انواع نظامهای درآمدی از دید رابرت کیوساکی
چه تفاوتی میان جملات زیر وجود دارد؟ • من بهدنبال شغلی مطمئن، ایمن و با حقوق و مزایای خوب هستم. • بابت کاری که انجام میدهم، ۱۲درصد کمیسیون میگیرم. • من بهدنبال مدیری جدید برای اداره شرکت تازهتاسیسم هستم. • حداقل نرخ بازده مورد انتظارم از این سهام ۴۵درصد است. کدامیک از جملات بالا به دایره ادبیات کلامی شما نزدیکتر است؟ کدام جمله برای شما آشناست؟ کدام جملات، شما را به هیجان میآورد و کدامیک شما را آشفته میکند؟
رابرت کیوساکی، سرمایهگذار و نویسنده کتاب پرفروش پدر پولدار، پدر بیپول، معتقد است روشهای کسب درآمد در دنیا به ۴ دسته تقسیم میشود:
دسته کارمندان:
کارمندان افرادی هستند که در ازای کاری که انجام میدهند و ارزشی که ایجاد میکنند، حقوق میگیرند. درحقیقت حقوقی که به کارمند داده میشود، کمتر از ارزشی است که وی ایجاد میکند؛ زیرا کارمند باید برای سازمانی که او را استخدام کرده است، سوددهی داشته باشد؛ مثلا اگر یک کارمند در سازمانی در ماه ۵ میلیونتومان ارزش خالص ایجاد کند، یکمیلیونتومان آن برای خودش است و ۴ میلیونتومان دیگر سهم آن سازمان. از بین ۴ جمله بالا، جمله اول بسیار نزدیک به طرز فکر یک کارمند است. رابرت کیوساکی درباره این دسته میگوید: «شعار کارمندان، داشتن امنیت شغلی و بهاصطلاح یک آبباریکه است تا درگیر پستیوبلندی و تلاطمهای زندگی نشوند.» درآمد نظام کارمندی درآمدی فعال است و با زمانیکه برای آن شغل صرف میکند، ارتباط مستقیم دارد.
دسته خویشفرمایان:
خویشفرمایان افرادی هستند که میخواهند رئیس خود باشند و کارها را خودشان انجام دهند و تمایلی به تشکیل تیم و تفویض اختیار به دیگران ندارند. دارندگان کسبوکارهای کوچک و مستقل مثل خردهفروشان، مشاوران، پزشکان و … از این دسته هستند. درآمدی که این دسته از افراد کسب میکنند، برابر با ارزشی است که ایجاد میکنند؛ مثلا اگر یک پزشک، ماهی ۱۰میلیونتومان ارزش خالص ایجاد کند، کل آن مبلغ برای خودش است. از بین جملات ابتدای مقاله، جمله دوم بسیار نزدیک به طرز فکر خویشفرمایی است. رابرت کیوساکی درمورد این دسته میگوید: «شعار این افراد، استقلال کاری است و معمولا در آموزش به دیگران محتاطانه عمل میکنند؛ زیرا تمایلی به ایجاد رقیب کاری ندارند.» درآمد این دسته از افراد نیز مانند دسته کارمندی، از نوع فعال است و درآمدشان ارتباط مستقیمی با زمان صرفشده آنان برای شغل موردنظر دارد.
دسته صاحبان کسبوکارهای بزرگ:
صاحبان کسبوکارهای بزرگ افرادی هستند که برای پیشبردن کار خود، از دیگران استفاده میکنند. این افراد مایلند افراد هوشمند را از هر ۳ دسته کارمندان، خویشفرمایان و صاحبان کسبوکارهای دیگر گرد آورند و انجام کارها را به آنها بسپارند. صاحبان کارخانههای بزرگ تولیدی، شرکتهای بزرگ توزیع، شرکتهای خدماتی با کارکنان زیاد و … از این دسته محسوب میشوند. رابرت کیوساکی میگوید: «شعار صاحبان کسبوکارهای بزرگ این است: «هنگامیکه بتوان کسانی را پیدا کرد که کار را بهتر از خودتان انجام میدهند، چرا کار را به آنها نسپارید؟» از بین ۴ جمله ابتدای مقاله جمله سوم، بسیار شبیه طرز فکر این افراد است. صاحبان کسبوکارهای بزرگ اعتقاد دارند اندیشیدن، دشوارترین کار است. به همین دلیل کمتر کسی به آن میپردازد؛ پس بهتر است شما بقیه کارها را به دیگران بسپارید و خودتان بیندیشید. درحقیقت درآمدی که این دسته از افراد ایجاد میکنند، درآمد غیرفعال است؛ زیرا میزان کسب درآمد، ارتباط مستقیمی با زمان صرفشده توسط صاحب کسبوکار ندارد. ممکن است صاحب یک کارخانه بزرگ، برای امضای یک قرارداد بهمدت یک هفته به کشور دیگر سفر کند، در این مدت تولید کارخانه او قطع نشده و درآمد او نیز متوقف نمیشود.
دسته سرمایهگذاران:
سرمایهگذاران افرادی هستند که با پول خود، پول میسازند. این افراد نیازی به کارکردن ندارند؛ زیرا پول برای آنها کار میکند. سرمایهگذار طلا، ارز، سهامدار بورس و … از این دسته محسوب میشوند. جمله چهارم از بین ۴ جمله ابتدای مقاله، بسیار نزدیک به طرز فکر این دسته از افراد است. رابرت کیوساکی میگوید: «شعار سرمایهگذاران، رسیدن به آزادی و استقلال مالی است؛ رسیدن به نقطهای که برای گذران زندگی با سطح آسایش مطلوب نیازی به کارکردن و صرف زمان و جسم نباشد.» بدیهی است درآمد سرمایهگذاران از نوع درآمد غیرفعال است.
مفهوم اهرم مالی:
اهرم مالی اصطلاحی است که به نوعی روش تکثیرکردن سود یا زیان اشاره دارد؛ مثلا من کسبوکاری ایجاد میکنم و بهازای هر ساعت کاری که انجام میدهم، ۵۰هزارتومان ارزش ایجاد میشود و همزمان ۱۰ کارمند دیگر استخدام میکنم و بهازای هر ساعت کار آنها نیز ۳۰هزارتومان ارزش ایجاد میشود که ۲۰هزارتومان از مبلغ را بهعنوان حقوق به آنها برمیگردانم؛ بنابراین هر کارمند به ازای هر ساعت برایم ۱۰هزارتومان سود دارد و چون ۱۰ کارمند استخدام کردهام، درمجموع در هر ساعت ۱۰۰هزارتومان بیشتر سود خواهم کرد. در این مثال با استفاده از استخدام دیگران برای خودم اهرم ایجاد کرده و سود حاصل را تکثیر کردهایم.
تفاوتهای بزرگ بین دودسته سمت چپ و سمت راست:
بین دو دسته سمت چپ با دو دسته سمت راست تفاوتهایی وجود دارد که در این قسمت به بررسی آنها میپردازیم:
- کارمندان و خویشفرمایان بیش از ۸۰درصد از درآمد خود را از راهکارکردن کسب میکنند؛ درحالیکه صاحبان کسبوکارهای بزرگ و سرمایهگذاران درست عکس این وضعیت را دارند و کمتر از ۲۰درصد درآمد آنان از محل کارکردن و ۸۰درصد درآمدشان از کارکرد پول ایشان حاصل میشود.
- درآمد گروه اول یعنی کارمندان و خویشفرمایان فعال است. همانطور که در شماره قبل بیان شد، درآمد فعال، شدت ریسکهای مالی زندگی را افزایش میدهد. درآمد فرد با کوچکترین اتفاق بدی که مانع کارکردن شود، قطع شده و فشار مالی زیادی به او و افراد تحت تکفل وی وارد میشود. اما درآمد گروه دوم از نوع درآمدهای غیرفعال است و درنتیجه درصورت ازکارافتادگی فرد در این گروه، درآمدش متوقف نمیشود.
- در گروه اول با توجه به اینکه درآمد فرد از نوع فعال است، وابسته به زمان و مکان است. یک کارمند یا خویشفرما بیش از ۲۴ ساعت در روز نمیتواند کار کند یا اینکه همزمان نمیتواند در ۲ مکان مختلف حضور داشته باشد؛ اما صاحب کسبوکار با استخدام ۵۰۰ نفر که هرکدام روز ۱ ساعت مفید کار کنند، روزی ۵۰۰ ساعت کار کرده است! همچنین سرمایهگذار با خرید سهام شرکتهای مختلف، خود را از بند زمان و مکان رها میکند.
- گروه سمت چپ برای کسب درآمد، اهرمی ایجاد نمیکند؛ بلکه تنها اهرم آنها زمان خودشان است. اما گروه سمت راست با استفاده از ایجاد اهرم به کسب درآمد میپردازند. اهرم صاحبان کسبوکار، کاری است که کارمندانشان انجام میدهند و اهرم سرمایهگذاران پولشان است؛ درنتیجه پتانسیل رشد درآمد و ثروت در گروه سمت راست خیلی بیشتر است.
شما در کدام دسته قرار میگیرید؟
۴ ربع نقدینگی رابرت کیوساکی، مانند ۴ کشور مختلف و جداگانه است که هرکدام به زبان ویژه خود صحبت میکنند. هرکدام از این دستهها قوانین خاص و مربوط به خود را دارند. پولهایی که در ۴ دسته به دست میآیند، یکی هستند ولی راه بهدستآوردن آنها بسیار متفاوت است. هرکدام از این دستهها به شخصیت و مهارت ویژه خود نیاز دارند. برخی به شغل کارمندی عشق میورزند و برخی از آن متنفرند؛ برخی ریسککردن را دوست دارند و بهدنبال آنند و بعضی از خطرکردن با پول خود بهشدت واهمه دارند.
از طرف دیگر جابهجاشدن از یک دسته به دستهای دیگر بهسادگی تغییر شغل نیست. با این جابهجایی همهچیز تغییر میکند؛ فرهنگ کاری، قوانین کاری، نحوه پولدرآوردن، حتی شیوه زندگیکردن تغییر میکند. رابرت کیوساکی در این مورد میگوید: «تغییر در راهوروش پولآفرینی همانند دگرگونی است که پیله را به پروانه تبدیل میکند. در این دگرگونی، حتی دوستان و اطرافیان فرد هم تغییر میکنند. با دوستان پیشین همچنان دوست خواهی ماند، ولی پروانه نمیتواند رفتار کرم را همچنان حفظ کند.»
اگر تصمیم به جابهجایی از ربعهای سمت چپ به ربعهای سمت راست را دارید، باید قدمهای خود را محکم و باثبات بردارید؛ زیرا این دگرگونی رنج و بهای زیادی بههمراه دارد.