تحلیل روانشناسی رابطهی از راه دور (لانگ دیستنس)
«لانگ دیستنس» برگرفته از عبارت انگلیسی «Long distance» و بهمعنای «مسافت طولانی» است. این اصطلاح زمانی بهکار میرود که دو نفر بههم علاقهمند و از هم دورند، ولی از همان راه دور با هم در ارتباطند. البته رابطه از راه دور همیشه هم بهصورت رابطه عاشقانه نیست و میتواند رابطه والدین و فرزند یا دو دوست یا دو خواهر هم باشد. روابط لانگ دیستنس معمولا بهشکل نامهنگاری و رابطهاینترنتی یا چتکردن و گفتوگوی تلفنی است. در این نوع رابطه هر کدام از دو نفر ممکن است در یک کشور یا شهر جداگانه زندگی کنند و در طول رابطه خود ممکن است تا مدتها یا شاید هیچ زمانی یکدیگر را ملاقات نکنند.
نوشداروی تلختر از زهر
لیلا. ک / 35 ساله
تلخترین و سختترین روزهای زندگیام در جریان بودند؛ روزهای بعد از طلاق؛ روزهایی که هیچکس و هیچچیز به من حس آرامش و امید نمیداد. ساعتها اشک میریختم. بحران بعد از طلاق را میگذراندم و حس بدبختی داشتم. عصرها که از سر کار برمی گشتم، در فیسبوک و تلگرام میچرخیدم تا اینکه یک صفحه مشاوره و گروه شکستخوردگان در عشق را پیدا کردم و در آن بهصورت اتفاقی با آقایی آشنا شدم که او هم از یک خیانت زخم خورده بود. احساسات وصحبتهایش را درکامنتها دنبال میکردم.
احساس کردم او خیلی شبیه من است و کمکم تبادل اظهارنظرها به چت و پیغام رسید و با هم بیشتر آشنا شدیم. مثل دو همزاد بودیم و شیفته هم شده بودیم. من قصد صمیمیت با کسی را نداشتم، ولی در هر صورت عاشق هم شدیم. از زمانیکه با هم توافق کردیم، برای آشنایی و ازدواج روی خوش نشان داد و از من خواست که به مشهد بروم و من هم از او میخواستم که به شهرما بیاید، اما نمیشد.
محمد احساساتش را ابراز نمیکرد و کمتر صحبت میکرد و از من میخواست که بیشتر صحبت کنم. همیشه با من در تماس بود و من هم برای اینکه او ناراحت نشود، گاهی دروغهای کوچکی میگفتم تا اجازه دهد بهکارهایم برسم. حس میکردم او بیشازحد بهبهانه عشق و شناخت مرا کنترل میکند. چند بار که نتوانسته بودم بهخاطر شلوغی یا مهمانی جوابش را بدهم، خیلی از من دلگیر شده و به من شک کرده بود؛ درصورتیکه واقعا من فقط در موقعیتهایی بودم که نمیتوانستم گوشیام را چک کنم و بعد هم که میگفتم کجا بودم، او باور نمیکرد.
برای خواستگاری و نامزدی قرار گذاشته بودیم. من عاشقش بودم، اما هنوز محمد را نمیشناختم و رابطه ما کمی گنگ بود. رابطه ما صمیمی بود و با حریم خیلی خصوصی. ما فقط میتوانستیم مثل دو دوست باشیم، نه دو عاشق. من زمان بیشتری لازم داشتم و هربار به یک بهانه خواستگاری را به تعویق میانداختم. از رابطه تلفنی و چت هم خسته بودم و ازطرفی بدون او هم احساس تنهایی و غم میکردم. از او میخواستم که با تماس تصویری یا عکس مرا خوشحال کند، ولی او علاقهای به عکس و فیلم نداشت.
کمکم کدورتها و سردیهای رابطه باعث شد که محمد به من اخطار بدهد، اما من جدی نگرفتم؛ تا اینکه یک روز صبح جمعه و با یک پیام از من خداحافظی کرده و نوشته بود: «لیلای عزیزم، من تو را دوست داشتم، اما اجازه ندادی بیشتر همدیگر را بشناسیم. من تمام تلاشم را برای ماندن با تو کردم. گفته بودم که مادرم برایم دختری را انتخاب کرده و من دیگر نمیتوانم بیشتر از این او را در انتظار بگذارم. حلالم کن!» و بار دیگر من شکستم و این بار عشق شیرین و نافرجامی کامم را تلخ کرده و مرا تنهاتر از قبل کرد.
تحلیل روانشناسی
اکثرعشقهای مجازی و رابطههای راه دور بهصورت اتفاقی پیش میآید و فرد پیشزمینهای از طرف مقابل ندارد. این رابطه بهصورت هیجانی و شیفتگی شکل میگیرد و با نداشتن مدیریت و آگاهی از هم میپاشد. اعتماد یک رکن مهم در رابطه عاشقانه است. اگر شک و نشانهای از بیاعتمادی را در رابطه حس کردید یا از طرف خودتان این حس را انتقال دادید، ملزم هستید بهصورت درست شفافسازی کنید. نگرانی و مشکل عمده عاشقیهای راه دور مسئله خیانت است. در روابط نزدیک بهتر میتوان اطمینان پیدا کرد و این شک را زودتر برطرف کرد، اما در روابط دور سختتر است؛
بنابراین باید تمام تلاشتان را برای بهوجودنیامدن این مشکل بکنید. در این مورد دیدیم که نهتنها لیلا خودش مسبب این شک شده بود، بلکه با دروغهایی که از قبل گفته بود، باعث ناباوری در محمد شد. زمانیکه مسبب شک در طرف مقابل شدهاید، دیگر توضیح بعدی جنبه توجیهکردن پیدا میکند و سختتر هم باور میشود. در این نوع ارتباطات، در جریان قراردادن داوطلبانه همدیگر قبل از رفتن به جاهای مهم مثل مهمانی و قرار ملاقاتها و کمی شرحدادن شرایط خود در آن مکانها یا اطلاعداشتن از برنامههای کلی یکدیگر، از بهوجودآمدن سوءتفاهم جلوگیری میکند.
از طرفی هم لیلا از تماس تلفنی و پیام خسته شده بود، ولی باید میپذیرفت صحبتکردن با پیام و تلفن تنها راه ارتباط از راه دور است؛ یعنی عاشقی و و تداوم ارتباط دو عاشق دور از هم به صحبتکردن محدود میشود؛ پس باید نحوه و کیفیت این ارتباط را مدیریت میکرد. محمد با تماسهای مکرر لیلا را کلافه کرده بود و تمام کار و زندگیاش شده بود. افراط و تفریط در تماس، هردو به رابطه از راه دور لطمه میزند.
لیلا بهجای اینکه بهطور شفاف خواسته و احساسش را بگوید، راه اجتنابی را انتخاب کرده بود. مشکل بعدی آنها هم عدم برنامهریزی برای دیدار بوده است. آنها اهمیت و شوق و شوری برای دیدار هم نداشتند و حتی با تماسهای دیداری و عکس هم این رابطه را تقویت نکردند. شفاف صحبتنکردن و نداشتن مهارتهای ارتباطی و عدم شورانگیزی، عشق را ناپایدار میکند. یکی از ارکانهای مهم عشق، شورانگیزی و توجه به نیازهای یکدیگر است که در این مورد هم تلاشی نکرده بودند و آن را نادیده گرفته بودند. این همان نقطه گنگ بود که لیلا با گفتن صمیمیت توام با حریم خصوصی به آن اشاره کرده است. نپرداختن به این جزئیات مانند نشانندادن علاقه با روشهای مختلف و حلنکردن مسائل و سوءتفاهمها باعث ازبینرفتن این رابطه شده است.
یادگارعشق دورمان
مریم . ن / 30 ساله
من امید را نمیشناختم و او توسط خانواده عمویم به من معرفیشده بود. آنها در کانادا بودند و ما در تهران. من در تردید و شک و دودلی بودم، اما همه بابت این آشنایی در شادی و شور بودند. ما عقد کردیم و امید به کانادا برگشت و من حتی نمیدانستم که دوستش دارم یا نه؟ اما در ارتباطاتمان که تلفنی و با چتکردن بود، بیشتر با او آشنا شدم و هرروز خوشحالتر و مطمئنتر میشدم.
او از راه دور خوب مرا درک میکرد و من هم سعی میکردم خوب خودم را به او بشناسانم. ما با ارسال عکس و فیلم و درجریانگذاشتن اتفاقات و مسائلمان در طول روز برای هم فاصلهها را کمتر میکردیم. او همیشه احساساتم را بهتر از خودم میفهمید. ما تا حال و احساسمان را خوب برای هم تشریح نمیکردیم، از هم نمیگذشتیم و هر کاری میکردیم و هر کجا میرفتیم، خبرش را بههم میرساندیم.
دو سال طول کشید تا کار اقامت من درست شود. در این سالها فرصت خوبی بود تا ما بارها تعهد و وفاداربودنمان را از راه دور بههم ثابت کنیم. حالا پنج سال از آن روزها میگذرد و عشق ما پابرجاست. هنوز هم مهمترین اتفاقات و مسائلمان را پشت تلفن بههم میگوییم و وقتی درکنار هم هستیم، کمتر صحبت میکنیم. امید هنوز هم از من انتظار دارد تا به او پیام بزنم یا وقتیکه از هم دور هستیم، با او چت کنم. حتی گاهی میگوید برایم عکس بفرست! در طول روز هم عکس و پیغام من او را خوشحالتر از دیدن خودم میکند. من هم فکر میکنم مثل او هستم. عشق ما، عشق از راه دور بود و از دور شکل گرفت و ما عاشقی را از راه دور یاد گرفتیم.
تحلیل روانشناسی
این یک نمونه از ارتباط خوب و موفق و عشقورزی درست از راه دور بود. آنها همدیگر را در جریان رفتوآمد و برنامههایشان میگذاشتند و بهصورت شفاف از حال و روز هم خبر داشتند تا احساسات یکدیگر را درک کنند. این دو نفر با ثابتکردن اعتماد و وفاداری، میتوانستند در مورد هم مثبت فکر کنند و این یک امتیاز مهم در عشقشان بود. رابطهای توام با احترام، صمیمیت و تعهد، شور عشق را پایدار میکند که در این مورد با مدیریت خوب، حتی از دور و طی دو سال، عشقی پابرجا داشتند. اما در قسمت آخر، اشاره شد که هنوز حرفهای مهمشان را در پشت تلفن میگویند. این مورد در عشقهای دور امری جالب و عادی است؛ به این علت که آنها به این روند عادت میکنند و برای تداعی روزهای شیرین و خاطرهانگیز عاشقی و آشنایی، بهصورت کاملا ناهشیار علاقهمند بههمان شیوه ارتباطی میشوند که در آن روزها استفاده میکردند و بهنحوی صمیمیت و شور با ارتباط تلفنی و سبک روزهای اول برایشان شیرینتر است و اصلا مشکلی ندارد؛ شاید هم بهعنوان قسمت رمانتیک زندگیشان این عادت خوبی باشد و یادگار روزهای عاشقی، در طول زندگیشان همراهشان بماند تا خاطره عشق دور را در قلبشان تازه نگه دارد.