هراس از طردشدن
آیا به واقع خود را دوستداشتنی میدانید؟
هر جوری نگاه کنیم، طردشدن اتفاق دردناکی است و هر کدام از ما که به زندگیمان نظری بیندازیم، بارها تجربهاش کردهایم. مثلا در دوران کودکی و نوجوانی ممکن است جمعی از همسالان ما را به بازیهای دستهجمعی راه ندادهاند(طرد)، آخرین نفر برای تیم فوتبال انتخاب شدیم(طرد)، به تولد همکلاسیمان که اکثر بچههای کلاس دعوت شدهاند، دعوت نشدیم(طرد)، مدرسهمان را عوض کردیم و در کلاس جدید تک افتادیم و پذیرفته نشدیم(طرد)، یا در خانه بچهای بودیم که به سبب اختلاف سنی زیاد با خواهر و برادرهایمان، اغلب توی بازیها یا گفتوگوها راه داده نشده و طرد شدهایم. شاید هم با پدر یا مادر کممهر و طردکنندهای بزرگ شدهایم که هر بار دستمان را باز کردیم تا به آغوششان پناه ببریم، با دیواری سرد روبهرو شدهایم یا به محض اینکه رفتاری خلاف میل والدین انجام دادهایم با قهر آنها مواجه بودهایم.(طرد)
خلاصه اینکه اکثر ما حداقل یکی از این تجارب طردشدگی را در کودکی کسب کرده باشیم، چندان دور از ذهن به نظر نمیرسد. از این مراحل که در کودکی بگذریم، تازه میفهمیم که دستهای جدید از این تجارب احتمالی طردشدگی در بزرگسالی در انتظار ماست. مثلا در مصاحبهی شغلی یا تحصیلی رد میشویم (طردشدگی)، به کسی که دوستش داریم پیشنهاد رابطه میدهیم و جواب منفی میشنویم(طردشدگی)، در جمعی وارد میشویم و به عنوان تازهوارد پذیرفته نمیشویم(طردشدگی) و مثالهای متعددی از این دست که ممکن است در حال حاضر و با خواندن این مقاله، از تجربهی زیسته خودتان در ذهنتان نقش بربندد.
طردشدن از همان اولین تجربهاش همیشه همراه با تلخی و درد است. اگر این دست از تجارب طردشدگی به صورت تکرارشونده از کودکی به شکلهای مختلف در زندگی ما وجود داشته باشند، تبدیل به ترسی عمیق در بزرگسالی میشوند و میتوانند یک گوشبهزنگی افراطی را نسبت به هر نوع دوری و جدایی در درون ما ایجاد کنند. این موارد در رویکرد طرحواره تحت عنوان «رهاشدگی» نامیده میشوند.
چرا از طردشدن میترسیم؟
ما از طردشدن هراس داریم چون این تجربه میتواند تاثیر عمیقی بر شیوهی تفکر ما نسبت به خودمان، دیگران و دنیا بگذارد. مثلا کودکی که همیشه با قهر مادرش مواجه بوده، ممکن است این تصور برای او ایجاد شود که حتما من دوستداشتنی نیستم یا حتما اشتباهی کردهام که مادرم حتی تمایلی به صحبت با من ندارد! پس او به خواهش و تمنا و التماس دست میزند تا مادر را دوباره به دست آورد.
گاهی هم ممکن است کودک دیگری براساس خلقوخوی خودش کاملا متفاوت رفتار کند و او نیز راه بینیازی افراطی را پیش بگیرد و به طور کلی برای اینکه درد نکشد، راه تجربهکردن احساس را به روی خود ببندد. دیدگاه چنین فردی نسبت به دیگران ممکن است این طور باشد که آنها طردکننده و غیرقابلپیشبینی هستند و هر آن ممکن است من را رها کنند؛ پس من یا باید کاملا بینیاز از ارتباط باشم یا اینکه حواسم بسیار جمع باشد که دست از پا خطا نکنم!
چسندگی در رابطه عاطفی
حال فرض کنید چنین فردی با این باورهای مخرب وارد یک رابطهی عاطفی شود. او، یا بسیار چسبنده و مهرطلب رفتار میکند تا شریک عاطفی اش را از دست ندهد و یا از آن طرف بوم افتاده و مثل مادرش راه سردمهری و بینیازی از ارتباط در عین نیازمندی را پیش خواهد گرفت. در هر دو حالت، او چالشهای بسیار زیادی را در پیش رو خواهد داشت و همواره با ترس ازدستدادن شب و روزش را سپری خواهد کرد.
بی تفاوتی در برابر طردشدگی
اگر به این موضوع از نظر تکاملی هم نگاهی بیندازیم، پی میبریم که طردشدن میتواند تهدیدی جدی در مقابل بقا به حساب بیاید. مثلا در گذشته، طردشدن فردی از قبیلهاش به معنی ازدستدادن سرپناه، حمایت، غذا و در نهایت زندهنماندن بود. وقتی با ذهن منطقیمان به این قضیه در بستر جامعهی امروز نگاه کنیم، اگر چه میدانیم در بزرگسالی با طردشدن از جمع دوستان، دعوتنشدن به مهمانی یا جواب رد شنیدن در مصاحبهی شغلی نخواهیم مُرد، اما درد جانکاهی را احتمالا تجربه خواهیم کرد؛ پس برای فرار از تجربهکردنش تصمیم میگیریم زره بیتفاوتی را به تن کنیم!
تاثیر طردشدگی بر ذهن
از آنجایی که طردشدن تاثیر بسیار شدیدی بر روی شیوهی تفکر ما می گذارد و میتواند افکار ما را تحریف و دستکاری کند، برای عزت نفس ما هم بسیار آسیبزننده است؛ چون شاید شبیه مثالی که قبلا مطرح شد، ترکشهای طردشدگی را به سمت خودمان نشانه بگیریم و بگوییم که حتما ما به قدر کافی خوب نبودهایم و لایق دوستداشتهشدن و پذیرفتهشدن نیستیم؛ پس طرد میشویم.
خانمی حدودا 45 ساله در جلسهای از ترک رابطهی ناگهانی شریک عاطفیاش میگفت که یک روز بعد از یک بگومگوی معمولی به تعبیر خودش، دیگر به تماسهایش پاسخ نداده و او حالا به شدت وحشتزده و خشمگین است؛ ترسی داشت در حدی که انگار چشمهای دختربچهی 6 یا 7 سالهی ترسیدهای را پیش روی خودم میدیدم. از او خواستم برایم کمی از احوالاتش بگوید. او به شدت خشمگین بود از اینکه به این شکل و تنها با تعداد زیادی علامت سوال رها شده بود. او میگفت که حتما لایق حتی یک پاسخ کوتاه هم نبوده و این ابهام به شدت او را به هم ریخته بود. او مدام تکرار میکرد که «من دوستداشتنی نیستم و این منم که مشکل دارم و باید تغییر کنم. کاش به من فرصت دوباره میداد و ...»
همینطورکه مشغول سرزنشگری خودش بود، با گرفتن سرنخ از احساسات بدنیاش توانستیم رد خاطرهای را از کودکیاش پیدا کنیم، وقتی که پدرش بارها و به ناگهان ارتباطش را با او قطع میکرد. پدر او قهر میکرد و بیخبر برای چند روز به خانه برنمیگشت. حالا او میگفت: «الان حالی شبیه آن دوران دارم و همانطورکه آن موقع هرگز نمیدانستم سهم من در این مورد کجاست، الان هم نمیدانم تا بتوانم برای آن کاری کنم و فقط درد میکشم.»
چطور به التیام زخم کهنه طردشدگی کمک کنیم؟
از آنجایی که توضیح دادم تجربه طردشدگی به شیوههای مختلفی آسیب مخرب خود را بر جای میگذارد، بهتر است ابتدا جستوجو کنیم که ما از چه جهت بیشتر آسیب دیدهایم. آیا عزتنفس ما آسیب دیده و بیشتر مشغول خودسرزنشی هستیم؟ آیا تمایلات پرخاشگرانهی زیادی داریم؟ آیا احساس تعلق و دلبستگی ما آسیب دیده و ما زره بیتفاوتی و بینیازی را نسبت به آدمها بر تن کردهایم؟
از موثرترین قدمها جهت التیام زخم طردشدگی، تقویت احساس ارزشمندی خود فارغ از تایید و تکذیب دیگران است. میتوانیم با خودنگری و مشاهدهگری دقیق، بر نیازها و احساسات خود اشراف پیدا کنیم. سهم تجربیات تلخ گذشته را از وقایع امروز جدا کرده و از ربط دادن بیمنطق آنها خودداری کنیم. شفقت و مهروزی به خود را بیشازپیش تمرین کنیم. آنجایی که به جان خود میافتیم تا به روشهای مختلف دوستنداشتنیبودنمان را به خودمان ثابت کنیم، یک لحظه درنگ کرده و از خودمان بپرسیم که آیا واقعا همهی دوستداشتنی و پذیرفتهبودن من در گروی تایید و بله گرفتن از شخص خاصی خلاصه میشود؟ یا من به واقع خودم را دوستداشتنی میدانم؟ سپس دلایل و شواهدی را که مبنی بر دوستداشتنیبودنتان پیدا میکنید با خود مرور کنید.
روابط ارزشمندتان را مرور کنید. بدانید که اگر چه شما انتخاب نکردهاید که در چه خانوادهای و با چه والدینی متولد شوید، اما میتوانید ارتباطات دوستانهی امروزتان را خودتان انتخاب کنید، به نوعی که جمعی حتی کوچک از انسانهای خوشقلب، امن و باثبات داشته باشید تا بتوانید روی آنها به لحاظ عاطفی حساب کنید. در نهایت میتوانید از یک درمانگر کمک بگیرید تا این زخمهای کهنه را التیام بخشید.