روانتحلیلی و سلامت روانی
16 نشانهی سلامت روان از دیدگاه نانسی مکویلیام
«نانسی مکویلیام» روانتحلیلگر آمریکایی است که سالها ریاست انجمن روانشناسی آمریکا (APA) را بر عهده داشته است. کتاب او در سال 2011 در زمینهی تشخیص اختلالات روانی مورد توجه روانتحلیلگران و روانشناسان دنیا قرار گرفت. «اتو کرنبرک» کتاب او را بهعنوان منبعی موثق در درک اختلالات شخصیت توصیف کرده است. او در کتاب خود رویکرد تشخیصی «DSMIII» (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی) را نقد و تلاش کرده تا طبقهبندی متفاوتی را برای اختلالات روانی جایگزین کند. او در این طبقهبندی به صورت کلی از نظریههای کلاسیک، نظریهی روابط عینی، نوروبیولوژی، نظریهی دلبستگی و ... بهره جسته است.
نانسی مکویلیام میگوید که روانتحلیلی، علاوه بر اینکه در طول زمان تغییراتی را در زندگی فرد ایجاد میکند، قادر است در شیمی مغز فرد نیز تغییرانی را بهوجود بیاورد. به اعتقاد او، هدف درمان یافتن راهی است برای اینکه فرد بتواند هیجانها و احساسات خود را بیان و آشکار کند؛ احساساتی که برخی از آنها بر اثر تجربهی تروما، ترس یا اضطراب سرکوب شده است. بهنظر نانسی ویلیام، درمان روانتحلیلی نوعی آموزش است؛ آموزشی دقیق و عمیق.
سلامت روانی چیست و چه علائم و نشانههای قابلمشاهدهای دارد؟
در گذشته، روانشناسان و روانتحلیلگران بیشتر بر بیماریها، اختلالات روانی و جنبههای تشخیصی آن تمرکز داشتند، اما در سالهای اخیر، روانشناسی مثبتگرا تأکید فزایندهای بر توصیف و درک مفهوم سلامت روانی دارد.
حال پرسش اصلی این است: هنگامیکه حال ما خوب است، ما چه نوع تجربهی درونی داریم و از چه تواناییهایی برخورداریم؟
بسیاری بر این عقیدهاند که اگر اضطراب ندارید، اگر مشکل خواب ندارید، اگر اندوهگین نیستید و ... پس از نظر روانی فردی سالم هستید. اما زندگی چیزی فراتر از نداشتن این علائم و نشانههاست. زندگی معنادار و سلامت روانی هم فراتر از این توصیف است.
نانسی ویلیام علیرغم اینکه روانتحلیلگری است که رویکردی متفاوت را در تشخیص اختلالات روان ارائه کرده و بدین خاطر به شهرت رسیده، معتقد است انسانهایی که دارای سلامت روان هستند 16 علامت و نشانه دارند.
16 نشانهی سلامت روان از دیدگاه نانسی مکویلیام
1- توانایی عشقورزیدن
سلامت روانی یعنی بتوانی عشق بورزی. عشقورزیدن فقط بهمعنی روابط عاشقانه نیست، بلکه بهمعنی دوستی عمیق و فداکاری بهعنوان وظیفهی والدینی است؛ یعنی پرورش فرزند طاقتفرساست، زیرا مسلتزم فداکاری است و فرد باید بیاموزد که از راحتی و آسایش خود چشمپوشی کند و سازگاری و تطابق را در زندگی یاد بگیرد.
2- توانایی کارکردن
دومین نشانهی سلامت روانی کارکردن است؛ بدین معنی که فرد احساس کند در آنچه که مشارکت دارد، معنا و اهمیت وجود دارد و برای جامعه مفید است. «آلفرد آدلر» این مفهوم را بهعنوان علاقهی اجتماعی توصیف میکند؛ یعنی زمانیکه فرد احساس کند عضو معناداری برای جامعه محسوب میشود.
3- توانایی بازیکردن
«وینی کات» این مفهوم را بهعنوان توانایی سازگاری توصیف کرده و تأکید میکند که بهمعنی بازی کودکان نیست. فرد زمانی میتواند آزادانه بازی کند که احساس امنیت کند. احساس بازی همگام با مراحل رشد و احساس امنیت درونی در فرد آشکار شده و اشکال مختلفی دارد؛ مانند آواز خواندن، رقصیدن، رفتارهای خلاقانه مانند نقاشی کردن و ...
4- دلبستگی ایمن
نانسی ویلیام معتقد است که مفهوم دلبستگی ایمن اساسا توصیفی از عشقورزیدن است. او در این مقوله به این سوال بسنده میکند که «آیا اصولا میتوان فردی را در دنیا یافت که احساس ایمنی را درونی کرده باشد؟»
5- احساس کنترل
یکی دیگر از نشانههای سلامت روان، داشتن احساس کنترل است. ما نیاز داریم که احساس کنیم فردی توانمندیم و بر رفتارها و اعمال خود مدیریت داریم. (البته روش ناسالم رسیدن به این احساس از طریق مصرف داروهاست؛ مانند مصرف کوکائین که سریعا پاسخ دوپامین را در پی دارد).
6- هماهنگی درونی با خود
برای برخورداری از سلامت روان، انسان باید دارای هویتی یکپارچه باشد؛ یعنی با آنچه که بود، هست و خواهد بود، هماهنگی داشته و به نقاط ضعف و قوت خود آگاه باشد. این نکته را هم در مورد دیگران پذیرفته باشد و بداند که هر فردی در زندگی میتواند نقاط ضعف و قوت داشته باشد.
7- قدرت خود
آیا هنگامیکه دچار استرس میشوید، میتوانید درست عمل کنید؟ اگر پاسخ شما بله است، پس شما دارای قدرت تابآوری یا قدرت خود هستید. رفتار خوب یا سالم به این معنی نیست که اتوماتیکوار انعطافپذیر باشید، بلکه بهمعنی پاسخهای سازگارانه در موقعیتهای دشوار و استرسزاست. اکثر افراد استرس را به مسائل بیرونی مرتبط میکنند، مانند مشکلات شغلی، روابط عاطفی و ... اما یکی از مسائل مهم استرسزا تعارضهای درونی است که فرد با آن مواجه میشود.
8- عزتنفس
بسیاری از اوقات، افراد اعتماد خود را از منابع بیرونی کسب میکنند. هم انتقاد بیشازحد و هم تعریف و تمجید افراطی باعث ایجاد مشکل در شکلگیری عزتنفس سالم میشود. عزتنفس سالم از ارزشهای درونی، عشق و احترام کافی نشأت میگیرد. بسیاری از اوقات احساس فقدان و ناکامیها موجب آسیب به عزتنفس فردی ما میشود.
9- ارزشها
ارزشها شامل اصول اخلاقی و باورهای انسانی هر فرد است. سلامت روان به منزلهی برخورداری از ارزشهایی است که جنبهی راهنما را در زندگی ما دارند و به ما در تصمیمگیری، در رفتارها و در اعمالمان برای رسیدن به اهدافمان در زندگی کمک میکنند. ارزشهای هر فردی با رشد او میتوانند تغییر کنند.
10- اثر کنترل و نظم
یکی از اصلیترین پایههای سلامت روان، توانایی کنترل و نظم بخشیدن به هیجانها، احساسات و افکارمان است. فرد سالم کسی است که بتواند هیجانها و احساساتش را براساس شرایط زمانی و مکانی کنترل کند؛ یعنی قابلیت و توانایی بهتأخیرانداختن خواستهها، نیازها و آرزوهایش را بهخاطر اهداف معنادار و روابط عمیق داشته باشد.
11- بینش
بینش یکی از اهداف اساسی روانپویایی و رواندرمانی است؛ بههمین دلیل بسیاری از اوقات بهدرمان روانتحلیلی، درمان «بینشمحور» نیز میگویند. خودآگاهی امری اساسی برای رشد فردی است. نانسی ویلیام میگوید که هر فردی باید از بینش، شخصیت و مکانیزمهای دفاعی خود مراقبت کند، زیرا تا زمانیکه نتواند خودش را درک کند، کورکورانه سعی میکند خود را با عادتهایش تطبیق داده و از اهدافش پیروی کند؛ اما کار دشوار این است که بداند آیا واقعا در مسیر درستی حرکت کرده است یا نه؟
12- درک حالتهای روانی
این ویژگی از سلامت روان نوعی از توانایی نیست که ما با آن متولد شویم، بلکه جزو تواناییهای آموختنی است؛ تواناییای که بهمعنی درک حالتهای روانی و فکری خود و همچنین درک حالتهای روانی و فکری دیگران است. بهعنوان مثال، هنگامیکه بچهای ناراحت است، یک مادر خوب پس از اینکه او را آرام کرد، به او میگوید «عزیزم، تو از اینکه نتوانستی با دوستانت فوتبال بازی کنی، ناراحتی؟ میفهمم، ولی ما باید زودتر بریم خونه، چون دیروقته...» درواقع مادر زبان کودک را با حالتهای درونیاش هماهنگ میکند. ما همگام با رشد خود کلمات بیشتری را برای توصیف و درک آنچه که در درونمان رخ میدهد، مییابیم و میتوانیم دربارهاش حرف بزنیم،
احساساتمان را کنترل و فکر کنیم بهجای اینکه عصبی شده و واکنشهای تکانشی از خود بروز داده و عمل کنیم.
13- مکانیزمهای دفاعی
نانسی ویلیام میگوید: «براساس نظریهی روانپویایی، ما بهصورت مداوم اضطراب خود را به کمک مکانیزمهای دفاعی مدیریت میکنیم. مکانیزمهای دفاعی به ما کمک میکنند تا در زندگی روزمره بتوانیم عمل و رفتار کنیم.» اما کاربرد افراطی این مکانیزمها و همچنین عدم انعطافپذیری انسان، باعث ایجاد مشکل در زندگی میشود. افرادی که همواره انکار میکنند یا سعی دارند برای هر احساس یا هیجانی دلیلتراشی کرده یا ظاهری منطقی به آن بدهند یا حالتهای درونی خود را بهسوی دیگران فرافکنی میکنند، در روابط خود دچار مشکل میشوند. نانسی میگوید که داشتن مکانیزمهای دفاعی بالغانه و قابلانعطاف در زندگی از اهمیت بالایی برخوردار است.
14- تعادل
بسیاری از اوقات ما در زندگی روزمرهی خود درگیر تعارضهای درونی میشویم، زیرا مدام باید با خواستههایی که بهنظر متضاد هستند، خود را متعادل و متوازن کنیم. ما احتیاج داریم که در رابطههایمان درست عمل کنیم، بر رفتارها و اعمالمان کنترل داشته باشیم، از خود مراقبت کنیم و کمک گرفتن از دیگران را یاد بگیریم. یکی از علائم و نشانههای سلامت روان این است که بتوانیم تعادل پایداری را بین وظایفمان در زندگی ایجاد کنیم.
15- شور و نشاط
این ویژگی بهمعنی توانایی و احساس زنده بودن است که «فروید» آن را «لیبیدو» نامیده است؛ یعنی انرژی زندگی در درون ما که همیشه میتواند بهسمت ناخودآگاه رانده شود؛ جایی که در تجربهی روزانهی ما استرسی وجود ندارد. برخورداری از شور و نشاط برای سلامت روان ضروری است.
16- پذیرش
هیچ لیستی دربارهی سلامت روان بدون توانایی پذیرش کامل نیست. توانایی پذیرش یعنی آنچه را که نمیتوانی تغییر دهی، بپذیری. هر فردی میخواهد احساس کند که توانا و کارآمد است و کنترل زندگی خود را در دست دارد، اما ما همیشه با این حقیقت در زندگی مواجه میشویم که نمیتوانیم همهچیز را کنترل کنیم.
ما در زندگی با بیماری، ناکامی، مرگ عزیزان و تجاربی سختتر روبهرو خواهیم شد که محدودیتهایی را به ما نشان میدهد که فکر میکردیم برای ما نامحدود است! پذیرش آنچه که قادر به تغییر آن نیستیم برای آدمی همراه با اندوه است؛ پس ما باید توانایی تسلیمشدن و پذیرش آنچه را که در زندگی قادر به تغییر آن نیستیم در خود ایجاد کنیم.