والدِ کامل هستید یا والدِ کافی؟
آیا تابهحال به این موضوع فکر کردهایم که چرا پرورش کرم و سگ و ... یک شغل است، ولی پرورش یک انسان شغل نیست؟ چرا برای موفقیت در همه شغلها باید مهارتهای لازم را کسب کرد، ولی تعداد اندکی از والدین برای آموزش شیوههای فرزندپروری دوره میبینند؟
والدین برای تربیت فرزندان خود، هر آنچه از والدین خود آموختهاند، همان شیوههای تربیتی را برای آموزش و تربیت فرزندان خود بهکار میگیرند
خشت اول گر نهد معمار کج
تا ثریا دیوار میرود دیوار کج
بیشتر والدین امروزی که مراقبین اولیه کودک هستند. ترجیح میدهند والدینی کامل باشند تا والدی کافی! درحالیکه برای آموزش و پرورش کودکان، بیشتر نیاز به والد کافی داریم تا والد کامل.
والد کامل، فرزند مضطرب و وابسته
والد کامل میخواهد تمام مسائل زندگی فرزند خود را تحت پوشش قراردهد، درحالیکه والد کافی بهتناسب رشد کودک، به کودک استقلال داده و حس استقلال را بهتدریج در فرزندش پرورش میدهد. سطح انتظارات والدین هم متناسب با دوران رشد فرزندشان است.
فرزندی که والد کامل دارد، در بزرگسالی دچار اضطراب و ناامنی میشود، چراکه در دوران کودکی و نوجوانی بهشدت تحتکنترل بوده و برای انجام امور هیچ استقلالی نداشته است. یک والد کامل بهتمام نیازهای فرزندش در لحظه پاسخ میدهد؛ پس فرزندش را شخصی وابسته بار میآورد، چون او را از فرصت تجربهکردن منع کرده است.
والدینی که خودشان دچار اضطراب و استرس هستند. فرزندانشان چند برابر بیشتر نسبتبه فرزندانی که والدین آنها اضطراب ندارند، در معرض اضطراب و استرس هستند. فرزندانی که با اضطراب رشد میکنند، پس از ازدواج هم این اضطراب و وابستگی را به زندگی زناشویی خود منتقل میکنند.
والد کافی، فرزند شاد
اما والد کافی تابآوری فرزندش را در برابر اتفاقات ناگوار، استرس و حوادث غیرقابلپیشبینی مثل فوت یکی از نزدیکان، زلزله، استرس، بیماری و ... بالا میبرد. فرزند این والد هم بهجای انتخاب سبک زندگی افسردهخو و گوشهگیری بهدنبال افزایش کیفیت زندگی و بهزيستي و شادکامی است.
والد کافی باثبات رفتار میکند، رفتارهای او همراه با عشق، محبت و تدبیر است و رفتاری قاطع دارد، با فرزندش دوست و یار است، به نیازهای فرزندش بهاندازه، بهموقع و درست پاسخ میدهد و گاهی هم به فرزندش ناکامی بهینه میدهد؛ چون اگر همیشه، همه خواستههای کودک، بدون کوچکترین مانع یا تلاشی ازسوی او برآورده شود، شخصیت او بهگونهای شکل میگیرد که هیچ تلاشی برای بهبود شرایطی که در آن هست، انجام نمیدهد و چندان بهدنبال پیشرفت نخواهد بود. پس برای رشد مناسب، نیاز است فرد گاهی ناکامی بهینه را تجربه کند تا به رشد و رسش، یعنی همان بلوغ و پختگی برسد. بنابراین مادرانی که نگران تربیت صحیح فرزندانشان هستند. باید نگرانی را کنار بگذارند و بهجای آن، یک محیط ایمن برای تجربهکردن فرزند خود مهیا کنند تا او مهارتهای لازم را برای مواجهه با چالشهای زندگی بیاموزد.
مهارتهای موردنیاز در فرزندپروری
این مهارتها عبارتند از مهارت ارتباط موثر، مهارت همدلی، مهارت تصمیمگیری، مهارت تفکر نقادانه، مهارت جرئتورزی و قاطعیت، مهارت کنترل خشم، مهارت مدیریت هیجان، مهارت خودآگاهی، مهارت مقابله با استرس و مهارت تفکر خلاقانه.
مهارتهای زندگی قدرت سازگاری فرد را بالا میبرد و شخص میتواند مسئولیتهای اجتماعی و شخصی زندگی را بهتر بپذیرد؛ پس توانمندیهایش بهروز و متناسب با نیازهایش میشود تا از آسیبهای ناشی از ناتوانی در حل مشکلات در امان بماند و زندگی او بهسمت آرامش، لذتبردن، رسیدن به تعالی و خرسندی پیش برود.