تفاوت بین تسلیم با پذیرش چیست ؟
تفاوت بین تسلیم با پذیرش چیست ؟
برای هر یک از ما انسان ها، حتما در زندگی روزمره مان پیش آمده که در شرایطی قرار بگیریم که بین پذیرش شرایط موجود و یا فرار کردن از آن گیر کرده باشیم. ما انسان ها ظرفیت های وجودی متفاوتی داریم. هر فردی با شخصیت متفاوتی که دارد، به روش های مختلف و منحصر به فرد خودش می تواند در برابر شرایط متغیر زندگی عمل کند و از پس موقعیت های مختلف زندگی بربیاید
ما انسان ها با خلق و خوهای متفاوتی متولد می شویم و قسمتی از عکس العمل های متفاوتی که در برابر مسائل و مشکلات زندگی داریم، به همین علت هست. این خصلت ذاتی ما، باعث میشود که سرزنده تر و شاداب تر باشیم و بتوانیم برخی از مسائل زندگی را که توانِ روبرو شدن با آنها را نداریم، بپذیریم.
پذیرش چیست؟
پذیرش یعنی درک واقعیت های زندگی. یعنی ما سطح دانش و توانایی های خودمان را بررسی می کنیم و می سنجیم که آیا می توانیم تغییری در شرایط زندگی بوجود بیاوریم یا خیر؟
زندگی، اصولی دارد که دانستن آنها کمک می کند که زندگی بهتری را داشته باشیم. ما مسئول تجربیات زندگی خودمان هستیم. برخی از اتفاق های زندگی، چه بخواهیم و چه نخواهیم اتفاق می افتند، این ما هستیم که با نوع واکنشی که در برابر این اتفاق ها داریم، می توانیم اوضاع را برای خودمان و اطرافیان مان بهتر کنیم یا بدتر!
واکنش کارمندان به عصبانیت رییس
کارمندانی را در نظر بگیرید که در محل کارشان با رییس اداره، دچار مشکل شده اند. رییس اداره از نحوه کار کردنشان ناراضی است و به آنها تذکر میدهد که کارشان را به نحو احسن انجام دهند . کارمندان با شنیدن تذکر و ایرادی که رییس مطرح کرده، واکنش های متفاوتی از خود نشان می دهند.
اولی؛ بسیار عصبانی و خشمگین میشود و شروع می کند به مچاله کردنِ برگه هایی که در دستش دارد.
دومی؛ از ترس اخراج ، خشم خودش را با دستان گره کرده و فشار دادن انگشتان دستش روی هم، به طریقی خالی می کند و در ظاهر با لبخندی تصنعی به رییس بیان می کند که "سعی می کنم از اینجا به بعد بیشتر حواسم را جمع کنم" اما واقعا حال خوبی را تجربه نمی کند! و فکر می کند که ایراد گرفتن و انتقاد تندِ رییس هست که باعث تجربه چنین حالتی شده.
سومی؛ احساس بی ارزشی شدیدی پیدا می کند و مدام خود را مورد سرزنش قرار میدهد و احساس ناامیدی و یاس شدیدی را تجربه می کند. شما فکر می کنید چرا این حالت های متفاوت در این سه کارمند دست داده و یکی دچار عصبانیت شدید، دیگری دچار عصبانیتِ منفعل (عصبانیتی که فروخورده میشود) و سومی دچار بی ارزشی شدیدی میشود؟
بیایید یکبار دیگر، اتفاقی که رخ داد را به روش علمی بررسی کنیم. زمانیکه رییس اداره شروع می کند به ایراد گرفتن و تذکر دادن به کارمند خودش، دقیقا چه اتفاقی می افتد؟ گفتیم که کارمند با خودش فکر می کند که این تذکر رییس هست که باعث عصبانیت او شده، اما از نگاهِ علمی، چنین تصوری اشتباه هست. در واقع جریان به این صورت رخ میدهد؛
اول: رییس ایراد می گیرد (حوادث و اتفاق های محیطی، وارد عمل می شوند و موقعیتی را بوجود می آورند)
دوم: کارمندان درباره چیزی که رییس به آنها بیان کرده، فکر می کنند (قبل از اینکه بخواهند کاری انجام دهند، در ابتدا فکری به ذهنشان می رسد). در همان لحظه که مدیر شروع می کند به انتقاد کردن و ایراد گرفتن، هر یک از این افراد در ذهنشان افکاری را مرور می کنند،
اولی: "او همیشه من را سرزنش می کند، هیچوقت قدر کارهایی که می کنم را نمی داند، دیگر نمی توانم این وضعیت را تحمل کنم"؛
دومی: "اصلا برخوردش محترمانه نیست و این خیلی خیلی وحشتناک است، برخوردش خیلی غیر منصفانه ست و ..."؛
و سومی: "من هیچ کاری را درست انجام نمی دهم، همیشه خرابکاری می کنم، هیچوقت نمی توانم او را از کارم راضی کنم و ..."
سوم: بعد از مرور افکاری که اشاره کردیم، این افراد، احساساتی را تجربه می کنند و یا رفتاری را انجام می دهند.
اگر بخواهیم در جدولی این ماجرا را نشان بدهیم، به این ترتیب است که:
اتفاقی رخ میدهد (موقعیت) |
فکری در ذهن مرور میشود (فکر) |
رفتار یا احساسی که نشان داده میشود (پیامد) |
انتقاد رییس |
اولی: هیچوقت قدر من را نمی داند دومی: برخوردش خیلی غیرمنصفانه ست سومی: من هیچ کاری را خوب انجام نمی دهم |
اولی: خشمگین شدن آشکار دومی: خشمگین شدنِ پنهان سومی: تسلیم شدن و احساس درماندگی کردن |
چطور با رییس عصبانی برخورد کنیم؟
وقتی به نمودار بالا نگاه می کنیم، کاملا متوجه می شویم که این افراد، با نوع فکری که در آن موقعیت داشته اند، این حالت رفتاری و احساس خشم را در خودشان بوجود آورده اند، اما نکته ای که وجود دارد اینجاست که آنها می توانستند طور دیگری درباره این موضوع فکر کنند و بتوانند احساس بهتری را آن لحظه تجربه کنند. آنها می توانستند، بدون سوگیری و یا بی ارزش کردن خودشان، فکر کنند که "خب، من اشتباهی مرتکب شدم و برای جبرانش لازم هست که کارم را دوباره انجام بدهم. اشتباه من می تواند به اعتبار اداره، رییس و حتی خودم لطمه بزند."
با این اوصاف، زمانیکه کارمند، مسئولیتِ اشتباهی که مرتکب شده را بپذیرد، می تواند احساس بهتری را تجربه کند و درباره تصمیماتش بیشتر فکر کند.
اتفاقی رخ میدهد (موقعیت) |
فکری در ذهن مرور میشود (فکر) |
رفتار یا احساسی که نشان می دهیم (پیامد) |
انتقاد رییس |
سعی میکنم در اولین فرصت اصلاحش کنم |
احساس راحتی و آسودگی خیال |
پس ملاحظه کردیم که گاهی در زندگی خود در موقعیت های گوناگونی قرار می گیریم، اما در نهایتِ امر، این ما هستیم که می توانیم تصمیم بگیریم در برابر آنها چه واکنشی از خود نشان دهیم.
گاهی اوقات یکی از روش هایی که برای پاسخ دادن به موقعیت های زندگی انتخاب میکنیم، این است که سریع در برابر شرایط پیش آمده تسلیم می شویم و ادامه کار را رها میکنیم و به نوعی می پذیریم که از دستِ ما کاری ساخته نیست و نمی توان اوضاع را به شکل دیگری مدیریت کرد.
تسلیم شدن به معنی ناامیدی و انفعال، دست کشیدن و هیچ کاری انجام ندادن است. بر اساس یافته های علم روانشناسی (در روش درمانی به نام طرحواره درمانی)، فردی که در برابر هر اتفاقی سریع تسلیم میشود و دست از انجام دادن کاری برای بهبود اوضاع برمیدارد، درگیرِ طرحواره منفی و ناسازگاری است که از دوران کودکی تا به حال دچار آنها بوده. به عنوان مثال درباره کارمند سوم که سریع در برابر واکنش رییس خود دچار احساس بی ارزشی می شود، طرحواره ای که از دوران کودکی در او شکل گرفته، طرحواره نقص و شرم است. این فرد همیشه از خودش و ناتوانی ها خودش احساس شرمساری و خجالت دارد و در برابر تغییراتی که رخ می دهد، احساس درماندگی و ناامیدی زیادی می کند.
جبران خلیل جبران، نیایشی دارد که اتفاقا به مباحثی که در بالا به آنها اشاره کردیم، مربوط میشود. او می گوید: خدایا! به من شهامتی عطا کن تا هر آنچه در زندگی ام نمی پذیرم، تغییر دهم. آرامشی عطا کن تا هر آنچه نمی توانم تغییر دهم را بپذیرم. بینشی عطا کن تا تشخیص دهم چه چیزی را می توانم تغییر دهم و چه چیزی را نمی توانم تغییر دهم و باید پذیرایش باشم. و شعوری عطا کن که تفاوت این دو را تشخیص دهم و متوقع نباشم تمام مردم دنیا مطابق میل من رفتار کنند.
به قول سعدی که در این بیت، پذیرشِ قضا و قدر را چنین بیان می کند؛
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
و از مولای متقیان امام علی (ع) روایت است که:
«مَنْ رِضی مِنَ اللهِ بما قَسَمَ لَهُ، إستراحَ بَدَنُه؛ هر کس به آنچه خدا برای او تقسیم کرده راضی باشد، بدنش استراحت و آسایش مییابد».
بنابراین، با مواردی که تا به حال درباره آنها صحبت کردیم، بین تسلیم و پذیرش مرزی ظریف وجود دارد. زمانی که فردی در برابر مشکلات زندگی تسلیم شدن را انتخاب می کند، تصور می کند که هیچ امیدی به تغییر وجود ندارد و توان مقابله کردن با مشکلات را ندارد، اما در نقطه مقابل کسی که به پذیرش می رسد، به این باور عمیق دست یافته که همه شرایط زندگی را نمی شود که تغییر داد و آدمی گاها ناچار میشود که در بعضی مواقع به پذیرش شرایط موجود بپردازد و به این ترتیب آرامش و آسایش را برای خودش به ارمغان بیاورد.
دکتر ناصر جعفر زاده – روان شناس