این حرفها در هیچ کتابی پیدا نمیشود
چگونه یک سخنران موفق شویم ؟
سخنراني را با مصاحبه كردن آغاز کردم و آموختم. یادم میآید که آن زمان تمام ابهامات ذهنيام را به پرسشي كوتاه تبديل ميكردم و در نهايت زوايايي از نگاه ديگران را كه هرگز حتي به آن فكر هم نكرده بودم، درك ميكردم.
معاملهي برد- برد پرسش و پاسخ، انگار برای همه مفید بود. من ميآموختم و مخاطبين فرصتي پيدا ميكردند تا قدري خود را كاوش كنند. براي همين اغلب اوقات در جمع با اين جمله مواجه ميشدم كه «ميشه از ما سوال بپرسي؟»
براي همين سعي ميكردم با مطالعهي بيشتر، سطح پرسشهايم را ارتقا دهم و مخاطبيني را كه جذب كرده بودم بهراحتي از دست ندهم.
این مطلب در هيچ كتابي پيدا نمیشود، چون صرفا راهكاري عملي - تجربي محسوب ميشود و به منظور بهدست گرفتن افسار كلماتی است كه در نهايت منجربه خلق جهان انتخابيمان ميشود.
همهي ما بالاخره يك جايي از زندگي درك ميكنيم كه خيلي چيزها نهتنها ارزش جنگيدن، بلكه ارزش اندكي مكث، فكر و نگاه را هم نداشتند.اما آينده ارزش آفريدن و جنگيدن را دارد و كلمات نيز قدرت خلق آينده را.
بسیاری از انسانها تجربياتي دارند كه در اعماق حنجرهشان دفن شده است و نحوهي دستيابي به آن خانهي اسرار به هنر ما بستگي دارد
بهنظر ميرسد وقت آن رسيده است كه از اين دريچه به هنر سخنوري نگاه كنيم كه ما ميتوانيم بهگونهای عمل كنيم كه افراد ارزشمند جهانمان، براي ما به خروار از تجربياتشان و از دستنيافتنيترين بخش وجوديشان خرج كنند نه به دينار!
هنر سخنوري نبردي است با سلاح نرم كلمات. حالا تصور كنيد در كافهاي در مركز شهر به ملاقاتي دوستانه، اما سرنوشتساز دعوت شدهايد يا بعد از ظهريك روز كاري، در دفتر مديرعامل نشستي تعيينكننده داريد يا يك مكالمهي تلفني مهم، بدون پيشزمينه و قرار قبلي براي شما پيش آمده است. چگونه عمل ميكنيد؟
بسياري از ما، صرفا به دليل ترس، عدم آگاهي قبلي، اضطراب، عدم مهارت و فرار از موقعيت نتوانستهايم نتيجهي مطلوبمان را از بزنگاه زندگيمان دريافت كنيم.
ميخواهم بگويم هرگز خود را سرزنش نكنيد، چون حق داشتيد. مواجهشدن با شرايط مذكور نياز به صبر دارد و نه عجله. اما صبري كه قبل از پيشآمدن موقعيت خاص بايد به آن پرداخته شود؛ صبوري و تامل در وارسي شرايط، صبوري در كسب مهارتهاي ارتباطي و صبوري در شناخت دقيق از خودمان.
تا به حال دقت كردهايد بعضي جملات روي كلام برخي افراد نمينشينند؟
بهطور مثال، شخصی فرضا تمايل به طنازي دارد، ولي قادر نيست مخاطبين را با خود همراه كند و يا به بيان بهتر، مخاطب او را نميپذيرد. اين تجربهي عام نشان ميدهد که قطعا بايد بتوانیم در تشخيص اينكه چه كاراكتري با ابعاد وجودي ما منطبق است، موفق عمل كنيم.
نهادينهشدن اين شاخصها هرگز عجله نميطلبد، اما اجراي آن چرا. يادمان باشد ما براي نفوذپذيري بر روي مخاطبين خود، فقط و فقط هفت ثانيه زمان داريم؛ هفت ثانيهاي كه در پس آن، ساعتها، روزها و سالها تمرین و به اصطلاح عضلهسازي كردهايم و صرفا چند ثانيه براي نمايش توانايي خود وقت داريم.
درواقع مهمترین ابزاري كه هر فرد براي سخنوري نافذ به آن نياز دارد، خودش است.
اجازه بدهيد تا بحث اعتمادبهنفس را پيش نياورم، چرا كه همهي سخنوران اين را به خوبي ميدانند که هيچ سخنراني مطلقا با آرامش و به دور از استرس نميتواند مرکز توجه جمعي باشد؛ بنابراين حتي افرادي كه از اعتمادبهنفس پاييني برخوردار هستند قادرند قلاب خود را به ميانهي جمع بيندازند و صيدي در خور كسب کنند.
اما نكتهي قابلتوجه اين است كه من و شما بهعنوان يك گوينده ميبايست در مواردي، متفاوت و خاص باشيم. برای مثال، یک نفر از قدرت تحليل بالايي برخوردار است، فردي در انتخاب كلمات ويژه عمل ميكند، کسی اطلاعات منحصربهفردي دارد و دیگری قادر است بقیه را به راحتي بخنداند و ...
مهمترین مورد برای سخنرانیکردن این است كه ويژگي خاص خود را پيدا كنيد و سپس بهعنوان تمرين، پنج ويژگي كه شما را از ديگران متمايز ميكند را يادداشت كنيد.
اصول مهارت سخنوری
مهارت سخنوري در دو مورد خلاصه ميشود: چه چيزي گفتن و چگونه گفتن؟
پيشنهاد من در این زمینه انتخاب يك الگو است. از شما ميخواهم که خودتان را بپذيريد، چون چيزي كه مخاطبين بلافاصله در كلام ما آن را تشخيص ميدهند، اعتباربخشي و هويتدادن بهخودمان و كلاممان است.
اگر فرد مقابل حتی ذرهاي احساس كند که گوينده خودش را هم قبول ندارد، چگونه ميخواهد من را متقاعد كند؟ و همهچيز خراب ميشود.
فقط كافيست چندين و چند بار بعد از بهكارگيري عملي راهكارها، ديگران در مورد ما عباراتي همچون «كاش من هم ميتوانستم مثل تو صحبت كنم»، «چقدر خوب ما را درك ميكني»، «چه كتابهايي خواندي؟»، «استادت چه كسي بوده؟» و ... ما هم راهي نداريم جز پذيرش بيقيدوشرط خودمان.
فقط ميماند این راز که «هيچكس در تو اثرگذار نيست جز كلامت نسبتبه تو.» روزي كه اين اعتبار و شايستگي را پذيرفتي و به خودت گفتي «اين منم!»، اعتمادبهنفس يا هر عبارتي كه بيشتر ميپسندي، زاييده ميشود و اتفاق نهايي در اين قسمت خواهد افتاد. اینک كنترل مخاطب در دستان توست.
جالب اينجاست که افراد در اين مرحله عموما بهطور ارادي و با تمايل صددرصد، کنترل ادامهي روند
تاثيرپذيري خود را به شما تقديم خواهند كرد.
نگران نباشيد؛ هیچ سحر و جادويي در كار نيست و اين فقط معجزهي بيان است.
نویسنده : زهرا ذاکر