قصهی عالیجناب نارنجی (Joe Pulizzi)
داستان تحولی در بازاریابی محتوایی
وقتی حرف از سال 2001 میشود، تقویمها یاد حملات یازده سپتامبر میافتند، اما کمتر کسی میداند آقای «جو پلیتزی»، تحولی در صنعت محتوا ایجاد کرد و نام آن را گذاشت «بازاریابی محتوایی».
گرچه این روزها پلیتزی بههمراه همسرش بیشتر به امور خیریه پیرامون کودکان با همان رنگ نارنجی میپردازد، اما موسسهی «Content Marketing Institute» هنوز که هنوز است بهعنوان یک مرکز پیشرو در توسعهی مفهوم بازایابی محتوایی بهکار خود ادامه میدهد. این موسسه بدون او درحال کار است، اما هنوز نامِ عالیجناب نارنجی را یدک میکشد.
اجرای پادکست با رفیق گرمابه و گلستان
آقای نارنجی دوست دیگری نیز داشت که البته هنوز با هم رفیق گرمابه و گلستان هستند و پادکست دونفرهشان، یعنی «This Old Marketing» همین اواخر، یعنی اول دسامبر 2023، جدیدترین قسمت خود را روی پلتفرمهای پادکست ارائه کرد. اسم آن رفیق شفیق، «رابرت رز» است.
آقای رز در همان موسسهی «CMI» یکی از مدیران ارشد و تاثیرگذار است؛ مخصوصا حالا که جو، دیگر آنجا فعالیتی ندارد. بنابراین بیراه نیست که بگوییم در دنیای بازاریابی، هر جا که سخن از جو پلیتزی است، نام رابرت رز هم میدرخشد.
بازاریابی محتوایی
دوباره به قصهی جو و مفهوم بازاریابی محتوایی برگردیم؛ چیزی که خیلیها آن را با تبلیغات مستقیم و چشم در چشم اشتباه میگیرند. کسی که داریم قصهاش را مرور میکنیم یک سخنران، نویسنده و مشاور در زمینهی کسبوکار است که کتابش با عنوان «بازاریابی محتوایی» یا «بازاریابی پر محتوا» در کشور ما ترجمه و منتشر شده است.
بازاریابی محتوایی چیزی فراتر از رودررو شدن با مشتری و تبلیغ کردن است. در بازاریابی محتوایی، شما، یعنی صاحب برند، محتوایی سرگرمکننده، درگیرکننده و آموزنده را به مخاطب ارائه میدهید.
بهطور مثال: درکنار دمبلهایی که به مشتری میفروشید، یک کتاب پیرامون تقویت عضلات هدیه بدهید؛ کتابی که شما حامی چاپ آن بودهاید. یا اینکه در صفحهی مربوط بهفروش لوازم یدکی، آموزشهای تعمیر خودرو را در قالب ویدیو ارائه دهید؛ ویدیوهایی که مبتنی با هویت برند شما ساخته شده است.
درباره بازاریابی محتوایی صدها مثال کاربردی دیگر میتوان ارائه کرد. گرچه ممکن است بیشتر کارفرمایان و صاحبان کسبوکارها در کشورهای کمترتوسعهیافته زیر بار این حرفها نروند.
شرکت آقای پلیتزی در امور خیریه
قصهی آقای پلیتزی در همینجا متوقف نشد، بلکه او در فضایی متفاوت تجربهی زیستهی خود را توسعه داده است. او با راهاندازی موسسهی «The Orange Effect» که آنهم با همان رنگ نارنجی، هویت بصری پیدا کرده، خدمات و حمایتهایی را در اختیار کودکان دارای اختلالات رفتاری قرار میدهد.
قهرمان قصهی ما با لباسهای همیشه نارنجی، دغدغهای بزرگ فراتر از مرزهای بازاریابی دارد. او بهدنبال آن است که اطمینان پیدا کند کودکانی که به اختلالات کلامی مبتلا هستند، گفتاردرمانی و فناوری مورد نیاز خود را دریافت کنند. این را نه در ذهن، که در وبسایت موسسهی حمایتیاش هم نوشته است.
الهامبخشی آقای پلیتزی
درنهایت آنچه میتوان از رویکردهای آقای جو پلیتزی الهام گرفت، نگاهی عمیقتر به تعاملات فروشندگی و بازاریابی است. او این مفهوم را در فرآیندهای انسانی و با خلق ادبیات و رویکردهای جدید تعریف میکند. رد این نگاه را میتوان در پرداختن به امور خیریه دنبال کرد؛مخصوصا اینکه موسسهی عریض و طویل «CMI» با آن رویکردهای نو و مدرن را رها کنی و به کودکانی بپردازی که از نعمت سلامتی کامل برخوردار نیستند. در این بین توجه به هویت بصری برند با رنگ نارنجی و تکرار آن در سایر فعالیتها کماکان این پیام را بهدنبالکنندگانش میرساند که او دارد آگاهانه و با توجه بهتمام آموزههای مارکتینگ قدم بر میدارد؛قدمهایی خلاقانه، آموزنده و مفید برای اکوسیستم بازاریابی. دستمریزاد عالیجناب نارنجی!
1 contentmarketinginstitute.com
2 castbox.fm/va/3177256
3 theorangeeffect.org
نویسنده : علی ارسطویی