menu button
سبد خرید شما
گفت‌وگو با مردم درباره ارتباطات خانوادگی که با هم دارند
موفقیت  |  1403/02/26  | 

وضعیت قرمز در خانواده

گفت‌وگو با مردم درباره ارتباطات خانوادگی که با هم دارند

از هرکسی که بپرسید، می‌گوید این روزها آدم‌ها با هم حرف نمی‌زنند و هرکسی در غار تنهایی اش فرو رفته و در‌حال ا‌ستفاده از اینترنت و شبکه‌های اجتماعی ا‌ست. طی یک اقدام عجیب و غیر‌منطقی، نزدیکان خودمان را فراموش کرده‌ایم و به‌جایش در فکر ارتباط با کیلومترها آنطرف‌تر هستیم. اما با همه این حرف‌ها، هنوز خانواده مهم‌ترین نهاد جامعه ما‌ست و هرقدر از هم دور شویم، در‌نهایت متوجه خواهیم شد که نمی‌توانیم تنها زندگی کنیم. در‌نتیجه به‌هم برمیگردیم و یکدیگر را در آغوش می‌کشیم. نمونه مشخص این وابستگی عاطفی، کسانی هستند‌.که تصمیم می‌گیرند مستقل زندگی کنند، اما پس از مدتی به این نتیجه می‌رسند که کانون گرم خانواده، یک چیز دیگر ا‌ست. برای این‌که ببینیم اعضای خانواده چه نظری درباره ارتباطشان با یکدیگر دارند‌، با چند نفر از مردم صحبت کردیم و به نتایج جالبی هم رسیدیم. 


حامد، 23 ساله، مجرد، دانشجوی کارشناسی ارشد

یکی از مهم‌ترین مشکلاتی که در بحث روابط میانفردی اعضای خانواده مطرح ا‌ست، شکاف نسلی بین جوان‌ها و والدینشان ا‌ست. اما حامد با این‌که یک نسل چهارمی ا‌ست، رابطه نسبتا خوبی با خانواده‌اش دارد و وقتی از او می‌پرسیم برای سفر خانواده‌اش را انتخاب می‌کند یا دوستانش را، جواب غیرمنتظرهای می‌دهد: «هر‌دو حالت را دوست دارم، ولی ترجیحم سفر با خانواده ا‌ست. به‌خاطر این‌که ارتباط نزدیکی که در خانواده و فامیل هست، در جمع دوستانه وجود ندارد. اما مزیت مسافرت با رفقا این ا‌ست که برای همه تصمیمات هم‌فکری و رای گیری صورت می‌گیرد.»

 اگر کمی بدبین باشیم، از این صحبت‌ها کم‌کم دارد بوی اعتراض به مشام می‌رسد. حامد می‌گوید در خانه‌شان برای رسیدن به تصمیمات مهم مثل خریدن خانه‌یا ماشین، اول مشورت می‌کنند و در‌نهایت پدر خانواده حرف آخر را میزند. «برای چنین مسائلی، همه دور هم جمع می‌شویم و هرکس نظرش را می‌دهد. در‌نهایت پدرم نظرات را جمع‌بندی می‌کند و به تصمیم نهایی می‌رسد.» در این خانواده متناسب با سن اعضا، به پیشنهادات اهمیت داده می‌شود. حامد یک خواهر کوچک‌تر و یک برادر بزرگ‌تر از خودش دارد که در بسیاری از مسائل با او مشورت می‌کند. «درمورد یک‌سری از موضوعات، با برادرم مشورت می‌کنم، چون به روزتر از پدر و مادرم ا‌ست و همیشه حمایت خوبی انجام می‌دهد.»

 رابطه حامد با خواهر 15 ساله اش هم بیشتر جنبه نصیحت دارد. «خیلی وقت‌ها به‌خاطر این‌که زیاد سرش در موبایلش ا‌ست، به او تشر میزنم که حواسش به‌درسش هم باشد. دعواهای خواهر و برادری هم که دیگر طبیعی ا‌ست.» موبایل و شبکه‌های اجتماعی جدید، در‌کنار محاسنی که دارند‌، به‌همان اندازه برای ارتباط خانواده مضر هستند‌. او هم این مسئله را تایید می‌کند و می‌گوید بعضی وقت‌ها برای برادرش که در اتاق د‌یگری ا‌ست، پیامک میزند! «متاسفانه بسیاری از وقت ما صرف گشت‌وگذار در اینترنت می‌شود و کمتر از قبل با هم حرف می‌زنیم. اما پدرم در برابر این قضیه مقاومت کرده و اجازه نمی‌دهد سر سفره گوشی دستمان باشد. 

به‌نظر من این کافی نیست و باید زمانی را تحت‌عنوان «اینترنت ممنوع» در خانه بگذاریم که فرصت دور هم جمع شدن بیشتر فراهم باشد. الان شاید فقط یک ساعت در روز با هم حرف می‌زنیم.» حامد معتقد ا‌ست ارتباط دونفری اعضا با هم اهمیت بالایی دارد و باعث می‌شود.بسیاری از مشکلات از میان‌ برود. «من در مورد مسائل کاری و اقتصادی با پدرم مشورت می‌کنم و در مسائل عاطفی با مادرم، چون به‌نظرم اقتضای جنسیتشان این ا‌ست که هرکدام در حوزه‌های خاصی تجربه دارند.»


مریم، 46 ساله، خانه دار

این خانم میان‌سال یک پسر و یک دختر داشته و به گفته خودش آن‌قدر مشکلات ریز و درشت دارد که کمتر فرصت می‌کند به مسائلی مثل کم‌شدن ارتباطات خانوادگی فکر کند. اما وقتی درمورد موضوع مصاحبه کمی تامل می‌کند، انگار یک دغدغه قدیمی برایش تازه می‌شود. «من بیشتر روز در خانه هستم و از صبح تا عصر خودم را با دیدن تلویزیون سرگرم می‌کنم و فقط گاهی با چند نفر از نزدیکانم به بازار می‌روم و خرید می‌کنم.» او هم مثل تعدادی از هم نسلانش، کمی با تکنولوژی آشنا‌ست و در گروه‌های تلگرامی هم حضور دارد. «من چند ماه پیش یک موبایل اندروید خریدم و با شبکه‌های اجتماعی آشنا شدم، ولی واقعا اگر به‌خودم باشد، دوست دارم با آدم‌ها، به‌خصوص خانواده‌ام، ارتباط مستقیم برقرار کنم؛ چرا‌که ارتباط مجازی خیلی روح ندارد. شما وقتی با یک نفر چشم در چشم می‌شوید، خیلی اثرگذارتر از این ا‌ست که از راه دور پیام ردوبدل کنید.»

 به‌نظر مریم قبلا پدربزرگها و مادربزرگها محور خانواده بودند و همه اعضای فامیل به‌ بهانه دیدار با آن‌ها دورهم جمع می‌شدند. اما حالا با تغییر نسل این اتفاق کمتر می‌افتد. «تا بیست سی سال قبل، مردم حتی با همسایه‌هایشان هم ارتباط نزدیک داشتند، دیگر خانواده که جای خود دارد. من یادم ا‌ست وقتی کوچک بودم، حتی با همسایه مان مسافرت هم می‌رفتیم. ولی الان اصلا اسم همسایه‌هایمان را هم نمیدانم، حتی کسانی که در ساختمان خودمان هستند‌.» دغدغه اصلی این مادر ارتباط درست با فرزندان جوانش ا‌ست، مشکلی که خیلی از پدر و مادرها با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند. «ترس اصلی من این ا‌ست که بچه‌هایم فکر کنند دارم پرحرفی می‌کنم، برای همین زیاد با آن‌ها هم‌صحبت نمی‌شوم. به هر حال جوان هستند‌.و حوصله نصیحت شنیدن ندارند.

 اگر بخواهم درست و غلط را مستقیم بگویم، حتی ممکن ا‌ست ناراحت شوند و احساس کنند دارم به شعور آن‌ها توهین می‌کنم.» اما مریم سعی می‌کند به هر سختی ای که هست، اعتماد فرزندانش را جلب کند تا آن‌ها برای درد دل کردن سراغ غریبه ها نروند. «شاید چیزی که باعث می‌شود بچه‌ها بیشتر سمت من بیایند تا سمت پدرشان، این ا‌ست که من با رازداریام آن‌ها را متقاعد می‌کنم که حرف‌هایشان را بزنند و از نتایجش نترسند.» البته همسر مریم هم دوستی خوبی با فرزندان دارد و پای ثابت فوتبال‌دیدن و کری‌خواندن با پسر خانواده ا‌ست. کاری که البته گاهی موجب حرص خوردن مادر می‌شود. چرا‌که او فکر می‌کند مسائلی مثل فوتبال پیش‌پاافتاده هستند‌ و ارزش بحث و جدل ندارند.


مرتضی، 54 ساله، مغازه دار

مرتضی یک مرد جاافتاده ا‌ست که در سال‌های پایانی دوران میان‌سالی به سر می‌برد. سه فرزند پسر دارد و از وضعیت ارتباط در خانواده‌اش ناراضی به‌نظر می‌رسد. «الان زمانه بد شده، قدیمترها این‌طور نبود. مردم کنار هم در یک خانه زندگی می‌کردند و درمورد همه مسائل و تصمیمات هم نظر می‌دادند. الان به اسم حریم خصوصی و چیزهای شبیه به این، کسی از کسی خبر ندارد.»

 مشکلاتی که فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی به‌وجود آورده اند هم بخش د‌یگری از صحبت‌های مرتضی ا‌ست، البته با لحنی شدیدتر از مصاحبه شونده‌های قبلی! او که مخالف سفت‌وسخت تکنولوژی ا‌ست، می‌گوید فرزندانش ارتباط مجازی با بقیه اعضای فامیل را به دیدوبازدید حضوری ترجیح می‌دهند. حکایت ارتباط این پدر زحمکتش و پسران جوانش، حکایت غم انگیزی ا‌ست و باید برای بهبود آن و نجات خانواده‌اش فکری کند. «من با بچه‌هایم فقط درمورد عوض‌کردن کانال تلویزیون حرف میزنم. انگار من فقط یک جورهایی نقش عابربانک خانواده را دارم. باز قبلا بهتر بود که مستقیم پول تو جیبی می‌دادم، الان همین رابطه را هم نداریم و برای بچه‌ها پول را کارت به‌کارت می‌کنم!»

 از او می‌پرسیم که به‌نظر خودش دلیل به‌وجود‌آمدن این ارتباط نه‌چندان صمیمانه چیست و مرتضی به فکر فرومی‌رود. «نمیدانم. شاید به‌خاطر شرایط کاری من باشد. چون وقتی دیروقت به خانه می‌آیم، خسته ام و حال و حوصله زیادی ندارم.»

 


آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background