انگشتهای زندگیبخش
گفتوگو با «احمدعلی امیرغفران»، متخصص جراحی قلب که شیوههای متعددی در جراحی قلب را ابداع کرده است
احمدعلی امیرغفران در سال ۱۳۴۲ و در محلهی میدان ژاله (میدان شهدای کنونی) در تهران به دنیا آمد.پدرش اهل تبریز و مادر او هم از اهالی شیراز است. او از ۶-۷ سالگی همراه خانواده به شیراز نقل مکان کرد و تحصیلات و دانشگاه و تخصصش را در شیراز گذراند و به تشویق و توصیهی مکرر مادر، مسیر پزشکی را برای تحصیلات دانشگاهی دنبال کرد. این فوقتخصص جراحی قلب و عروق، تحصیلات دانشگاهیاش را تا مقطع جراحی عمومی در شیراز و دانشگاه علوم پزشکی شیراز گذراند و سپس برای دورههای جراحی قلب، به انگلستان سفر کرد و در دانشگاههای این کشور تحصیلات تخصصی جراحی قلب را پیش برد. او پس از بازگشت از انگلستان به تدریس و طبابت و جراحی قلب در دانشگاه علوم پزشکی شیراز مشغول شد. این استاد برجستهی دانشگاه چهارده سال ریاست بخش قلب دانشگاه شیراز را عهدهدار بود. پس از آن هم همچنان در بیمارستانهای دولتی و خصوصی به فعالیت مشغول است. به دست او و تیم همراهش حدود ۲۰ هزار عمل جراحی قلب در رشتههای مختلف و برای افراد بالغ و کودکان انجام شده است. دکتر امیرغفران هفت شیوه در جراحی قلب ابداع کرده و مستندات علمی و دستورالعملهای اجرایی تکنیک جراحی ابداعی او در سایتهای جراحی قلب دنیا ثبت در اختیار جامعه پزشکی جهان قرار گرفته است. روایت زندگی و درک او از زیستن و همچنین گزارشی از اجمالی از دستآوردهای علمی دکتر احمدعلی امیرغفران موضوع این مصاحبه است که در ادامه میآید.
• اگر امکانش هست، گفتوگو را با روایتی از بحرانی که در زندگی با آن روبهرو شدید، شروع کنیم. یکی از بحرانها و چالشهای سختتان را شرح داده و توضیح دهید با آن چگونه مواجه شدید و از پس حل و فصلش برآمدید؟
خاطرهای را برای شما میگویم و آن زمانی بود که مسیرم بهسوی جراحی قلب رفت و زمانیکه باید جراحی قلب را بهعنوان یک رشته انتخاب میکردم. شاید آن چالش بزرگی بود و ممکن است درسی برای جوانترها داشته باشد. یک چالش بسیار بزرگی که در این مسیر با آن مواجه بودم زمانی بود که ما پزشکی عمومی را تمام کردیم و باید برای تخصص رشته و گرایشی را انتخاب میکردیم. من چون جزو یک درصد نمرههای بالاتر و ممتاز دوران پزشکی بودم، این امکان برایم وجود داشت که در هر رشتهای که میخواهم ادامه تحصیل دهم. از جمله رشتههایی از پزشکی که از آنها بهعنوان رشتههای لوکس یاد میشود (این دست رشتهها معمولا رشتههای راحتتر و با درآمد بیشتر هستند.) آن زمان این فرصت را داشتم تا بدون اینکه به خدمت سربازی بروم، مستقیما به هریک از رشتههایی که میخواهم، وارد شوم. گزینههایم ازسویی رشتههای لوکس کمزحمت و پردرآمد و ازسوی دیگر علاقهام به جراحی قلب بود که مسیر سختی دارد. به اینصورت که ۴ سال جراحی عمومی باید خوانده شود و بعد از آن داوطلب در امتحان جراحی قلب شرکت کند و بعد سه سال هم جراحی قلب بخواند و تمام عمرش با رشتهای سخت سر و کله بزند. این انتخاب که آیا دنبال علاقه بروم یا راهی ساده و توجهبرانگیز و درآمدساز را در اصطلاحا رشتههای لوکس پزشکی ادامه دهم، برایم چالشبرانگیز بود. این اتفاقی است که سر راه هر کسی قرار میگیرد که دنبال علاقهاش برود یا دنبال چیزی که مصلحت ایجاب میکند! با خیلیها مشورت کردم و تقریبا ۹۰ درصد میگفتند که دیوانگی است کسی که میتواند در رشتهای لوکس تحصیل کند، بهسمت دیگری برود که مسیری سخت و پرتنش است و درنهایت زندگی سختتری داشته باشد. همین مصلحتاندیشی کار خودش را کرد و اول به رشتهی لوکس رفتم. اما یکی، دو ماه بیشتر در آن رشته دوام نیاوردم و در یک بحران قرار گرفتم. خواستار تعویض رشته شدم، ولی دانشگاه به من اعلام کرد که اگر از این رشته انصراف دهید، باید به سربازی بروید، مگر اینکه بخش جراحی عمومی شما را بپذیرد و اگر ظرفیت پر شده باشد نمیتوانید تخصص را ادامه دهید. چالش بزرگی بود و باید ریسک بزرگی میکردم. ولی انجامش دادم و از آن رشته انصراف دادم و بعد برای رشته جراحی عمومی تقاضا دادم که شروع همین مسیر جراحی قلب است. خدا هم کمک کرد و پذیرفته شدم و توانستم به مسیری که علاقه داشتم برگردم؛ یعنی انحرافی از مسیر داشتم، ولی بهموقع جلویش را گرفتم و به مسیری برگشتم که علاقه داشتم. برای گذر از این چالش، علاوه بر اینکه توکل بهخدا کردم، از انتخابهای سخت و پرریسک هم نترسیدم. من آستانهی خطرپذیری و ریسکپذیری بالایی داشتم و احساس کردم رشتهای که به آن علاقه دارم ارزشش را دارد. ریسکی که ممکن بود مرا را از ادامهی تحصیل در آن مقطع زمانی باز دارد و سر از سربازخانه در بیاورم. چشماندازی که میدیدم با این مخاطرات همراه و توام با سردرگمی و ابهام بود. ولی مجبور بودم در آن ابهام و سردرگمی باز هم تصمیم بگیرم و شد آنچه باید میشد.
• آیا خودتان را فردی خشنود و کامیاب میدانید و از مسیری که طی کردهاید راضی هستید؟
صددرصد راضی هستم و خدا را شکر میکنم و اگر دوباره شروع کنم، دوباره همین راه را میآیم و علیرغم همهی سختی و مشقت و مشکلات، باز همین مسیر را طی میکنم. من همیشه شاکر خداوند هستم که این مسیر را پیش پای من گذاشت و من را در آن هدایت کرد. گذشتهام را که مرور میکنم به وضوح در مییابم تنها نبودم و در همهی مراحل خدا مرا یاری کرده است. خیلی وقتها دوستانم میگویند با این فشار کاری که داری، خسته نشدی؟ حتی در این سن که آرامآرام سابقهی کاریام زیاد میشود، باز هم ۹۰ درصد زندگیام هنوز در بیمارستان و درگیر بیماران و مسائل کار است. خیلیها این طرز زندگی را نمیپسندند و شاید هم درست میگویند که نرمال نیست. نرمال این است که فرد تفریحات و زندگی و کار و خانوادهاش را داشته باشد. ولی در گروهی از آدمها که من جزو آن هستم، این مسئله طوری پیش میرود که بعدی از این قضیه خیلی بولد و قویتر میشود و بقیه ابعاد را تحت پوشش خود میگیرد. گفته میشود عمدتا در افراد موفق، بههمین صورت است و اگر نباشد افراد موفق نمیشوند. افرادی که موفق هستند.خودشان را از جهات دیگری محروم یا وقف کردهاند و همهی انرژیشان را بهسمتی گذاشتهاند تا بتوانند به آن موفق شوند. طبیعتا وقتی ظرفیت آدمی محدود است، مجبور میشود از برخی ابعاد دیگر فاکتور بگیرد. از این جهت گفتم که دوستان به ما میگویند بهاندازهی کافی استراحت و تفریح نمیکنید و کار میکنید. در بعد درمانی برای بیماران، باید تحقیقات و علم و بهروز بودن را دنبال کرد و کسانی لابد میگویند این چه زندگی است؟ خیلیها میتوانند استراحت و تفریح کنند، مسافرت بروند و از آن چیزها لذت ببرند. به آنها همیشه میگویم شانسی که آوردهام و خدا این را در وجودم گذاشته این است که تفریح و کارم یکی شده است. وقتی سر کار و در اتاق عمل هستم احساس نمیکنم فقط کار میکنم؛ بلکهدارم لذت میبرم و کار کردن برایم عین لذتبردن است. در تمام شغلها، افرادی هستند.که از شغلشان لذت میبرند و این افراد که از شغل خود لذت میبرند، عملا شغل و تفریحشان یکی است و بهنظرم چنین افرادی خوشبخت هستند.
• برای فائقآمدن بر چالشها در زندگی چه میکنید؟ آیا مبتنی بر تمرکز بر چالش خاص با آن مواجهه میشوید یا متناسب با اهداف شخصی که دنبال میکنید، با چالشها روبهرو میشوید؟
دو چیز خیلی مهم است که اولین آن جنبههای ذاتی و شخصیتی هر فرد است. خیلی چیزها ذاتی است و ما درستش نمیکنیم. مثلا فرض کنید آرامش داشتن و آرام بودن یک چیز ذاتی است. همه به من میگویند در سختترین عملهای جراحی هم بسیار آرام و خونسرد عمل میکنم. برخی رزیدنتهای دانشگاه که بالا سر من میآیند و تماشا میکنند، میگویند آنقدر آرام هستید که آدم احساس میکند این یک عمل ساده است و همهچیز به آرامی پیش میرود. بعضی میگویند که شما با آرامشتان دیگران را بهسمت این رشته و عمل جراحی میکشید، از بس که فرد احساس میکند شما آرام هستید. میخواهم بگویم از ثمرههای لذتبردن از کار تحقق آرامش است. اگر فرض کنید کسی باشد که این را نداشته باشد و فوری هیجانزده، عصبی یا پرخاشگر شود، طبعا جزو آن دسته از افرادی قرار میگیرد که از کارش لذت نمیبرد، چون استرسی که به او وارد میشود و او هم آن را به تیم افرادش وارد میکند، جلوی این را میگیرد که کار برایش لذتبخش باشد و وقتی کار برایش لذتبخش نبود، خستهکننده میشود. حتی اگر یک وظیفه باشد یا کاری که باید انجام شود یا منبع درآمد و هر چیز دیگری، طبیعی است که خستهکننده شود. این فاکتور که بهعنوان مثال گفتم خیلی دست ما نیست. شاید شما هم موافق باشید که درست است افراد میتوانند این را به روشهای مختلف در خود تقویت کنند، ولی یک جنبههایی ذاتی است.
مورد بعدی این است که چه اهدافی باید برای فرد مهم باشد. من در خانواده همواره جوری تربیت شدم که به مردم خوبی و کمک کنم. وقتی شما این امکان را پیدا میکنید که افراد دیگر را خوشحال کرده و درد و رنج دیگران را تاجاییکه از دستتان بر میآید برطرف کنید، طبیعتا احساس میکنید که در همان مسیری هستید که باید باشید. این باعث میشود که تحمل سختیهای آن مسیر آسانتر باشد. نمیگویم سخت نیست. برخی شبها که دو ساعت بعد از نیمه شب عملم تمام میشود، آرزو میکنم یک نفر من را بلند کند و دم در خانه برساند. ولی در هیچ زمانی، حتی در اوج خستگی، ناشکری نکردهام و نگفتهام این چه کاری است! برای اینکه به آن عشق میورزم. یک مثال بزنم: من دانش آموز سال دهم یا یازدهم بودم، زمانیکه به جبهه میرفتم. یادم است پدرم نامه مینوشت و نامهها هم سخت میرسید. نامهای از جانب پدرم آمد که آنجا سخت نیست؟ در جواب نامه، جملهای خطاب به پدرم نوشتم که «پدر! من علیرغم سختیها، گرسنگی و... درحال حاضر بهترین لحظههای عمرم را میگذرانم.» این زمانی بود که در خط مقدم جبهه بودم. در اوج سختی، خطر و وسط جنگ هم باشید، اگر به باوری که دارید واقف باشید میتوانید از همان نقطه هم لذت ببرید. این نامه را هنوز دارم که این جمله را نوشتهام. مسئلهاین است که فرد از زندگی خود چه میخواهد؟ وقتی ببیند در همان مسیر است، خوشحال است.
• زندگی شخصی شما بهعنوان یک پزشک متخصص چگونه است؟
همسرم پزشک و اهل شیراز است. دو پسر دارم که یکی سال آخر دندانپزشکی است و دیگری هم مهندسی کامپیوتر قبول شده است. یکی دیگر از لطفهایی که خدا به من کرده همین است که همسر و خانوادهام حمایتگر من هستند. صمیمانه از همکاری و مهر همسرم ممنونم و متشکرم که در همهی این سالها کمک و یارم بود. همیشه فکر میکنم میتوانست اینطور نباشد تا مجبور شوم قسمت عمدهای از وقت خود را صرف گرداندن خانواده کنم، چون چیزی است که حق آنهاست. گاهی همسرم را خیلی کم میبینم، ولی وقتی میبینم دقیقا این حق را به او میدهم که از من انتظار داشته باشد که مدت زمان بیشتری را صرف خانه و خانواده کنم. ولی همانطور که گفتم، ظرفیت آدمی محدود است. اینطور فکر میکنم که اگر بخواهید جوری باشید که با دیگران فرق داشته و موفق باشید، مجبورید از برخی چیزها فاکتور بگیرید. مهم این است که خانوادهاین را درک کند و بفهمد و بپذیرد. خدا را شکر حداقل من این شانس را آوردهام که همسرم در مسیر من است و کاملا درک میکند که چه کاری میکنم و مجبورم چقدر انرژی بگذارم. البته من هم سعی میکنم آن چیزی که باقی میماند صرف چیز دیگری نکنم. کسی ممکن است بگوید من خودم هم حق دارم که زمانی را برای خودم بگذارم و با دوستان خودم تفریح کنم، اما من چنین رویکردی را ندارم. البته این را باید بگویم که خانواده وقتی میتوانند فرد را ساپورت کنند که بدانند فرد تمام انرژی خود را که از کارش باقی میماند، برای آنها گذاشته و فرصتی برای کار دیگری صرف نکرده است. آن زمان میفهمند که برایشان بهاندازه کافی ارزش قائل است و تحمل میکنند و همراه فرد راه میآیند و پشتیبانی میکنند.
• شما هم چنین مشی و رویکری را نسبتبه فعالیت حرفهای همسر و اعضای خانواده پیمیگیرید؟
صددرصد متقابل است. تاجاییکه توانستهام هر جایی لازم بوده حمایت کردهام، در تمام شرایطی که حمایت من میتوانسته کمککننده باشد. زمینهی کاری همسرم با من قدری متفاوت است، ولی او هم در رشتهی خود کاملا موفق بوده و از پزشکان سرشناس شهر در تخصصش است. طبیعتا گذشتی که آنها باید بکنند بهدلیل زمینهی کاری من، بیشتر از گذشتی است که من باید بکنم؛ ولی تا این مسئله متقابل نباشد دو طرف احساس نمیکنند این وظیفه را در مقابل هم انجام میدهند.
• نگاه فرزندان نسبتبهکار و فعالیتهای شما چگونه است؟
دوست داشتم فرزندانم در مسیر من و مادرشان حرکت کنند، ولی شاید با چالشهایی که برای ما مطرح است کنار نمیآمدند. وقتی شما مجبور میشوید چیزهایی را از خانواده دریغ کنید، بهدلیل اینکه گرفتاری بیش از حد دارید و بهدلایلی که گفتم قابلتوجیه است، یک عکسالعمل خانواده و بچهها میتواند این باشد که این طرز زندگی را نمیپذیریم. فرزندانم گ رچه از کاری که میکنم خوشحال هستند.و گاهی میگویند مسیر شما مسیر خوبی است؛ مسیری است که برای خودتان، بیماران و جامعه موثر و ارضاکننده است، ولی برای یک زندگی مناسب نیست، چون ممکن است کسی باشد که دوست نداشته باشد همهی عمر خود را در اتاق عمل صرف کند یا پشت کامپیوتر برای مقالاتش مطالعه کند. آنها هم یک اولویتهایی برای خود دارد. من از این بابت خیلی خوشحالم. پسر دوم من چیزهای مختلف و رشتههای مختلف را انتخاب کرد. در مسیر ورزش، کامپیوتر، بیزینس، پزشکی و... حتی با خودم به اتاق عمل آمد و مسیر مرا دید و درنهایت انتخاب کرد بهسمت مهندسی کامپیوتر برود. ولی شاید در این تصمیم، همانطور که میگویم، نوع زندگی ما موثر بوده باشد، چون بیشترین کسی که این را لمس میکند خانوادهی فرد است. وقتی شما مشغلهی کاری زیادی دارید، زندگی شما وقف کارتان است و بیشترین کسی که این را میفهمد بچههایتان هستند. چون مجبورید مقداری از وقت آنها را بزنید و کارتان را انجام دهید. پس آنها ممکن است این عکسالعمل را بهصورت طبیعی نشان دهند. دیگر آن ایدهآلگرایی که بچههای دیگر دارند تا پزشک شوند، بچههای پزشکها چون پدران و مادران خود را میبینند و چالشها و مشکلات آنها را میبینند، شاید نداشته باشند. بههمین دلیل یکی از فرزندانم بهسمت کامپیوتر رفت و آن یکی هم گرچه دوست داشت پزشکی بخواند، ولی نهایتا دندانپزشکی را انتخاب کرد و هردو هم راضی و در کار خود موفق هستند.
• لطفا روایتی را از نخستین تجربههای عمل جراحی که مستقلا انجام دادید برایم بگویید؟
در عالم پزشکی و آموزش پزشکی و جراحی، پروسهی رسیدن به زمانیکه فرد مستقلا دست عمل جراحی بزند و مسئولیت عمل جراحی تماما با او باشد، بهصورت ناگهانی رخ نمیدهد. پزشک یا جراح از همان زمان سال اولی که شروع میکند، شروع میکند به اکسپوز شدن به مسائل و بیماران و آرامآرام از کارهای کوچک شروع میکند؛ مثلا از بخیهزدن پوست و جلوتر که میرود بخش بیشتری از کار را بهعهده میگیرد و آموزشش را میبیند. نهایتا وقتی میخواهد سالهای آخر رزیدنسی را داشته باشد که در مورد من در خارج از کشور بود، کارهایی را مستقل انجام میدهد. آموزش در این حوزه مثل کسی نیست که یکباره او را در استخر بیندازند؛ بلکه این آموزش تدریجی و مستمر است. اما این نکته هم وجود دارد که تمام آن تا زمانیکه مستقل نشدهاید و استاد از نظر کاری – نه از نظر رتبهبندی پزشکی- نشدهاید و رزیدنت هستید، اگر حتی کاری هم میکردید مسئولیتش با فرد دیگری بود. همانطور که ما الان مسئولیت کسانی که Train میکنیم را میپذیریم. از زمانیکه مسئولیت به دوش خودتان میافتد، این یک تحول بزرگ و نقطهی عطف در این مسیر است. آن لحظه برایتان خیلی مهم است، چون دارید خودتان را خیلی خوب نشان دهید و دوست دارید اولین مریضتان بهترین نتیجه را بگیرد و خدای نکرده مشکلی پیش نیاید. یادم هست که وقتی به شیراز برگشته بودم و شروع بهکار کردم اولین بیمارم کودکی بود که بهصورت خیلی اورژانس روی دست پدرش آورده بودند و بیهوش بود و آنقدر اکسیژن به مغزش نرسیده بود که ممکن بود هیچوقت بیدار نشود. ما آن عمل حساس را برایش انجام دادیم. خیلی جالب است آن اولین مریض را هنوز میبینم و هر از گاهی میآید. یک خانم حدود سی ساله است و او هم میداند جزو اولین مریضهای من بوده است و سر این قضیه با هم گپ میزنیم. احساس خیلی خوبی است، ولی شرایط مقداری استرسزا است. بههمین دلیل که اولین مریضی است که مسئولیت بهطور کامل بهعهده خود شما است و شما نمیخواهید در این مسئولیت مشکلی پیش بیاید.
• چه تهمیدی پیش گرفتید و از چه مسیرهایی گذر کردید که توانستید شیوههایی برای عمل جراحی قلب ابداع کنید؟
از خصوصیات بارز کسانی که خواهان موفقیت هستند.باید این باشد که قانع به روشها و اطلاعات و دانستنیهای موجود خودشان نباشند. ما از همان زمانیکه تازهکارمان را شروع کرده بودیم یا حتی زمان فلوشیپ و رزیدنتی، سعی میکردیم برای اینکه خود را بهروز نگهداریم در کنگرههای بینالمللی شرکت کرده و سعی کنیم کارهای دیگران و موارد جدید را ببینیم. این موضوع تا الان هم ادامهدارد از جهت اینکه سعی کنیم خودمان را بهروز نگهداریم و از آنچه که در دنیا رخ میدهد باخبر باشیم.
درکنار این، یک نکتهی خیلی مهم دیگر این است که نباید بهکارهایی که هماکنون در جهان انجام میشود قناعت کرد. اینکه میگویم، برای هر کسی که جای من هم باشد میتواند برایش صادق باشد. چرا یک متد جدیدی در مورد مشکلاتی که وجود دارد ابداع نشود؟ این باعث میشود که همیشه مغز شما درحال پویش باشد که این مشکل الان در جراحی قلب وجود دارد. آیا من میتوانم برای این مشکل راهحل پیدا کنم؟ یک نفر ممکن است بگوید همان کار عادی که همه میکنند را انجام میدهم و سهل و آسان جلو میروم و زندگی خودم را میکنم. یکی دیگر میگوید من نمیخواهم اینطور باشد. اگر پروفسوری، چیزی را به دنیای پزشکی و جراحی قلب اضافه کرده، من هم اگر میتوانم این کار را بکنم. این دو خصوصیت در همه جای دنیا بههمین صورت است. این دو خصوصیت برخی از جراحان را مقداری در موقعیت دیگری قرار میدهد که از نظر روحی آمادگی این را داشته باشند که هم دنبال کارهای جدید بروند و هم خود را آپدیت نگه دارند. ما در تمام طول این دوران حرفهای دنبال این بودیم که ایدهها و شیوههای جدید یاد بگیریم و بهکار ببندیم. یکی از مصادیق آنهم انجام جراحی کمتهاجمی است از 15 سال پیش شروع کردهایم و هم چنان این روند را ادامه میدهیم.
همیشه به دوستانم گفتهام که برخی نکاتی که من در جراحی قلب کمتهاجمی یاد گرفتهام را در زمستان و در سرمای منفی ۲۰ درجه به آلمان شرقی رفتهام و آنجا یاد گرفتهام! آنقدر محرک و شوق و علاقه داشتهام که کارهای جدید را ببینم و بیاورم. خاطرهای برایتان میگویم. پویایی و نوآوری از ضرورتهای کار و فعالیت ماست. یکی از کارهایی که میکنیم و در ایران کمتر انجام میشود، اما در بیمارستان دنا درحال انجام است از جراحیهای شایع قلب و پیوند شریان کرونر بیمار است. در انجام این عمل هم ما سعی کردیم از شیوهای نوآورانه بهره بگیریم. این عمل را ما به روش خاصی انجام میدهیم که به آن «پیوند تمام شریانی» گفته میشود. معنای آن این است که بهجای استفاده بیشتر از رگهای پا، بیشتر از سرخرگهای بیمار استفاده میشود که همجنس عروق کرونر هستند. این کار در مرکز ما روتین است و مزایایی دارد. ولی سختتر است و در کل جهان 10 تا 15 درصد جراحان دنیا این کار را میکنند. حدود ۱۰ سال پیش این کار را شروع کردم و در چهار سال اول خیلی هم خوب بود و نتایجی عالی داشت. ولی در جایی از کار احساس میکردم آنطور که باید راحت باشد، نیست و این باید راهی داشته باشد که آسانتر شود. بهخاطر همین به سه کشور رفتم؛ فقط سفرهای دو روزه که آنها را ببینم.
• به کدام کشورها رفتید؟
بلژیک، ایتالیا و انگلیس. در انگلیس در شهر آکسفورد کنگره و کنفرانسی بود و در زمان استراحت کنفرانس رفتیم چای بخوریم و من یک جراح مصری را دیدم. ما با هم دربارهی این قضیه صحبت کردیم و به نتیجهای رسیدیم و حلش کردیم. بعد که برگشتم، خیلی خوشحال بودم. همکاران اتاق عمل من میگفتند شما یک هفته عملهایتان را کنسل کردهاید و این همه پول بلیط و هتل دادهاید. آیا این کنگرهای که رفتید ارزش داشت؟ گفتم بله. اگر دهبرابر این هزینهای که کردهام را هم کرده بودم به این یک نکته میارزید که من با آن جراح مصری آنجا صحبت کردیم و به نتیجه رسیدیم. از آن بهبعد، این مشکل برای من و تمام بیمارانم حل شد. گفتم این نکتهای که من گرفتهام در تمام طول کار من از این به بعد و همینطور کسانی که من به آنها آموزش میدهم و برای تمام بیمارانی که من و شاگردانم عملشان میکنیم بهکار خواهد رفت و به آنها سود خواهد رساند. آیا این برای یک سفر من نمیارزید؟ این را از این جهت گفتم که بگویم کلیهی روحیههایم بههمین صورت است و فکر میکنم باید هم باشد. آدمها باید همیشه حالت پویایی خود را حفظ کنند، بهخصوص وقتی جوانتر هستند.
• دربارهی شیوهی ابداعی جدید و تازهتان در عمل جراحی قلب صحبت میکنید؟
قلب انسان چهار دریچه دارد تا خون را به جلو هدایت کنند و جلوی بازگشت خون به عقب را بگیرند. دریچههای قلب افراد بهدلایل مختلف ممکن است دچار اشکال شود. هماکنون از تکنیکهای متعددی برای ترمیم دریچههای خراب قلب استفاده میشود؛ روشهایی مثل استفاده از دریچهای از بافتهای حیوانی یا فلزی برای ترمیم و رفع آسیب و تعویض دریچهی قلب. اما این روشها، چالشها و عارضههایی را در پی دارد. ما برای ترمیم دریچههای آسیبدیدهی قلب بیمار شیوهی جدیدی را بهکار گرفتیم که پیش از این سابقه نداشته است. عمل ابداعی جراحی قلب اخیر، روی دریچهی سه لختی بیمار انجامشده است. در انجام این عمل قسمتی از قلب بیمار برای ساختن دریچه استفاده شده است. مزیت استفاده از بافت قلب بیمار برای ترمیم و معالجهی آسیبهای دریچه آن است که بسیار کارآمدتر و موثرتر است. بهدلیل سازگاری بیمار با بافت طبیعی بدن، فرد طول عمر بیشتری دارد و عوارض کمتری را هم تجربه میکند. بهرهگیری از بافتهای قلب بیمار برای ترمیم یا ساختن دریچهی قلب از 9 سال پیش آغاز شده بود. اولین مورد را در تعویض دریچهی ریوی یک کودک انجام دادیم. به اینصورت که از قسمتی از قلب خود بیمار که معمولا بلااستفاده و نسبتا زاید است و به آن «گوشک دهلیز راست» میگوییم، با یک طراحی خاص، دریچهای ساختیم و بهجای دریچهی ریوی استفاده کردیم. به یک نکته خاص در این زمان اشاره کنم؛ اینکه کارهای ما در زمینهی پزشکی و جراحی، معمولا با نتایج درازمدت مشخص میشود و بههمین علت معمولا کارهایی که انجام میدهیم را در کوتاهمدت اعلام نمیکنیم. در اطلاعرسانی پیش از موعد لازم ممکن است این تلقی بهوجود بیاید که ادعاها تبلیغی است یا برداشت بدی در جامعهی پزشکی ایجاد کند مبنی بر اینکه اقدامی که در درازمدت کارایی آن ثابت نشده، دربارهاش اطلاعرسانی صورت گرفته است. بر این اساس، ضرورت داشت ما وضعیت بیمار را طی سالها زیر نظر داشته باشیم و پس از اطمینان و در دراز مدت از آن بهعنوان دستآورد و شیوهای جدید در جراحی قلب یاد کنیم. پس از چند سال اطمینان حاصل کردیم که دریچه به زیبایی، کارایی کامل و خوبی دارد و از آن پس، تکنیک ساخت این دریچه را بهصورت استاندارد درآوردیم و بهصورت روتین و گسترده برای سایر بیماران که مشکل مشابه داشتند استفاده کردیم و نتایج بسیار خوب بود. در این مرحله به مجامع علمی داخل و خارج کشور اعلام کردیم و ویدئوهایی از نحوهی ساخت این دریچهها تهیه کرده و در سایت جراحان قلب دنیا قرار دادیم که راهنمایی برای همهی جراحان قلبی باشد که چه در داخل و چه خارج از کشور بخواهند از این روش استفاده کنند. خوشبختانه هم نتایج بسیار عالی بوده و بازخوردی که از سایر مراکز داشتهایم، بهخصوص مراکز خارج از کشور، بسیار راضیکننده است. با این عملی که اخیرا انجام شد، یک قدم پیشتر رفتهایم و آن استفاده از گوشک دهلیز راست برای ساخت دریچهی دیگر بهنام دریچه سهلختی بیمار بود. کار بسیاری سختی است؛ بهدلیل اینکه دریچهی سهلختی معماری پیچیدهتری دارد و مجبور بودیم طراحی و معماری خود را به گونهای تغییر دهیم که از گوشک دهلیز راست بتوان برای دریچهی سهلختی که بین بطن راست و دهلیز راست قرار دارد استفاده کرد. خوشبختانه پس از ماهها تفکر و تحقیق و طراحی، نهایتا در درمان بیماری که دریچهی سهلختی خود را بهدلیل عفونت از دست داده بود، از این روش استفاده کردیم و از بدن خودش برای خودش دریچهای ساختیم که خوشبختانه به زیبایی کار میکند. حتی همکاران محترم گروه داخلی قلب که بیمار را اکو میکنند، میگویند که اگر کسی نداند این دریچه یک دریچهی تعویضشده است، تفاوت آن را با دریچهی خود بیمار احساس نمیکند!
• بازتاب شیوهی ابداعی عمل جراحی شما در جامعهی پزشکی داخل و خارج کشور و در ژورنالهای علمی چگونه بود؟
گزارش اقدامها و شیوههای ابداعی در جراحی قلب را در کنگرههای خارجی گزارش کرده و مقالاتش را چاپ کردیم و فیلمهای ویدیویی را با جزئیات کامل در سایت جراحان قلب دنیا گذاشته ایم که هرکسی بخواهد از آن استفاده کند. ما تمام جزئیات را توضیح دادهایم که مرحله به مرحله به چه صورت است تا آنها هم نتایج خوبی داشته باشند. در کنگرهای که سه سال پیش در لیسبون و در انجمن جراحان قلب اروپا حضور داشتیم، مقالهی ما بهعنوان یکی از مقالات برتر کنگره معرفی شد و رییس کنگره هم که خودش آدم بزرگی است، بلند شد و گفت «من فقط ماندهام چطور به ذهن شما رسید که از یک بافت کیسهمانند، یک دریچه درست کنید که به اینصورت کار کند!» اصلش آن فکری بود که روی آن طراحی کار کرده بود. به هر حال این مورد در جاهای مختلف دنیا ارائه شده و مقالاتش منتشر شده و مورد استقبال قرار گرفته است. کاری که یکماه پیش انجام دادیم، تا به حال در دو مورد انجامشده و بهتازگی ویدیوهایش را برای سایت جراحان قلب دنیا فرستادهایم، ولی هنوز برای اینکه مقالاتش را بنویسیم و ارائه کنیم بهنظرم مقداری زمان لازم است تا نتیجهگیری غلطی انجام ندهیم و نتیجهگیری میانمدتی داشته باشیم تا به دنیا معرفیاش کنیم. ولی تکنیکش را فرستادهایم و در سایت جراحان قلب درحال بررسی است.
• آیا شیوهی ابداعی شما در عمل هم مورد استفادهی دیگر متخصصان جراحی قلب قرار گرفته است؟
میدانیم که بعد از کاری که ما کردیم، در برخی کشورها درحال انجام است. من گاهی ایمیلهایی از جراحان قلب دنیا میگیرم که این کار را انجام دادهاند. برخی هم اظهار تمایل میکنند که بیایند و خود عمل را ببینند. از انگلیس و بریستول ایمیل داشتهام و ترکهای ترکیه هم یکسری دهتایی را معرفی و چاپ کردهاند. مقالهای هم حتی از آمریکا داشتم که یکسری هفتتایی را چاپ کردهاند. جاهای مختلف دنیا الان سعی میکنند روی این تجربهکار کنند و با ویدیوها و راهنماییهایی که به آنها دادهایم، سعی میکنند که بتوانند همانطور که ما انجام دادهایم، انجام دهند؛ چون اگر در درازمدت مطلوب باشد، معضلی را از روی دوش جامعهی جهانی جراحان قلب برخواهد داشت.
• آیا به این هم فکر میکنید که از حجم فعالیتهای پزشکی و جراحیتان کم کنید و بیشتر زندگی شخصی را مورد توجه قرار دهید؟
دوست دارم آن زمان خیلی دیر برسد. من از نظر سن بازنشستگی، یعنی تعداد سنوات کاری، الان میتوانم خودم را بازنشسته کنم، البته از کار دولتی. اما هنوز این تقاضا را نکردهام. علت این است که هنوز احساس میکنم که میتوانم کار کنم و به بیماران خدمت کنم و شاگرد تربیت کنم. بنابراین تا زمانیکه بتوانم این کار را بکنم و بگذارند این کار را بکنم، کارم را بههمین صورت ادامه خواهم داد. مرحلهی بعدی این میشود که در یک زمانی بالاخره مجبور خواهم بود که بازنشسته شوم و کار عملی را کم کنم که در آن حالت قطعا سعی خواهم کرد همانطور که گفتید کارهای تحقیقاتی و علمی و کار آموزش دانشجویانم را ادامه دهم. برای من مهمترین نکته این است که بتوانم کسانی را پشت سر خود تربیت کنم، همانطورکه استادان من، ما را تربیت کردند و پشت سر خود گذاشتند و دست آنها را بهخاطر این کار میبوسم. فقط اشکالی که وجود دارد این است که این کار خیلی سخت شده است، چون انگیزه و جذابیت کار و تمایل بهکار سخت خیلی در نسل جدید پزشکان جوان کم شده و هیچ تقصیری هم ندارند، بهدلیل اینکه آیندهشان مقداری نامشخص شده و امید به آینده کمتر شده و تقاضای مهاجرت و فکر مهاجرت در آنها بیداد میکند؛ درنتیجه کمتر به این سمت میآیند که در معرض کارهای سخت و پیچیده قرار بگیرند و بهسمت رشتههایی مانند جراحی قلب که بسیار طاقتفرساست، بروند و برایشان زندگی جذابی نیست. آینده هم نامشخص است و افراد مجبورند به آیندهی خود فکر کنند. ولی میخواستم این را بگویم که به مشاوره و آموزش به هر حال ادامه خواهم داد . نکتهی مهم دیگر، پیگیری بیمارانی است که روشهای جدید را روی آنها انجام میدهم. اینها تا سالها باید تحت نظر باشند تا نتایج درازمدت به دنیا ارائه شود. این کارها را برای آینده خودم درنظر دارم. در عین حال دوست دارم در این سن استراحت هم بکنم.
• آیا نگرانیهایی دربارهی آیندهی جراحی قلب در ایران دارید؟
نمیدانم چطور باید از سیستم خواهش کرد که فکری به حال پزشکی، بهخصوص رشتههای سخت مانند جراحی قلب بکنند قبل از اینکه دیر شود. گفتم که آینده را خیلی روشن نمیبینم. متاسفانه پزشکان و جراحان جوان ما با مشکلهای عدیدهی معیشتی روبهرو هستند.و میان تنش و چالشهای کار و درآمد فعالان این حوزه هیچ تناسبی برقرار نیست. این مورد بهخصوص در رشتههای فوقتخصص نظیر جراحی قلب که دورهی آموزش آنها هم طولانی است، بسیار پررنگ و مشهود است. این یکی از چالشهایی است که باعث سرخوردگی جراحان قلب و عدم تمایل جوانها برای ورود به این تخصص است. متقاضی برای رشتههای سخت خیلی کم شده و خیلیها پزشکی را کنار گذاشتهاند و خیلیها پزشکی را در رشتههای سادهتر مانند زیبایی و... ادامه میدهند. آن انگیزه خوبی که یک جوان باید داشته باشد، آنطور که ما داشتیم که از همهچیز دست بکشد وجود ندارد. ما هم میتوانستیم به رشتهی راحتی برویم و طبیعتا زندگی راحتتری داشته باشیم. ولی انگیزهای که ما را بهسمت کارهای جدید و سخت و درمان بیماران پیچیده کشید، بهدلیل سیاستهای سیستم بهداشت و درمان کشور این روزها کمتر است و باعث شده همه به فکر مهاجرت باشند. من حداقل سه دانشجوی نخبه را بهسمت خودم کشاندم و سالها با آنها کار کردم، ولی الان هیچ کدام از آن سه نفر در ایران نیستند! اگر فکری به حال این سیستم نشود، متاسفانه آیندهی خوبی را پیشبینی نمیکنم.
در پایان توضیح این نکته را ضروری میدانم که بگویم کارهای ما در انجام جراحی قلب یک فعالیت گروهی است و هرگز نمیتواند بهصورت فردی انجام شود. ما یک تیم در جراحی قلب هستیم و این تیم شامل پزشکان بیهوشی و داخلی قلب و پرسنل اتاق عمل و پرستاران آیسییو است که در هر کاری که میکنیم، دخیل هستند.و بدون حضور و پشتگرمی آنها هیچکدام از آن کارها نتیجه نخواهد داد. من موظفم که همینجا از همهی آنها تشکر کنم.
نوجوانی و هویتیابی
شما زمانی بهتر یاد میگیرید که کمتر یاد بگیرید
6 فیلم، 6 جهان
مدیریت رابطه با خودشیفتهها
مریم فاتحی
1403/3/15
خدا **** امیر غفران رو که مادر ما رو کشت.دکتری که الان ۲۳ روزه ما رو عزادار کرد.ودر عین عمل قلب مادر ما رو سوراخ کرد ونتونست جلوی خونریزی رو بگیره.و دیگر اینکه مادر ما تا دو روز قبل از عمل وارفارین می خورده و این دکتر بی وجدان که مادر ما رو یک بار ویزیت نکرد نگفت زودتر باید وارفارینت رو قطع کنی و فقط با دیدن پرونده مادر ما رو برا جراحی پذیرفت.و اول از همه هم حق مطب گرفت .امیدوارم به زودی زود چوبش رو بخوره
موفقیت
1403/3/17
درود؛ از اتفاق پیش آمده برای مادر عزیزتان بسیار متاسف هستیم. احتمال بروز خطای پزشکی در کل کشور های جهان و از جمله ایران بوده و هست.اگر کاری از مجموعه موفقیت ساخته است ما در خدمت شما هستیم.
پروانه وندا
1403/5/13
باسلام دکتر امیر غفران یک دکتر دلسوز و ویک انسان شریف الان مدت یک ماهه که تعویض دریچه وریشه ایورت کردم از عملم راضی هستم وبرای پروفسور امیر غفران ارزوی سلامتی دارم انشالله که در همه ی مراحل زندگی موفق باشن
مصطفی دادجو
1403/6/22
باسلام و درود پسرم را نزد آقای دکتر امیر غفران بردم و نوبتشون را دو سال بعد تو بیمارستان فقیهی دادند مشکل پسرم بطن دیواره وجابجایی رگ هستند آیا کسی همچنین مشکلی داشته پیش دکتر برده ونتیجه گرفته ودر چن مرحله عمل کرده
موفقیت
1403/7/15
امیدوارم فرزند دلبندتون هر چه زودتر به سلامت کامل برسند.
پرویز
1403/8/12
من یه سوال دارم آیا این عمل جدید آقای دکتر ،روی بیمارانی که قبلاً تعویض دریچه ی فلزی شده اند ،قابل اجرا است؟
یاسین
1403/8/13
سلام اقای دکتر امیر غفران بسیار پزشک حاذق کاربلد مهربان ودلسوز میباشد من چند سال پیش عمل تعویض دریچه عمل بنتال قلب انجام دادم وبسیار راضی هستم انشاالله که همیشه سالم و سلامت باشند خداحفظشون کنه
میرقاسم زاده
1402/11/30
با سلام ،اقای دکتر امیر غفران چند روز پیش بچه خواهرم رو عمل کردن ،من همیشه وقتی نظرات رو میخوندم میگفتم شاید هم کمی اغراق باشد ولی پروفسور امیر غفران انسان شریف ،شایسته با سواد و بی نظیری هستند که عاشقانه و بی ریا دل خانواده هایی رو شاد میکنن که همیشه دعای خیرشان بدرقه راه و مسیر زندگیشان هست خدا به حق عظمتش همانطور که با عنایت خود و با دستان پر توان این پزشک حاذق شادی رو به زندگی خانواده ها هدیه میدهد دوتا فرزند این استاد حاذق را در پناه خود سالم و عاقبت بخیر بگرداند ،هر که هر چه از سواد ،ادب و معرفت و بزرگی این استاد بگوید کم است و زبان قاصر ، بعد از چهار سال چشم انتظاری ،استرس و نگرانی ،زندگی را دوباره به محمد کوچولوی ما هدیه داد ،همیشه تنشان سالم ایشان خندان ....