تحلیل روانشناختی فیلم شیشه (GLASS)
وقتی هویت میشکند
کار اصلی یک فیلمساز، ترجمهی ایدهی ذهنی خود یا فیلمنامهنویس به فیلم است؛ یعنی باید بتواند آنچه را در ذهن دارد به فیلم معنی کند. برای این کار میبایست زبان سینما را به خوبی بشناسد. گاه در این مسیر به خوبی عمل میکند و گاه خیر. «امنایت شیامالان» بهترین نمونهی از این قاعده است که با نگاهی اجمالی به کارنامهی او، از این دست فرازوفرودها به وضوح یافت میشود؛ علیالخصوص در ارتباط با فیلمی که در این مقاله مورد بررسی قرار خواهیم داد، یعنی فیلم «شیشه» (GLASS)، ساختهی سال 2019. در ادامه به سه مفهوم کلی و پررنگ این فیلم که ارزش پرداخت بسیار بیشتری دارد، میپردازیم.
من برای حمایت از کوین اینجام!
مشخصهی بارز هر انسانی همانا شخصیت اوست. آنچه که به فرد اصالت بخشیده و نمایهی الگوهای رفتاری و خلقی وی است و او را از سایرین متمایز میکند، شخصیت نامیده میشود. در فرهنگ عامه و روزمره، به افراد فرومایه صفت بیشخصیت داده میشود، حال آنکه در علم روانشناسی، چنین عبارتی فاقد معناست. این واژه درکنار واژهی «هویت» در فیلم شیشه مدام شنیده میشود. ذکر این نکته ضروری است که میان شخصیت و هویت تفاوت وجود دارد. هویت درواقع برداشتی است که فرد از شخصیت خودش دارد و این برداشت میتواند دستخوش تحریف، خطای شناختی و حتی انفصال شود؛ درست مانند «کوین وندل کرامب» با بازی «جیمز مک آووی».
اختلال هویت تجزیهای
«اختلال هویت تجزیهای» زیرمجموعهی اختلالات گسستگی قرار گرفته و بهطور کلی واکنشی است خود تخریبگرانه در برابر بُعد روانی فشار واردشده ناشی از یک رویداد تروماتیک بر فرد. گذشته از مقصود فیلمساز از نامگذاری فیلم شیشه، میتوان هویت را به شیشهای تشبیه کرد که در مواجهه با فشار روانی، شکسته و به اجزای مختلف تقسیم میشود. «کوین» در کودکی توسط مادرش با اتوی داغ تنبیه شده و طبعا فشار روانی بسیاری بر او وارد آمده است؛ پس سیستم دفاعی او شخصیت دیگری را خلق کرده تا بهطور کل آن واقعه را فراموش کند؛ نوعی فرار از عذاب. این شخصیت خلقشده، دارای حافظه، هیجانات متفاوت با شخصیت اصلی و حتی عدم توانایی کنترل یکی از اعضای بدن خود است.
اختلال هویت تجزیه ای در فیلم شیشه
کوین در فیلم شیشه 23 شخصیت مجزا دارد که هر کدام برای یک هدف در تلاشاند و آن هدف محافظت از کوین 9 ساله است. در سکانسهای نیمهی دوم فیلم شاهد آن هستیم که هیولا فریادزنان میگوید: «من برای حمایت از کوین اینجام!» تعداد شخصیتهایی که یک فرد برای خود خلق میکند، کاملا بهمیزان و شدت فشاری که متحمل شده است بستگی دارد. از جملهی این عوامل که عمدتا در دوران کودکی رخ میدهند میتوان به تجاوز و یا سوءاستفاده جنسی، ربودهشدن، تنبیه بدنی یا برخورد فیزیکی اشاره کرد. درواقع فشار تروما به حدی است که روان فرد تابآوری خود را از دست داده و اقدام به تجزیهی خود و قطعهقطعهکردن شخصیت اصلیاش میکند تا فشار وارده را به کلی از سطح خودآگاه خود پاک کند. این فراموشی با فراموشی عادی تفاوت بسیار زیادی دارد. همچنین بسته به وضعیتی که فرد در آن قرار گرفته، میتواند صرفا فراموشی یک رویداد مشخص یا فراموشی کامل باشد.
انفصال هویت که مشخصهی بارز اختلال هویت تجزیهای است کمتر مورد تحقیق و پژوهش قرار گرفته است، زیرا آمارها نشان میدهند این مورد از آن دست اختلالات نادری است که صرفا در 5/1 درصد از مردم مبتلا به این اختلال دیده میشود.
چرا به ابرقهرمانان علاقهمندیم؟
جدا از مبحث اختلالات گسستگی، موضوع دیگری که در این فیلم مطرح میشود مقولهی اَبَرانسان یا اَبَرقهرمان است. همهی داستانهای ابرقهرمانی بر یک پِی ثابت بنا شدهاند. در این داستانها، مخاطب میتواند هر آنچه را که در دنیای واقعی ناممکن است، تجربه کند. در فیلم شیشه شاهد سه ابرانسان شکستناپذیر با تواناییهای خارقالعاده هستیم که تداعیگر قهرمانان داستانهای مصور است و بهنوعی کلکسیون سمبولیک ابرقهرمانهای تاریخ سینمای جهان بهحساب میآید.
ریشهی این گرایش میتواند در احساس نیاز به امنیت در انسانها باشد. اکثر آدمها نسبتبه واقعیت دنیای جدی دچار احساس عدم امنیت هستند.و با رجوع به این ابرقهرمانها که بهعنوان ناجی بشر شناخته میشوند، برای مدتی آرامش خاطر را تجربه میکنند؛ مانند «دیوید دون» یا نگهبان سبز در فیلم. ضمن اینکه حس همذاتپنداری با ابرقهرمانها در فیلم شیشه و فیلمهای سینمایی مشابه، منجربه پدیدآمدن کوتاهمدت احساس اعتمادبهنفس و توانمندی میشود.
علاوه بر این، ابرانسانهایی که در فیلمها به تصویر کشیده میشوند عمدتا از قشر ضعیف جامعه برخاسته و یا توسط آن به انزوا کشانده شدهاند و از پستترین نقطه و با تحمل مشقتهای بسیار خود را به رفیعترین جایگاهها رساندهاند. این امر، منِ آسیبدیدهی مخاطب را تسکین خواهد داد. این قهرمانان، در عین قدرتمندی و عزم و ارادهی قوی، بسیار مهربان بوده و حامی ضعفا هستند. مردم، علیالخصوص نوجوانان، با این قهرمانان ارتباط عمیق و همذاتپنداری محکمی برقرار کرده و تجربیات آنها را از آن خودشان میدانند. حتی گاهی خود را در کالبد آنها تصور میکنند و درنتیجه احساس اعتمادبهنفس و توانمندی بیشتری خواهند داشت.
ابرقهرمان فیلم شیشه
مشخصهی بارز هر سه ابرقهرمان فیلم شیشه، ویژگیهای فراطبیعی آنان است. ابرانسان به موجودی گفته میشود که خصائص و تواناییهای فراانسانی داشته و تواناییهایش کاملا از دیگر افراد متمایز است. اگر فردی بتواند عملی را بهنحوی انجام دهد که دیگران نتوانند، در نوع خود یک ابرانسان است، بدون اینکه احتیاج به کسب قدرت فراطبیعی داشته باشد. برای مثال، طراحی که با تمرکز بر روی مهارتهایش بهعنوان یک طراح کار کرده و با تمرین، به تبحر ویژهای در حیطه کاریاش دست یابد، یک ابرانسان است. درواقع همهی انسانها میتوانند ابرانسان باشند اگر بهجای تمرکز روی شباهتهایشان، بر تفاوتهایشان متمرکز شوند. براساس تعریفی که دربارهی شخصیت ارائه کردیم، تفاوتها عنصر اصلی شخصیت هستند.و همین تفاوتها میتوانند یک فرد را به ابرانسان تبدیل کنند. پس بهجای فرار از تفاوتها، باید بر حفظ و تقویت آنها تمرکز کرد، زیرا تفاوتها هستند.که ابرانسانها را خواهند ساخت. افراد بههمان اندازه که علاقهمند بهدنبالکردن داستانهای ابرقهرمانی هستند. از متفاوتبودن در هراسند. در اینجا دیالوگ «الایجا» را یادآور میشویم که خطاب به کوین میگوید: «فقط باید خودت رو باور کنی.»