menu button
سبد خرید شما
سایه پررنگ پول بر ازدواج
موفقیت  |  1401/10/04  | 
گفت وگو با دکتر «صادق پیوسته»، جامعه‌شناس

سایه پررنگ پول بر ازدواج


تغییر در فرهنگ یک جامعه از بدیهی‌ترین اتفاقاتی است که معمولا به‌صورت تدریجی رخ می‌دهد. در ایران اما داستان ازدواج از آن موضوعاتی بود که در کمتر از سه دهه، تغییرات اساسی و یک‌باره‌ای را به خود دید. این تغییرات خصوصا شرایط مالی افراد را نشانه گرفت. مطرح‌شدن مسائل رفاهی در جامعه و نیازی که در خانواده‌ها به رفاه بیشتر، آن‌ هم پس از دوران جنگ و فشارهای اقتصادی دهه شصت، به وجود آمده بود، باعث شد تا ازدواج نیز اشکال و معیارهای تازه‌ای به خود بگیرد.

با ورود نقدینگی به اقتصاد کشور در دهه هشتاد که اولین اختلافات طبقاتی را در جامعه در پی داشت، پیوندهای خانوادگی نیز مانند بسیاری از مقوله‌های دیگر، قواعد و چهارچوب‌های تازه‌ای پیدا کرد. در گفت‌وگوی پیش رو با دکتر «صادق پیوسته»، جامعه‌شناس، سعی شده است تا نقش پول در معیارهای انتخاب در ازدواج از منظر جامعه‌شناسی موردبررسی قرار بگیرد. او که نقش و تاثیر عشق در ازدواج را پدیده‌ای معاصر می‌داند، معتقد است تک‌ارزشی شدن در فرهنگ کنونی و اهمیت بیش‌ازحدی که جامعه به موضوع پول و انباشت آن می‌دهد، روندی است که نتایج منفی بسیاری را در سال‌های پیش رو با خود همراه خواهد داشت.

***

  • لطفا یک تعریف کلی را از انتخاب در ازدواج از نگاه جامعه‌شناسی بفرمایید.

در جامعه‌شناسی برای ازدواج تعریف مشخصی وجود ندارد. ازدواج در کشورهای مختلف، اشکال متعدد و متفاوتی دارد و سابقه آن نیز به گذشته‌های خیلی دور بازمی‌گردد. در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر، معمولا ازدواج‌ها بر اساس جایگاه خانوادگی افراد شکل می‌گرفته و در آن دو خانواده با هم پیوند می‌خوردند.

درواقع این خانواده‌ها بودند که مصلحت می‌دیدند وصلت کنند یا نه. درنتیجه، چیزی که ما امروز به‌عنوان عشق می‌شناسیم نقش پررنگی در معیارهای یک فرد برای ازدواج نداشته است. انتخاب بر اساس عشق و دوست‌داشتن یک‌شکل جدید است که در دوران معاصر اتفاق افتاده است، زیرا درگذشته ارتباط‌ها به‌صورت امروزی نبود و در کنار هم زندگی‌کردن معمولا به‌واسطه مسائل عرفی و مالی و قدرت شکل می‌گرفت.

  • با توجه به این دسته‌بندی که به آن اشاره کردید، ورود معیارهای مالی در انتخاب افراد برای ازدواج از چه دوره تاریخی آغاز شده است؟

این جریان حتی قدیمی‌تر از تاریخ نوشته بشر است. درواقع، تاریخ مالکیت، غیر از آن شکلی که در مورد اولین گروه‌های انسانی مطرح می‌شود، در جوامع بعد از آن همیشه وجود داشته و موضوع ازدواج و مالکیت در هم تنیده بوده است. از همان ابتدا، تشکیل خانواده و داشتن فرزند، به جذابیت ظاهری زن و تمکن مالی مرد بستگی داشته و این موضوع مربوط به یک فرهنگ و کشور خاص نبود. البته در برخی از کشورها این امر برعکس انجام می‌شده و گاهی دارایی مربوط به زنان بوده و مردها مورد انتخاب قرار می‌گرفتند!

  • اگر بحث را امروزی کنیم، می‌بینیم که بسیاری از پدر و مادرهایی که در دهه پنجاه و شصت می‌خواستند زندگی مشترک خود را آغاز کنند، معمولا از سطح بالایی شروع نمی‌کردند و از اواسط دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد بود که شاهد تغییر در معیارها بودیم. علت اصلی این تغییر نگرش و گرایش خانواده‌ها به اهمیت پول در ازدواج را چه می‌دانید؟

متغیرهای متفاوتی در این امر دخالت داشته است که یکی از مهم‌ترین دلایل، بحث فردگرایی است. در اینجا فردگرایی را به‌معنای خودخواهی به کار نمی‌برم؛ به این معنا که خانواده‌ها کم‌جمعیت‌تر شده‌اند و همان دهه هشتاد که به آن اشاره کردید، همزمان بود با آغاز سیاست کنترل جمعیت که از سوی دولت هم حمایت می‌شد. تا پیش از آن، مسئله مالکیت چندان جایگاهی در میان خانواده‌ها نداشت و حتی موضوع رفاه در سطح رسمی کشور، با بار منفی همراه بود. اما پس از پایان جنگ تحمیلی و اهمیت پیدا‌کردن مسئله رفاه در میان مردم در دهه هفتاد، مسائل مادی زندگی و موضوع فردگرایی مورد توجه بیشتری قرار گرفت. کم‌کم دارایی و مالکیت فردی مهم شد و خانواده‌ها با بچه‌های کمتر، برنامه‌ریزی دورنگرانه‌ای را در پیش گرفتند.

  • آیا بحران‌های اقتصادی چند سال اخیر باعث افزایش اهمیت سرمایه در انتخاب همسر شده است؟

بحران‌ها به‌خودی‌خود باعث ایجاد تغییر نمی‌شوند، بلکه زمانی تاثیرات شدیدی در پی خواهند داشت که با تبعیض و نابرابری همراه شوند. مثلا برخی به شرایط خود نگاه می‌کنند و می‌بینند که در وضعیت معیشتی نامناسبی به سر می‌برند، ولی دیگری در همین وضعیت بحرانی، در حال سودآوری است! وقتی چنین اختلافاتی زیاد می‌شود، تاثیرات شدیدی را در جامعه در پی دارد و فرد می‌بیند که باوجود شایستگی‌هایی که دارد، با آن موقعیتی که برایش تعریف شده، خوانایی ندارد.

مثلا شخص از کودکی با این جمله که «هر چقدر بیشتر کار کنی، به نتیجه بیشتری خواهی رسید» آشنا است، ولی وقتی وارد جامعه می‌شود، می‌بیند که چنین چیزی حقیقت ندارد! هر چند در کشور ما هیچ پژوهش جامعه‌شناختی نشان نمی‌دهد که تحصیلات و پیشرفت نسبت مستقیمی با هم دارند.

  • اجازه دهید به شکل دیگری سوال را مطرح کنم. در شرایط فرهنگی امروز، شاهد حجم زیادی از سبقت‌گیری در ایده‌آل جلوه‌دادن شرایط قبل از ازدواج و فشار خانواده‌ها برای دستیابی به این سطح هستیم. علت اصلی این امر چیست؟

این ‌یک واقعیت در جامعه است که اگر یک زندگی با شرایط مالی مطلوب ایجاد شود، پیشرفت بیشتری نسبت به خانواده‌ای دارد که با شرایط مالی پایین شروع می‌شود. ولی مسئله اینجاست که افراد نسبت به آنچه به دست می‌آورند، دائما حریص‌تر می‌شوند. در سال‌های اخیر، افرادی با دارایی‌های زیاد توانسته‌اند دارایی‌های بیشتری را تولید کنند، چون در کشور ما دارایی، تولید دارایی می‌کند. حتی ضعیف‌ترین افراد از نظر توانایی‌های فکری و تحلیلی و ارتباطی می‌توانند به‌واسطه اینکه قبل از این سرمایه زیادی داشته‌اند، دارایی بیشتری نیز تولید کنند.

در چنین شرایطی که افراد علی‌رغم شایستگی و توانمندی، به‌نتیجه درستی نمی‌رسند، وضعیتی به وجود می‌آید که در آن، همه برای به‌دست‌آوردن هرچه بیشتر با هم رقابت می‌کنند و به نوعی قانون جنگل شکل می‌گیرد و در این وضعیت شاهد ایجاد تغییرات در معیارها خواهیم بود. ازدواج نیز از این قاعده مستثنا نیست.

هر چند در ابتدای بحث گفتم که مالکیت با ازدواج در هم تنیده است، ولی در شرایط کنونی، این امر به‌سوی نوعی تکثرگرایی رفته است که عملا امری بی‌هدف محسوب می‌شود. در موارد بسیاری شاهد آن هستیم که خانواده‌ای ثروتمند همچنان تمایل دارد با خانواده‌ای در سطح ثروت خود و حتی بیش از آن وصلت کند! این همان جو حرص و آزی است که در سال‌های اخیر شکل گرفته و دلیل مهم آن از‌بین‌رفتن قواعد اجتماعی مبتنی بر کار و شایستگی است.

  • آیا این روند در فرهنگ عمومی جامعه فراتر از این هم خواهد رفت؟ و آیا ممکن است که چنین فرهنگی در شهرهای کوچک‌تر و حتی در روستاها با آن سنت‌های همیشگی‌شان هم نفوذ پیدا کند؟

قاعدتا بله؛ زیرا ما تا‌کنون شاهد هیچ‌گونه فرودی در این موج نبوده‌ایم. مادامی که اصول و قواعد جامعه دچار به‌هم‌ریختگی شود، این روند به‌صورت اوج ادامه خواهد یافت. ما در اینجا با یک مسئله اساسی روبه‌رو هستیم و آن تک‌ارزشی‌شدن جامعه به‌صورت تدریجی است که این ارزش در حال حاضر همان پول است؛ درحالی‌که ارزش‌های جوامع باید متنوع باشد. هدف تمام تئوری‌هایی که در مورد رفاه مطرح می‌شوند، این است که سطح رفاه ابتدایی برای مردم به‌عنوان اولویت در نظر گرفته شود تا جامعه به وادی حرص و آز وارد نشوند.

به بیان دیگر، شرایط باید به سمتی برود که دیگر نیاز نباشد مردم برای حفظ شرایط اولیه زندگی خود بیش از توانشان تلاش کنند یا کارها و مشاغل مناسب به‌قدری باشد که موجب نگرانی جدی در میان خانواده‌ها نشود. برای مثال در شرایط امروز کشور، میزان ذخیره‌کردن پول در جامعه ما زیاد است و مردم در حال ذخیره‌سازی پول هستند که البته تا حدودی حق دارند، چون هر لحظه به‌طور چشمگیری گرانی‌ها زیاد می‌شود. ولی وقتی که ما به این روند عادت کنیم، تمام ارزش‌های زندگی‌مان مثل شفقت، بخشش، ازدواج و حتی مسائل عاطفی‌مان با همین اولویت سنجیده می‌شود.

اخلاق جمع‌کردن و جریان انباشت بی‌حاصل بوده و فرد هر چند با هدف رفاه بیشتر این کار را می‌کند، ولی پس از مدتی ارزش‌های دیگرش کنار می‌روند. در چنین حالتی، موضوع ازدواج که به‌صورت یک پدیده نهادینه و جا افتاده در ارتباطات انسانی است، بر مبنای پول پیش می‌رود.

 

آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

footer background