد.
• دکتر حلت: از تو میخواهم پروژکتور ذهنت را روی صحنههای زمین خوردن نیندازی! میخواهم دوربین ذهنت را روی موقعیتهایی در گذشته تنظیم کنی که نزدیک بود شکست بخوری، اما توانستی جاخالی دهی و دوباره سرپا بایستی یا موقعیتهایی که شکست خوردی، ولی هنوز زمین نخورده، بلند شدی یا موقعیتهایی که شکست در چند قدمیات بود اما تو با یکسری پیشبینیها و ملاحظات توانستی از کنارش بگذری، بدون اینکه گرد شکست به تو برسد! خلاصه موقعیتهایی را بهیاد آور که توانستی سرپا بایستی و به پیشروی و رشد خودت ادامه دهی. از تو میخواهم واکنشها، افکار، احساسات و خلاصه نگرشها و دیدگاههایی را که در این موقعیتها داشتی را بهیادآوری؛ همینطور راهکارها و راهحلهایی که بهکارت میآمدند و جواب میدادند.
• مهرداد: یعنی میگویید چیزی که قبلا کار میکرده الان هم جواب میدهد؟
• دکتر حلت: چراکه نه؟ نکته اینجاست که سازندهی این راهحلها و اصلاحگر آنها همین الان جلوی من نشسته و اگر لازم باشد بعضی از این راهحلها را طوری دستکاری و تنظیم میکند که برای مشکل الانش هم جوابگو باشد. حالا بیا بهجای جدی گرفتن مشکل به جستوجوی راهحلهای استثنایی موجود در تجربههایت بپردازیم.
• مهرداد: خب من آدم دگم و لجبازی نیستم. این از ویژگیهای خوب من است که بهشدت انعطافپذیرم و بههمین خاطر مثل چوب خشک نیستم که زیر بار فشار بشکنم؛ من خم میشوم اما نمیشکنم. این ویژگی باعث شده تا قدرت تحملم در مقابل فشار شکست بالاتر باشد و بتوانم برای مدتی هم که شده در سختترین شرایط دوام بیاورم. همین خصوصیت باعث شده که با کمی صبوری و دندان روی جگر گذاشتن منتظر بمانم تا قلهی موج و شدت فشار بگذرد و فشار بهاندازهای کم شود که بتوانم بر آن غلبه کنم.
• دکتر حلت: بسیار عالی است. این ویژگی الان هم در وجود تو هست و میتواند فعال شود. دیگر چه؟
• مهرداد: من از آن تیپ آدمهایی هستم که با دست خالی و بدون سرمایه هم میتوانم پول دربیاورم و به در کار به موفقیت برسم. از کارکردن عار ندارم و بههمین دلیل میتوانم در فرصتهایی که شکست اتفاق میافتد مخارجم را از مشاغل جزئی و فرعی در آورم و به فقر کامل دچار نشوم
• دکتر حلت: آفرین! چقدر شگفتانگیز! این فوقالعاده است. دیگر چه؟
• مهرداد: راستش الان که فکر میکنم میبینم همیشه موقع شکست آن بخشهایی از شغل و کاسبیام که ضرر ساز بوده را فروختهام و پولش را خرج رشد و قوام بخشهایی کردهام که میتوانست مرا بلند کند. الآنهم میتوانم این کار را انجام دهم.
• دکتر حلت: انکار نمیکنم که دارم درس میگیرم! دیگر چه؟
• مهرداد: دیگر چیزی به ذهنم نمیرسد!
• دکتر حلت: امکان ندارد. حتما استثنائاتی هست. خوب فکر کن. در گذشته بعضی مواقع بوده که تو ندانسته درست عمل کردهای و مانع از وقوع شکست شدهای. آنها چه مواقعی بودهاند و راهحلی که ناخودآگاه بهکارت آمده چه بوده است؟
• مهرداد: خوب حالا که دقیق میشوم میبینم بعضی اوقات من در تجارتهایی که بقیه با حرص و ولع شرکت میکردند حضور نمییافتم. خیلی از دوستانم در همین بده و بستانها کل اموال خود را ازدستدادند، درحالیکه این توفان اصلا سمت من نیامد!
• دکتر حلت: استثنایی است! دیگر چه؟
• مهرداد: اگر بخواهم اینجور به قضیه نگاه کنم استثنائات امیدبخش و افتخار آفرین خیلی زیادند. راستش را بخواهید اعتمادبهنفسم برگشته و احساس میکنم دیگر مثل یک ساعت قبلترسیده و ضعیف نیستم. چطور چنین چیزی ممکن است؟
• دکتر حلت: این هنوز آغاز راه است! به استثنائات موفقیتیات بیشتر فکر کن تا بدانی چه نیروی عظیمی در وجودت نهفته است.


کتابِ خوب بخوانیم

غار موزهی استاد وزیری؛ تنها موزهی خصوصی ایران در لواسان

یک روز در ساحل
