جراحی فکر به جای جراحی صورت!
کلینیک زیبایی افکار
کودک ناکام و بزرگسال بدون اعتماد به نفس
بسیاری از افرادی که در بزرگسالی، بهلحاظ زیبایی ظاهری یا حتی زیبایی درونی مورد استقبال اطرافیان، بهویژه خانواده خود قرار نگرفتهاند، به این فکر میافتند که حتما این عدم توجه را در آینده (هنگامیکه به استقلال نسبی میرسند)، جبران کنند.
کودکانی که مدام درباره زیباییشان از زبان خانواده و دوستان تعریفی شنیدهاند، در بزرگسالی کمتر به فکر تغییرات ظاهری میافتند یا زیر بار ریسک عمل جراحی میروند. در مقابل، کودکانی که فقط نظارهگر تعریف و تمجید از کودکان همسنوسال خودشان بودهاند، با احتمال بیشتری میل به ایجاد تغییر پیدا میکنند.
کودکی که از توجه و تمجید بهدور است، کمکم اعتمادبهنفس خود را از دست داده و گاهی تجمعی از عقده و خشم در او شکل میگیرد و این مسئله تاثیرات منفی متعددی بر شکلگیری شخصیت او میگذارد؛ از جملهاینکه چنین افرادی معمولا میل و عطش شدیدی نسبتبه انجام تغییرات ظاهری در آینده پیدا میکنند.
کودکی و همانندسازی با بزرگسالان
اولین الگوی هر کودکی، پدر و مادر او هستند و بهمحض اینکه میفهمد هر یک از والدینش، به چه میزان میل به تغییر ظاهر و زیبایی خود دارند، او هم آرزو میکند هرچه زودتر بزرگ شود و بهمحض دستیابی به استقلال، او هم برای نشاندادن اینکه بزرگ شده است، عمل زیبایی را جزئی از نشانههای بزرگسالی میپندارد؛ درست مثل دختربچههایی که دوست دارند زودتر به سنی برسند که بتوانند از لوازم آرایش مادرشان استفاده کنند یا پسربچههایی که برای نشستن پشت ماشین پدر، لحظهشماری میکنند.
درصد بالایی از افرادی که اولین تجربه جراحی زیبایی را از سر میگذرانند، همچنان به «بهانه» بالابردن رضایت (اعتمادبهنفس) خود، برای تغییر بعدی ظاهر خود و زیباتر شدن برنامهریزی میکنند. درواقع، وقتی ما بهجای جراحی فکر خود، اولین قدم را بهسمت جراحی ظاهر برمیداریم، هرگز به رضایت نمیرسیم، مگر اینکه به این باور برسیم که زیبا هستیم و عدم رضایت ما، در فکر و تخیل ماست.
سراب زیبایی و عمل زیبایی
بسیاری از افرادی که تصمیم به تغییر چهره میگیرند، خود را با فلان سلبریتی یا حتی دوست خود مقایسه میکنند و چون بعد از عمل جراحی، با خیالپردازی که از پیش درباره ظاهرشان (بعد از انجام عمل زیبایی) داشتهاند، فاصله زیادی را میبینند، نسبتبه این تغییرات، تشنگی بیشتری را احساس میکنند. متاسفانه این سرابی که بهدنبال آن هستند هم پایانی ندارد، مگر فقط و فقط با جراحی فکر. البته لازم است بدانیم این فکر، اگر هرچه زودتر جراحی نشود، بهمیزان عمیقترشدن میل به جراحی صورت، سختتر میل به تغییر پیدا میکند!
واقعبینی یا جراحی بینی؟!
حقیقت این است که روزانه همه ما با هجوم مستقیم و غیرمستقیم تبلیغات زیبابی روبهرو هستیم که با شعارهای رنگارنگشان، بهجای دادن حس رضایت به ما، حس جذابیت محصولاتشان را در ذهن افراد بالاتر میبرند و این یعنی شاید فلان محصول زیبایی در ظاهر، ما را به این فکر وادارد که با تجربهکردن آن، حس بهتری پیدا میکنیم، اما درواقع، بهطور غیرمستقیم، ما را از خود واقعی و اعتمادبهنفس درونیمان نهی میکند. این شگرد بازاریابی گولزننده انواع شرکتهای تولیدی و خدماتی است.
پزشک زیبایی خوب یا پزشک زیبایی خوبتر؟
چند نفر از پزشکانی که برای عمل زیبایی به آنها مراجعه کردهاید، حاضر شدهاند از گرفتن هزینه جراحی صرفنظر کنند، ولی به شما ثابت کنند که خود واقعی شما زیبایید و هیچ نیازی به تغییر ندارید؟ درست است که فلان پزشک، مراجعین بسیاری دارد و اکثرا از زبردستی او راضی هستند و او را دکتر خوبی میدانند، اما دکتر زیبایی خوب کیست؟
آیا هیچ یک از پزشکان زیبایی که آنها را دیدهاید، در مقابل پافشاری شما به تغییر ظاهری (که واقعا نیازی به آن ندارید) پیشنهادی مبنی بر مراجعهکردن به یک مشاور یا رواندرمانگر را به شما دادهاند یا تلاش کردهاند شما را بیشتر بهسمت این تغییر متمایل کنند؟
شاید اگر پزشک زیبایی که به او مراجعه کردهاید، تنها با پرسیدن چند سوال، شما را به خود بیاورد، دیگر در عمق وجود خود به چنین تغییراتی احساس نیاز نکنید و بهظاهر همیشه زیبایتان، لبخند بزنید!
شاید اگر کسی از شما بپرسد:
1. چرا میخواهید این تغییر زیبایی را ایجاد کنید؟
2. آیا کسی شما را به کار جراحی زیبایی تشویق کرده است؟
3. در مقابل انجام تغییر زیبایی چه چیزی بهدست میآورید و چه چیزهایی را از دست میدهید؟
4. میخواهید بعد از این تغییرات زیبایی، به چهره چهکسی نزدیکتر شوید؟
و...
آنوقت شما از انجام آن منصرف شوید و یک راست به خانه بروید و با اولین مشاور یا روانکاو تماس بگیرید که از کلینیک زیبایی ظاهر به کلینیک زیبایی فکرتان منتقل شوید.
در مورد ظاهر و زیبایی مان واقعبین هستیم یا بدبین؟
آیا واقعا ظاهر ما نیاز به تغییر دارد یا احساساتی مثل اضطراب، اعتمادبهنفس پایین، وسواس و... ما را فریب میدهند که نیاز به تغییر داریم؟
ما در رقابت ناسالم با افرادی افتادهایم و برای بیشتر دیدهشدن، میخواهیم شبیه آنها شویم تا برنده باشیم (بماند که نمیدانیم برنده در چه چیز!) یا فقط دلمان میخواهد فردای روزگار، آینههای ظاهربین، ما را بهگونهای دیگر نشان بدهند؟
جراحی مد یا مد جراحی؟
درحالیکه در بسیاری از کشورها، بهخصوص ایران، جراحی زیبایی رواج دارد و پزشکان ایرانی در این شاخه رتبه بالایی را به خود اختصاصدادهاند (تاجاییکه حتی برخی از مردم کشورهای دیگر برای انجام این عملها به کشور ما میآیند)، متاسفانه سالهاست جراحی زیبایی به یک حرکت تجملی و لاکچری تبدیل شده و به اصطلاح مد شده است. اما باید بدانیم که هر مدی جذاب نیست و باز همهچیز برمیگردد به فکر و طرز تفکر. ما باید مد را جراحی کنیم، نه اینکه پیرو مد جراحی شویم!
یکی از نشانههای اینکه ما خودمان را دوست داریم، این است که بهجای گشتن و عیبجویی در چهره و انداممان، زیباییها را پیدا کنیم و بدانیم ما همینگونه که هستیم، دوستداشتنی هستیم و نباید تلاش بیشازحد برای اثبات چیزی داشت که بودن یا نبودنش، تاثیری بر زیباییهای درونی ما ندارد. از این گذشته، هر کسی زیباییهایی دارد که میتواند او را خاص و دوستداشتنی کند. چهبسا افراد بسیاری هستند که با وجود چهره زیبا و کمنقص، بهدلیل خلقیات ناپسند، کمتر دوست داشته میشوند.
همهچیز در مورد زیبایی در فکر ماست!
همه ما کموبیش، به دیدهشدن (و البته خوب دیدهشدن) علاقهمند هستیم و این دیدهشدن در برخی اقشار مانند هنرمندان، بیشتر از قشرهای دیگر جامعه اتفاق میافتد. بااینحال، هنوز بسیاری از هنرمندان حاضر نیستند دست به چهره خود ببرند و به تغییر آن، مگر با اندکی گریم راضی نمیشوند، اما در مقابل، هنرمندان مشهوری هم هستند که با تمام شهرت و دوستداشتنیبودنشان از نظر طرفداران، خودشان واقعیت خود را دوست ندارند و به طرز وسواسگونهای، تغییرات ریز و درشتی را در ظاهر خود ایجاد میکنند. یکی از مشهورترین این هنرمندان، «مایکل جکسون»، هنرمند سیاهپوست آمریکایی بود که نهتنها پوست خود را عوض کرد و به یک سفیدپوست تبدیل شد، بلکه بارها بینی خود را زیر تیغ جراحی برد و با وجود این حجم از تغییرات و محبوبیت خود، مشتمشت قرصهای افسردگی مصرف میکرد و در آخر...
کلام آخر درباره زیبایی
شاید شما و نزدیکانتان مدعی باشید که من عمل زیبایی انجام دادم و خیلی هم راضی هستم و از آن روز حس بهتری نسبتبهخودم و زندگیام پیدا کردهام، اما نکته همینجاست که آیا نمیشد بهجای هزینه، درد و عوارض عمل جراحی زیبایی، فکرمان را زیبا کرده و درواقع در فکرمان زیبایی را پیدا کنیم؟
آیا نمیشود فردا صبح که از خواب بیدار میشویم، به این نتیجه برسیم که هر انسانی، زیبایی خاص و منحصربهفرد خود را دارد؟ بپذیریم که با همین چهره طبیعی هم بهاندازه کافی زیبا و دوستداشتنی هستیم و دو دستمان را برای در آغوشکشیدن خودمان بههم برسانیم؟