دموکراسی را از خانوادهی خودمان شروع کنیم!
اجازه بدهید فرزندان خودشان انتخاب کنند
خواهان دموکراسی هستید؟ اول از خانوادهی خودتان شروع کنید.
همزمان با از میان رفتن مدل فرزندپروری استبدادی و دموکراتیک شدن آن، مفهوم حرفشنوی و الگوهای آن در تمام سنین بهویژه در نوجوانان تغییر کرده است. والدین با نوجوانانی مواجهاند که در اثرگستردگی و در دسترس بودن اطلاعات، معتقدند خودشان همهچیز را میدانند، میتوانند از خودشان مراقبت کنند و نیازی به نصیحتهای والدین ندارند. درست است که گاهی اوقات ما با نوجوانانی سرکش مواجه هستیم که خیلی وقتها نیاز به مراقبت و کنترل دارند؛ اما در سوی دیگر ماجرا والدینی قرار دارند که نمیخواهند قبول کنند استبداد نهفقط در سیاست و نحوهی ادارهی جامعه، بلکه در کل روابط اعم از روابط اجتماعی و خانوادگی، دیگر قابل قبول نیست. شما میتوانید در بستر رابطهای دوستانه از نوجوانتان بخواهید که محدودیتهای متناسب با سنش را رعایت کند ولی هرگز نمیتوانید با پرخاشگری، زور یا محرومیت، نوجوان را وادار به انجام کاری کنید که نمیخواهد. دموکراسی یعنی حتی به کودکان و حق انتخاب آنها هم تا حدممکن احترام بگذارید. اجازه دهید خودشان انتخاب کنند، حتی اگر اشتباه باشد. خیلی اوقات با تحمل ناکامیهاست که رشد شکل میگیرد.
دموکراسی در رابطه والدین با نوجوان
دموکراسی در رابطه با نوجوان یعنی درکنار او ایستادن و منتظر ماندن تا خود نوجوان برای مشورت گرفتن بهسراغ شما بیاید. گرفتن نقش مدیر و رهبر در رابطه با نوجوان یعنی دادن این حس به نوجوان که تو نمیدانی و نمیتوانی! اگرچه شاید درواقعیت در برخی موقعیتها هم اینگونه باشد ولی تزریق مکرر این حس به نوجوان برای چیست؟ برای آنکه کنترل اوضاع در دست خودتان باشد؟ یا شاید برای آنکه نکند نوجوانتان دردسری غیرقابل جبران درست کند؟ سوال مهم من این است: «آیا نسبتبه کیفیت رابطه با فرزندتان شکی دارید؟ آیا حس میکنید والدِ بهاندازهی کافی خوبی نیستید؟»
باید یکی باشه که بچه ازش بترسه!
از برخی از والدین میشنوم که میگویند: «اگر راه برای سرکشی و نافرمانی باز شود، دیگر همهچیز از کنترل ما خارج میشود! حرف ما دیگر بُرو ندارد! فرزندان دیگرمان هم ممکن است از آنها یاد بگیرند! پس قدرت ما چه میشود؟» یا حتی شنیدهام که میگویند: «باید یکی باشه که بچه ازش بترسه و حساب ببره!»
واقعیت این است که کودکان و نوجوانان نیاز به والدین مقتدر دارند، نه والدین مستبد. اقتدار هیچ نشانی از ترس و ارعاب ندارد. یک والد مقتدر میداند که آنچه تعیینکننده است، کیفیت رابطه با فرزندش است و اگر جایی از رابطه میلنگد، نیازمند بررسی و ترمیم است. والد مقتدر میداند که موجودیت خانواده با اعتراض و نافرمانی فرزندان زیر سوال نمیرود. او هر اعتراض کوچکی را تهدیدی علیه قدرت خود نمیداند. والد آگاه با مطالعه در مورد بلوغ و نوجوانی، میداند که بخش زیادی از آنچه تجربه میشود، موقتی و از ویژگیهای دوران نوجوانی است.
تربیت دموکراتیک
تربیت دموکراتیک یعنی پذیرفتن اینکه کودک و نوجوان نسل امروز دیگر لزوما اعتقادی به برتر بودن جایگاه شما در همهی مسائل ندارد. او خودش را در بعضی موارد با شما در یک جایگاه میداند و این بهمعنی بیارزش بودن جایگاه شما نیست. این دقیقا تعریف دموکراسی است: دادن حق انتخاب و برابری برای همهی سنین. در میان جروبحثها با فرزندتان به آنچه در روان خودتان میگذرد هم نگاهی بیندازید؛ چهچیز بیش از همه شما را عصبانی میکند؟ تزلزل قدرت خودتان یا خرابشدن جایگاه برتری که در آن حس کنترل میکنید؟ بعد از عبور از تمام این حسها، شاید بهتر بتوان چارهای اندیشید برای ترغیب نوجوان به انجام کاری که برایش مفید است، تا انجام ندادن کاری که ممکن است آسیبی به او برساند. نوجوانتان چیزی در مورد تفاوت نسل شما با نسل خودش نمیداند. او قرار نیست آرزوهای تحقق نیافتهتان را محقق کند. زمانیکه باید در مورد ترسها و تفاوت فرزندپروری والدینتان با فرزندپروری خودتان صحبت کنید، موقع ارتباط گرفتن با فرزندتان نیست. شاید جایش دراتاق درمان و درکنار یک مشاورحرفهای باشد.