تو هیچ عیب و ایرادی نداری اگر...
چقدر خوشحال میشوی کسی به تو بگوید: «تو عیب و ایرادی نداری»، «تو گل سر سبد هستی.»، «تو بینظیر هستی.»، «ای کاش همه مثل تو تمام عیار و کامل بودند.» حتما از این جملهها خوشحال ميشوي. درست است؟ البته این جملهها تایید ميکنند که تو درمسیری درست گام برداشتهای و همین امر برای بالابردن روحیهات کافی است و برعکس، شاید هم وقتی این حرفها را ميشنوی، ذهنت نميپذیرد و ميگوید: «سرتا پای تو پر از عیب و ایراد است. ميدانی چه ميگوید؟ حرف این آدمها را باورنکن. بیشترشان دروغ ميگويند.» شاید هم تو تحتتاثیر منفیبافی ذهنی قرار بگیری و تا حدی آن را تایید ميکنی. به هر حال تو هم مثل بقیه مردم در زندگی ایام بد یا فرازونشیبهایی داشتهای. در زندگی لطمه خوردهای یا احساس تقصیر و ندامت ميکنی و در این صورت، نگرش منفی خود را تایید و فکر ميکنی که آنقدرها هم خوب و ارزشمند نیستم! بعد هم شروع ميکنی به شمردن عیب و ایرادهایت و آنها را ملاک بدبودن خودت قرار ميدهی.
فکرت را عوض کن
باید طوری نگرش خودت را تغییر دهی که از اینکه در حال حاضر هستی به آنچه که خواهی شد تبدیل شوی؛ یعنی به یک انسان توانا و بااستعداد و مواهب الهی. حتما دلت ميخواهد کل اوضاع زندگیات تغییر کند. خوب اگر همین حالا بپذیری که هیچ عیب و ایرادی نداری و اینکه لزومی ندارد، خودت را عوض کنی. چه میشود؟ باید توجه کنی که تو با هر آنچه برای زیستن نیاز داشتی به این جهان پا گذاشتی. تو تمامعیار به دنیا آمدی. از همان روز اول تو هیچ عیب و ایرادی نداشتی. درست است؟ پس با این ذهنیت چیزی برای تحول و تغییر وجود ندارد!
خوب! اشکال کار در کجاست؟ آیا امکان دارد نگرش و رفتارت اشتباه باشد؟ طوری که ناخواسته به فردی دیگر لطمه روحی بزنی؟ رفتار اشتباه مفاهیم زیادی دارد و به این بستگی دارد که آیا این رفتار از دید خودت یا از دیگری اشتباه است ولی در هردو حالت این اقدام به جای آرامش خاطر موجب استرس میشود. نکته اساسی این است که تو از روز ازل تمام عیار بودی ولی محیط خانوادگی و اطرافیان و جامعهای که در آن رشد کردی و بزرگ شدی، بسیاری از خصلتهای خدادادی تو را تغییر داد.
خودت را بپذیر
چرا خودباوری امری مهم است؟ وقتی خودت را همانطور که هستی بپذیری، تمام معماهای زندگیات با هم جفتوجور خواهد شد.
نکته مهم این است که پذیرفتن خود به مفهوم این نيست که دلت نميخواهد خودت را تغییر دهی؛ برعکس، غالبا باید در اینجا مسیر تغییر و تحول را طی کنی تا بتوانی باورهای تباهکنندهات را رها سازی. گاهیاوقات دلت ميخواهد جای کسی دیگر باشی و ندانسته هویت اصلی خود را فراموش ميکنی و در قالب آن فرد فروميروی. راز و رمز پیداکردن شادی و آرامش در این نیست که بخواهی به خودت و دیگران القا کنی عیب و ایرادی نداری؛ بلکه عیب و ایراد از دیگران است و بس صرفا هدفت این باشد که در یافتن هویت اصلی خودت تلاش و تقلا کنی.
به این مثال توجه کن: به خاطر ضعف چشمانت پیش دکتر ميروی و دکتر به تو عینک جدیدی ميدهد. در عینکسازی اشتباهی رخ ميدهد و عینک تجویزی تو بیشازحد قوی است. این عینک نه تنها ضعف چشمانت را اصلاح نميکند؛ بلکه باعث سردردت هم میشود. تو دوباره نزد عینکساز ميروی تا آن عینک را برایت درست کند. با این عینک جدید دنیا را شفافتر و زیباتر ميبینی. خوب به همین روش، خودپذیرشی هم مثل عینک درست و حسابی است که دید تو را نسبت به دنیا تغییر میدهد. نگرش و اقدام تو ناگهان تغییر ميکند. در نتیجه متوجه میشوی که دنیای قبلی تو صرفا زاییده تصورات خودت بوده است. دنیای قبلی، مناسب حال تو نبود و باعث سردرد و استرس تو شده بود.کمکم تو الگوهای تفکری سابق را رها ميکنی و بیشتر روی خود واقعی تکیه ميکنی و آن را ميپذیری و دوستش داری و اینچنین است که دنیای تو به خاطر شادی و آرامش ایجاد شده پر بارتر میشود.
تو باید مدام به هویت خودت توجه کنی
برای پیداکردن خود اصلی باید سیروسفر درونیات را آغاز کنی. به ندای درونی و شم و شهودت توجه کن. این امور، ارزش ساختن زندگی موفق را دارد. به هر فکر مثبتی که به دلت افتاد، بها بده. اگر در همان زمان دچار شک و تردید شدی، به آن بیاعتنا باش. اجازه نده افکار موهوم و پر از ترس وتشویش نگرش مثبت درونی تو را تباه کند.
تمرین: مدت یک هفته تمام اقدامات خود را مورد توجه قرار بده و آنها را یادداشت کن كه آیا کاری را که انجام میدهی به خاطر این است که دیگران از تو درخواست کردهاند و یا اینکه خودت به انجام آن علاقه داشتی؟ اگر انجام بیشتر امور به دليل درخواست و خوش آمدن دیگران بوده؛ در این صورت، تو در زندگی حکم قربانی را پیدا کردهای. لازم است در این روش تجدید نظر کنی و مسئولیت
انجام امور اجباری را از خودت سلب کنی تا یک قهرمان محسوب شوی نه یک قربانی. باید اقدامات تو با حال وهوای درونی ات همتراز باشد. منظور این است که هیچ اقدامی نباید از روی اجبار و رودربایستی باشد که در نتیجه از خود واقعی یا همان هویت اصلی که زمانی با آن به دنیا آمدی، دور مي شوی. مراقب افکار و اعمالت باش. هر لحظه آنها را مانیتور کن تا وجودت را معیوب و خدشهدار نکند؛ البته این کار به صبر وحوصله و تمرین نیاز دارد. زمانی که نگرش تو با خواستههای دلت همنوا و یکی باشد، بی عیب و نقص خواهی بود که از این خصلت، خودت هم حسابی کیف ميکنی و سر ذوق و شوق ميآیی. پس همین حالا دست به کار شو و با تغییر وتحول نگرشی کاری کن که به خودت افتخار کنی و جمله «تو بی عیب و نقص هستی» برازنده وجودت باشد.