menu button
سبد خرید شما
کنترل خشم در برابر کودکان
موفقیت  |  1402/01/26  | 

کنترل خشم در برابر کودکان


لطفا خون‌سردی خود را حفظ کنید! شاید شما همان مادری هستید که با دیوارهای نقاشی‌شده و ماژیکی، توسط کودک چهار ساله خود مواجه شده‌اید یا پدری که شاخ‌دارترین دروغ دنیا را از فرزند هفت ساله‌اش شنیده است!

اما لطفا عصبانی نباشید و خون‌سردی خودتان را حفظ کنید!

وقتی صدای جیغ و داد فرزند خود و ناسازگاری‌اش را با بچه‌های دیگر می‌شنوید، نه سر فرزندتان فریاد بزنید و نه با جانب‌داری از فرزند خود، کودکان دیگر را محکوم کنید. یادتان باشد که اوضاع به اندازه کافی خراب هست؛ پس آن را خراب‌تر نکنید!

داد و بیداد نکنید، چون خون‌سردی شما گوش‌های فرزندتان را برای شنیدن بازتر کرده و اوضاع و احوال را هم آرام‌تر می کند. در حقیقت اتفاق بدی که دلتان نمی‌خواست یا انتظار افتادنش را نداشتید، افتاده و هدف از برخورد با فرزند باید این باشد که او پی به اشتباهش ببرد و بس.

پیشنهاد می‌شود از این شش روش برای رسیدن به هدف پیروی کنید:

قدم اول: واکنش سریع

اولین کاری که شما انجام می‌دهید، گرفتن ماژیک از کودک، جدا‌کردن او از خواهر و برادرانش در موقع دعوا یا بردن کودک به اتاقی دیگر است. در اصطلاح به این کار «مداخله سریع» می‌گویند. نباید توقع داشت که به کودک فرمان ایست دهید و او هم اجرا کند. همیشه حفظ امنیت بچه‌ها بر مسائل دیگر مقدم است و اگر در وجود کودکتان هنوز زمینه‌های خطر و درگیری وجود داشته باشد، بهترین راه دور‌کردن او از محیط است. به قول یکی از اساتید دانشگاه بوستون: «شما باید هر چیزی را که باعث به‌وجود‌آمدن مشکلات دیگر شود، از دسترس کودک دور کنید. کودک شما باید توجه خود را به شما و موقعیتی که در آن قرار دارد، معطوف کند؛ وگرنه خوردن شیرینی و آزار و اذیت خواهر و برادر تبدیل به‌نوعی سرگرمی برای او خواهد شد.»

در صورت لزوم خودتان و فرزندتان از صحنه هیاهو و جار و جنجال دور شوید. با این کار امکان اینکه کاری انجام دهید یا حرفی بزنید که بعدا از یادآوری آن پشیمان شوید، از بین می‌رود. ذهن کودک کاملا باز و منطقی است و فکر می‌کند اگر پدر و مادر یکسره او را زیر نظر بگیرند، کار خسته‌کننده‌ای است. آن‌ها نظرات و قوانین مختلفی دارند، ولی برای به‌اجرا‌درآوردن هر کدام از آن‌ها به زمان خاصی نیاز است؛ بنابراین خطرات را جدی بگیرید و کاری را که خودتان نمی‌توانید انجام دهید، تحمیل نکنید.

قدم دوم: حفظ آرامش

عصبانی‌شدن کار سختی نیست، اما چگونگی کنترل آن مهم است و باید خشم خود را مدیریت کنید. اگر بگویید که «عصبانی نمی‌شوم» حرفتان غیر‌منطقی به نظر می‌رسد. باید احساسات بد و خشونت را کنار بگذارید، چون کودکان می‌دانند که چه وقت عصبانی می‌شوید؛ حتی اگر سعی کنید آن را بروز ندهید. آنچه که در حقیقت به آن نیاز دارید، کنترل خشم و عصبانیت است. به گفته یکی از متخصصین، اگر در یک خانواده شلوغ و پرهیاهو بزرگ شده باشید که همه فریاد می‌زدند، بیان‌کردن احساسات، کار بسیار مشکلی است.

شما باید کوتاه‌ترین و مناسب‌ترین راه را از بین راه‌های گوناگون پیدا کنید؛ یعنی به‌جای اینکه بگویید: «ای پسر بد!» با صدای بلند بگویید: «آ، آ». این کار باعث آرامش شما می‌شود و کودک هم دیگر احساس حقارت نمی‌کند. خون‌سرد‌بودن علاوه بر اینکه اوضاع و احوال را آرام‌تر می‌کند، به فرزندتان نیز فرصت می‌دهد تا حرف‌هایتان را بهتر بشنود. اگر فریاد بزنید، همه چیز را از پایه خراب خواهید کرد، چون فرزندتان به جای پی‌بردن به اشتباهش، فقط متوجه خشم و ناراحتی شما می‌شود.

قدم سوم: شناخت موقعیت

برای چند ثانیه هم که شده، به آنچه که واقعا اتفاق افتاده، توجه کنید. مادری چندین بار به پسرش در مورد خط‌کشیدن با مداد بنفش بر روی دیوار اتاق خواب تذکر داده است، اما در و دیوار همه خط‌خطی شده بودند و او بسیار عصبی بود. به نظر می‌رسید که پسرش هم پشیمان شده و با عکس‌العمل مادر، قلبش شکسته است. چند لحظه بعد، مادر با کمی بردباری متوجه می‌شود که کار او تقلیدی از کتاب «هارولد و مداد شمعی بنفش» بوده  و از نقطه نظر او، این یک کار سازنده و خلاق بود! البته درک احساسات و عواطف کودکان، در و دیوار و تختخواب را سالم و تمیز نمی‌کند، بلکه باعث بروز احساسات در یک موقعیت کاملا استثنایی می‌شود.

در نظر‌گرفتن موقعیت، کار دشوار و سختی است؛ یعنی شما باید دریابید که چگونه درگیری و برخورد را از تمام چیزهایی که همانند آن در گذشته بوده و ممکن است در آینده نیز اتفاق بیفتد، جدا کنید و وقتی که به موقعیت مکانی و زمانی به‌عنوان یک اتفاق مجزا (به‌جای یک خطای تکراری) نگاه می‌کنید، معمولا متوجه تناقصی که در ابتدا فکر می‌کردید، خواهید شد. بداخلاقی یک کودک سه‌ساله ممکن است مربوط به گرسنگی او و ژولیدگی یک بچه هشت ساله بر سر میز صبحانه شاید در اثر کمبود خوابش باشد.

به عبارت دیگر، مجددا باید موقعیت خود را در نظر بگیرید و از خودتان بپرسید که آیا عواملی وجود دارد که بتوان به کمک آن‌ها از بروز این رفتار در آینده جلوگیری کرد؟ مانند از‌بین‌بردن بعضی محدودیت‌ها یا عوض‌کردن قوانین خانوادگی؛ پس هیچ‌وقت نگویید: «چند بار به تو گفتم که ...؟» حتی اگر بعضی چیزها را ده‌ها بار به فرزندتان گفته‌اید، مهم نیست؛ باز هم دوباره و دوباره بگویید!

قدم چهارم: حرف‌زدن با کودک

اگر به فرزندتان فرصت هیچ کاری را نمی‌دهید، پس بهتر است به‌جای کنترل‌کردن او و نظم‌بخشیدن به رفتارش، به او مسئولیت بدهید و به‌جای تنبیه‌کردن، به او بگویید که چرا اجازه نمی‌دهید بعضی از کارها را انجام دهد. به عنوان مثال، خط‌های روی دیوار با تنبیه پاک نمی‌شود و گفتن دو یا سه جمله خیلی موثرتر است و برای بچه‌های کوچک‌تر هم دو یا سه کلمه کفایت می‌کند. او دوست دارد که از دهان شما بشنود که چه کار اشتباهی کرده و چگونه می‌تواند کار بهتری انجام دهد.

گفتن جملاتی مانند: «ما روی دیوار خط نمی‌کشیم و روی کاغذ نقاشی می‌کنیم؛ یا نباید شیرینی بخوری، چون الان نزدیک شام است و بعدا می‌توانی آن را بخوری»، خیلی موثرتر از دعوا است. اگر با فرزندتان بحث و جدل کنید، علاوه بر اینکه نتیجه‌ای نمی‌گیرید، بلکه تاثیر‌پذیری او نیز نسبت‌به حرف‌های شما کاهش می‌یابد.

قدم پنجم: زمان نتیجه‌گیری

بعضی از والدین فکر می‌کنند که تنبیه رکن اصلی نظم و تربیت است، اما بسیاری از متخصصین با این کار مخالفند. به عقیده یکی از متخصصین در این رشته، نتیجه گیری زمانی لازم است که به ثبات کار مطمئن نباشیم. بیان چهار یا پنج کلمه ساده برای گرفتن شیرینی از دست کودک و گفتن: « قبل از شام شیرینی نخور» مطمئنا بهتر از قاپیدن شیرینی است.

با تنبیه‌کردن کاری پیش نمی‌رود. اگر کودک توپ را در خانه پرتاب می‌کند، به‌جای تنبیه‌کردن او، باید توپ را از دسترسشان دور نگاه داشت. اگر نتیجه کار درست همان چیزی است که فکر می‌کردید، اثربخشی کلامتان نیز به مرور زمان تقویت خواهد شد. اهمیت‌دادن به نتیجه کار فقط برای یک لحظه، باعث می‌شود که فرزندتان به‌طور مکرر کارهای شما را نادیده بگیرد. آنچه که مهم و موثر است، فرصت‌دادن به کودک برای به‌دست‌آوردن تجربه و نتیجه اعمالش است. به‌طور مثال اگر او بچه‌ها را بزند، دیگر نمی‌تواند با آن‌ها بازی کند.

قدم ششم: رفتارهای منطقی

شما برای زندگی‌کردن وظایفی دارید؛ یعنی با گفتن «آخرین شیرینی است که تو می‌خوری» و یا «تا یک ماه از بازی خبری نیست»، نه‌تنها باعث ناراحتی کودکتان شده‌اید، بلکه تقریبا باعث تحلیل قوای جسمانی خود نیز می‌شوید. اکنون همه چیز نیاز به تفکر شما در رسیدن به اهدافتان و به همین میزان، نیاز به کنترل رفتار خودتان دارد.

 

 

آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background