چرا اغلب ازدواج های عاشقانه به جدایی و طلاق منجر می شود؟!
آیا باید همیشه به حرف دل گوش کرد ؟
آمار طلاق این روزها بیداد میکند؛ بهطوریکه زندگی افراد و خانوادههای زیادی هر روز در حال ازهمپاشیدن هستند و یقینا این شکستها هم باعث انواع بیماریهای جسمی و روحی میشود. اگر این روزها به زندگی اطرافیان و فامیل و آشنایانی که ازدواج آنها به شکست و طلاق منجر شده است، دقت کنید، میبینید که بیشترین آمار متعلق به کسانی است که ازدواجشان عاشقانه بوده است.
از نگاه من، از نظر آسیبشناسی اجتماعی و روانشناختی، یکی از دلایل عمده افزایش روزافزون این آمار در جامعه، نداشتن اطلاعات لازم از تعریف درست و علمی ازدواج مدرن است. البته اینکه علت تمامی مشکلات بشری از نداشتن آگاهی و اطلاعات، عقلانیت و کسب مهارت است، بر هیچکس پوشیده نیست؛ به ویژه در کشور ما که بسیاری از مردم به بیماری همهچیزدانی مبتلا هستند و در خود هیچ نیازی به کسب اطلاعات احساس نمیکنند. همین گروه، جزو افرادی هستتد که بیشترین مشکلات و بیماریهای روحی و جسمی را تجربه میکنند.
معمولا هم وقتی از این گروه که هیچ علاقهای به مطالعه ندارند و صرفا یکسری اطلاعات و تعاریف جسته و گریخته مانند تعریف ازدواج مدرن، از جایی به دست آوردهاند، میپرسید که چرا دنبال مطالعه نیستید؟ در پاسخ میگویند اینقدر اطلاعات در فضای مجازی هست که دیگر نیازی به مطالعه کتاب و مجله نیست؛ غافل از اینکه چون این عده حوصله کتاب خواندن ندارند، متاسفانه حتی در فضای مجازی هم بهدنبال اطلاعات دقیق و عمیق نیستند و اغلب به دنبال مطالبی میروند که کوتاه و مختصر بوده و نیازی به مطالعه عمیق و فکرکردن نداشته باشد. با این مقدمه میتوان به این نتیجه رسید که یکی از دلایل افزایش آمار طلاق، داشتن اطلاعات ناکافی و سطحی و غیرعلمی در موضوعی اساسی و عمیق مانند ازدواج است.
باتوجه به این مشکلات مطرحشده، تصمیم گرفتهایم تا در مجموعه مقالاتی و طی چندین شماره، به تفصیل به تعریف درست ازدواج موفق بپردازیم.
ازدواج موفق چیست؟
به طور خلاصه و به نظر من، ازدواج موفق آمیختهای از ازدواج سنتی و مدرن، با نظارت والدین و مداخله روانشناس متخصص و متهعد است. اما قبل از پرداختن مفصل به این موضوع، ابتدا به تاثیرات مخرب اطلاعات نادرست این نوع ازدواج در رابطه با افزایش طلاق میپردازیم.
ازگذشتههای دور هم که اغلب مردم به شیوه سنتی با هم ازدواج میکردند و حتی عدهای قبل از عقد رسمی همدیگر را نمیدیدند، زندگی مشترک، مشکلات زیادی داشت. در این راستا، وقتی فرزندان این خانوادهها، تفاوتها، تضادها و جنگ و چالشهای بین والدینشان را دیدند، تصمیم گرفتند به شیوه دیگری، مثلا با ازدواج مدرن و برخلاف والدین خود، مدتی همدیگر را بشناسند و سپس با هم ازدواج کنند. اما ازجاییکه این عده به دلیل دانش ناقص از تعریف این نوع ازدواج، تصور میکردند ازدواج مدرن یعنی صرفا طرفین باید همدیگر را بدون نظارت خانواده و مداخله مشاور ببینند و بشناسند، شروع به قرارگذاشتن در کافیشاپ، رستوران، پارک و مکانهای تفریحی و... کردند.
اما آیا به نظر شما میتوان شخصیت حقیقی افراد را در پارک و زیر نمنم باران یا زیر نور شمعهای فروزان قرمز و رویایی درکافیشاپ و صرفا با حرفزدن شناخت؟ جالب اینجاست که این دسته از افراد، اغلب در همان جلسه اول عاشق و شیفته هم میشوند، تا آنجاییکه خیلی سریع این آشنایی و دیدارها به رابطهای عاشقانه و پر از سوز و شور تبدیل شده و گاه در عرض چند هفته به عقد رسمی و ازدواج منتهی میشود.
. اما ریشه مشکل کجاست که این نوع ازدواج خیلی زود به شکست منجر میشود؟
برای این مشکل، سه دلیل عمده وجود دارد. ابتدا اینکه افراد به جای ازدواج با شخصیت حقیقی، درواقع با نقاب همدیگر آشنا شده و با آن نقاب هم ازدواج میکنند.
دلیل دوم، افتادن در دام عشقی غیرحقیقی است که به دلیل ترشح برخی هورمونهای شادیآور، افراد قادر به دیدن شخصیت حقیقی یکدیگر نیستند. درواقع، هر دو طرف عاشق نقابی میشوند که برای خود ساختهاند و شخصیت واقعی خود را زیر این نقابها پنهان کردهاند یا عاشق تصویری میشوند که طبق فانتزیهای خیالی ذهن خود، از یک زن یا مرد ایدهآل ساختهاند.
و دلیل اساسی دیگر اعتقاد به این جمله اشتباه در عموم جامعه است که معتقدند انسان باید به حرف دل خود گوش کند، چرا که دل هرگز اشتباه نمیکند!
اما این عشق سوزان چیست که چنان چشم و دل آدم را کور میکند که طرفین، حتی بزرگترین نقاط ضعف هم را نمیبینند، از طرف مقابل بت میسازند و حتی اگر طرف بدترین آدم روی زمین هم باشد، هیچ پند و نصحیتی را مبنی بر نامناسببودن معشوق قبول نمیکنند؟ گاهی هم این رابطه عاشقانه خیلی سریع به ازدواج و سپس طلاق منجر میشود.
ریشه و اساس مشکل اینجاست که متاسفانه افراد اغلب ابتدا عاشق هم میشوند، ازدواج میکنند و بعد از قرارگرفتن در زیر یک سقف و بودن در شرایط واقعی زندگی و با فروافتادن نقاب، وقتی شروع به شناخت حقیقت شخصیت طرف مقابلشان میکنند که دیگر خیلی دیر شده است. درصورتیکه اگر افراد تحتنظر روانشناس باشند، یک متخصص با دادن آزمونهای روانشناسی شخصیت و پیشنهاد تکنیکهای عملی متفاوت، میتواند به آنها کمک کند که افراد شخصیت واقعی همدیگر را در شرایط واقعی عصبانیت، خشم، ترس و ناامیدی .... بشناسند.
حال به نظر شما تفاوت عشق واقعی و غیرواقعی چیست؟
باید گفت عشق واقعی با شناخت دقیق در شرایط واقعی زندگی ایجاد میشود. طبق تعریف، افراد قبل از ازدواج باید حداقل 6 تا 9 ماه تحت نظارت یک روانشناس باشند؛ زیرا ممکن است فرد به دلایل زیادی قادر به تشخیص شخصیت حقیقی فرد نبوده و مبتلا به عشقی اشتباه و ویرانگر شود. اما متاسفانه ما روابطی را میبینیم که فرد با اولین دیدار و با گفتن چند جمله عاشقانه، دادن یک شاخه گل و ... ، عاشق و دلباخته طرف مقابل شده است؛ درصورتیکه طبق نظر روانشناسان، حداقل پانصد ساعت ارتباط نیاز است تا فرد عاشق کسی شود!
دلایل زیادی وجود دارد که افراد دچار این نوع از عشق میشوند:
نخست اینکه ممکن است فرد تحتتاثیر ترشح هورمونها و بنا بر مشکلات عمیق شخصیت، کشش عمیقی به فرد مقابل پیدا کند. اینجاست که برای امری مانند ازدواج، مراجعه به روانشناس توصیه میشود. درواقع متخصص با بررسی لایههای عمیق شخصیت، پی به دلیل افتادن فرد در عشقی اشتباه را مورد بررسی قرار میدهد. برای مثال، ممکن است یکی از دلایل آن جذب و کشش، حفرههای خالی محبت در کودکی باشد.
در دلیل دوم، همانطور که قبلا گفته شد، فرد ممکن است فریفته نقاب دیگری شود. برای مثال، در روانشناسی اختلال خطرناکی مانند اختلال شخصیت ضداجتماعی وجود دارد که ظاهر فرد بسیار باشخصیت، باادب، اجتماعی و محترم به نظر میرسد، اما همین فرد در باطن یک موجود بسیار خطرناک است که از زدن هر نوع آسیب به دیگران ترسی ندارد. متاسفانه بیشترین افرادی که برای مشاوره طلاق مراجعه میکنند، از این دسته افراد هستند و همه نیز معتقدند که ما فریب شخصیت ظاهری و حرفها و قولهای طرف مقابلمان را خوردیم.
دلیل دیگر، ساختن تصویری است که فرد طبق فانتزیهای ذهنش از معشوق خود میسازد. برای همین بسیار تاکید میشود که از ابتدا از فرد مقابل هیچ تصویری نسازید. البته همیشه کسی قصد فریب ما را ندارد. فرد بهراحتی با افکارش خود را به عشقی اشتباه و مخرب میکشاند که در شماره بعد، مفصل به بیان دلایل روانشناختی آن خواهیم پرداخت که شاید در هیچ منبع یا کتابی به آن اشاره نشده است. این موضوع را من طبق تحقیقات و تجربیات بیستساله خود درباره عشق به دست آوردهام.
ایراد این عشقهای سوزان چیست؟
ما در این مجموعه مقالات، ضمن تعریف اصول و قواعد ازدواج موفق به این مسئله میپردازیم که از نگاه روانشناسی، چگونه عاشق میشویم. قصد ما پند و نصیحت نیست، چرا که میدانیم گوشها از پند و نصیحت پر است؛ ما با هم به زبان علمی حرف میزنیم؛ زبانی مشترک برای درک حقیقت...
عشق اتشین چیست که میرود و میسوزاند؟
عشق هرگز پدیدهای منفی نیست و برعکس، عشق باشکوهترین، بامعناترین و زیباترین موهبت زندگی است که به یک رابطه، عمق، زیبایی، معنا و ماندگاری میبخشد که به تفصیل به تعریف عشق حقیقی و غیرحقیقی خواهیم پرداخت.
شاید شما که این مطلب را میخوانید، خود درگیر یک عشق غیرحقیقی و سوزان شده باشید و در رابطه و ازدواج خود با این مشکلات روبهرو باشید. ما در شمارههای بعد به همه این پرسشها پاسخ خواهیم داد:
- آیا هم اکنون رابطه یا ازدواج عاشقانه شما به سردی رسیده و به شکستی تلخ منجر شده است؟
- آیا از وابستگی عشقی در رنج هستید؟
- آیا شکست عشقی برایتان غیرقابلتحمل است؟
- آیا عشقی یکطرفه آرامش شما را به هم زده است؟
- آیا نمیتوانید از یک رابطه عشقی اشتباه خارج شوید؟
برای پاسخ به این سوالات، ابتدا باید بدانیم از نگاه روانشناسی، عشق چگونه به وجود میآید: برای نمونه بایدبدانیم:
- مغز یک عاشق درست شبیه مغز یک معتاد است.
- ترک معشوق به سختی ترک مواد مخدر است.
- پند و نصیحت در فرد عاشق هیچ اثری ندارد.
- قدرت عشق از غریزه جنسی هم بیشتر است.
- در عشق هورمونهایی ترشح میشود که عاشق نقاط ضعف معشوق خود را اصلا نمیبیند؛ به همین دلیل گفته میشود چشم عاشق کور است.
- در پایان، آیا ویژگیهای یک عشق و ازدواج حقیقی، پرسوز و ماندگار را میشناسید؟
ما در شماره بعد به این موضوع میپردازیم که عشق چیست و چگونه عاشق میشویم و چرا نباید فقط به حرف دل گوش کرد؟! همچنین به این مسئله خواهیم پرداخت که چگونه کلاهبرداران عشقی، در عرض چند دقیقه، با گفتن صرفا چند جمله عاشقانه، دادن گل و شکلات و انواع هدیه، افراد را عاشق و شیفته خود میکنند.