داغ مدرسه
به یاد محمد بهمن بیگی ، بنیانگذار تعلیمات عشایر ایران که در دوران حیاتش خدمات ارزشمندی در ۱۷ استان عشایر نشین کشور از جمله کهگیلویه و بویراحمد داشته و همه ی آموزگارانی که آتش آگاهی را در زمستان زندگی مان روشن کردند.
دوازدهم اردیبهشت هر سال همه جا پر میشود از شادباش و تبریک روز معلم. برای من اما این روز یادآور دوران تلخ درازمدتی از مواجههام با همهی معلمان و دبیرهای سالهای تحصیل است. مدرسه در ذهن من تداعی آن صبحهای سرد است و چشیدن درد شلنگ روی کف دستهای کوچکمان در صف صبحگاهی؛ یا روزهای گرم خرداد ماه و نشستن کف آسفالت داغ حیاط مدرسه و قطرههای عرقی که از سر و صورتمان روی برگههای امتحان میچکید.
سالهای بعد هیچ اتفاق بارزی در خود نداشت جز پیدایش غرور نوجوانی و خردشدن آن بهدست معلمان و ناظمهایی که گویی یگانه روش تعلیم را در تنبیه میدیدند؛ از قیچیکردن موی سر و تحقیرکردنمان در مسیر مدرسه دخترانه گرفته، تا سیلیهای آبداری که پس از هر جواب اشتباه نصیبمان میشد.
خاطرم هست یکبار که داشتم مصاحبهای را از «محسن مخملباف» میدیدم که در آن گفته بود به کودکانش اجازه رفتن به مدرسه را نداده و در خانه به آنها آموزش میدهد، چقدر به حال حنا و میثم و سمیرا غبطه خوردم!