احسان مهدینژاد |
1400/08/13 |
اثر پیام اضطراری
«MayDay Effect»
آیا تاکنون برنامه تلویزیونی «پیام اضطراری» را دیدهاید یا نه؟ همان برنامهای که اگر چند قسمتش را ببینید، احتمالا تا مدتها از سوارشدن بر هواپیما واهمه خواهید داشت! در این مجموعه بسیار معروف تلویزیونی به بررسی عوامل سقوط هواپیماها پرداخته شده است. البته همانطورکه میدانید تعداد سقوط هواپیماها و فوت مسافران هوایی به نسبت میزان تصادفات جادهای یک شوخی بیش نیست؛ اما به دلیل تاثیر خبری اینگونه حوادث است که اثر و درخاطرمانی بسیار بیشتری در اذهان ما ایجاد میکنند. من مدتها پیش چندین قسمت از این مجموعه را دیدم و به عاملی بسیار مهم پی بردم. ما انسانها سالهای سال است که نسلبهنسل و سینهبهسینه داشتههای فرهنگی خود را از طریق داستانها نقل کردهایم و هنوز هم با اینکه انواع و اقسام نشریات و رسانهها را در دسترس داریم، قدرت داستان کما فیالسابق وجود دارد و چه بسا که بیشتر هم شده است. اما چرا ما داستانها را دوست داریم؟ چون داستانها مفاهیم پیچیده را برای ما ساده میکنند و ما انسانها اغلب این سادگی را دوست داریم. نتیجه بسیار مهمی که من از دیدن این مجموعه تلویزیونی گرفتم، این بود که«هیچکدام از این سقوطها تنها و تنها به یک، دو یا حتی سه دلیل به وقوع نمیپیوندند. در اینگونه حوادث، همیشه حداقل 5تا 10 عامل وجود دارند که ترکیب آنها باعث به وقوع پیوستن این گونه حوادث میشوند.» مثلا: 1. بدی شرایط آب و هوا که اغلب یکی از پایههای ثابت است. 2. کمتجربگی کمکخلبان یا خجولبودن او در برابر خلبان. 3. حال روحی نامناسب خلبان؛ مثلا درگیری لفظی قبل از پرواز با شخصی دیگر یا خانواده. 4. کمکاری مهندس پروازی که چکلیست برایش عادی شده بوده و روال را به درستی انجام نداده است. 5. یک نقص فنی نهچندان خطرناک در قسمتی از هواپیما. 6. عدم تسلط کافی خلبان به زبان و ادراک نادرست او در فهمیدن پیامی که از برج مراقبت ارسال شده است. 7. حواسپرتی یکی از عوامل برج مراقبت. 8. سنگینبودن میزان بار حملشده 9. و ... اگر کمی به این موضوع دقیقتر بنگریم، متوجه میشویم که اگر حتی یکی یا دو تا از این عوامل همزمان با هم رخ نمیدادند، شاید هرگز این حادثه به وقوع نمیپیوست! و این مجموعهای از عوامل ریشهای مثل نقص فنی هواپیما، عدم آموزش سازمانی پرسنل و کادر مهندسان پرواز، فرسودهبودن قسمتی از هواپیما، توجهنداشتن کامل به چکلیستها و قدیمیشدن فرایندهاست که باعث میشود این دسته از اتفاقات ناگوار رخ بدهد. حال اینها که گفتیم چه دخلی به موضوع اصلی مقاله ما که دارد؟ این روزها کم نمیشنویم که فلان برند جهانی ورشکست شده یا سهامش به شدت سقوط کرده است؛ مثل «نوکیا»، غول بزرگ ارتباطات یا بحران اقتصادی سال 2008 که کل دنیا را شوکه کرد، فروشگاههایی که در شهر و دیار ما وجود داشتند و هر از گاهی میبینیم که دیگر وجود ندارند، استارتآپهایی که با بوق و کرنا راهاندازی شدند، ولی کمتر از یکسال بعد، با کلی بدهی از دور رقابت خارج شدهاند، یک کسبوکار خانوادگی که به دلیل طلاق طرفین از هم میپاشد و ... ما انسانها هم اغلب سعی داریم که برای توجیه این موضوعات و حوادث بهظاهر ناگهانی، یک دلیل بسیار ساده بیاوریم. مثلا زیاد میشنویم که دلیل تصادف یک اتوبوس را صرفا خوابآلودگی راننده اعلام میکنند یا دلیل سقوط یک هواپیما را صرفا نقص فنی میدانند. گاهی هم دلیل ورشکستگی یک برند یا یک شخص را صرفا تحریم اقتصادی یا رکود میدانیم. اما اگر به این موضوعات کمی عمیقتر توجه کنیم، متوجه خواهیم شد که موضوع به این سادگیها نیست و احتمالا چندین و چند مولفه دیگر در این ورشکستگی یا حادثه نقش داشتهاند. اگر بخواهیم با یک مثال ساده دیگر، موضوع را بیشتر جا بیندازیم، میتوانیم همین عمل بسیار خطرناک ارسال پیامک در پشت فرمان ماشین را یادآور شویم. ممکن است ما دهها بار این کار را انجام دهیم و هیچ اتفاق خطرناکی هم برای ما رخ ندهد؛ اما کافیست در یکی از این دفعات، راننده روبهرویی ما نیز همزمان مشغول انجام همین کار خطرناک باشد یا سرش را برگردانده باشد یا اینکه کودکی در حال دویدن از خیابان باشد. همینطور میتوان تصور کرد که باران آمده و زمین هم کمی خیس است و ترمز ما نمیگیرد و تنها آن زمان است که این ارسال پیامک در پشت فرمان میتواند منجر به فاجعهای شود که یک عمر پشیمانی برای ما به بار بیاورد! دقیقا کسبوکارها، موسسات مالی، اشخاص و برندهایی هم که دچار سرنوشتهایی مثل ورشکستگی یا ضرر و زیان فراوان میشوند، اغلب به دلیل ترکیب و همزمانی مجموعهای عوامل است که به این روز میافتند. چه بسا که گرفتن وامهایی با بهرههای بالا، اخذ پول بهرهای از بازار، عدم تسلط به فنون بازاریابی و فروشندگی، کشیدن شیره کسبوکار از طریق خروج سرمایهها برای خریدن ماشینهای لوکس، سفرهای گرانقیمت، پیشخرید پنتهاوسهای چندین میلیاردی، خرید ویلاهای دوبلکس و تریپلکس، استفاده از روابط ناسالم اقتصادی، مشکلات خانوادگی و عدم وفاداری بین همسران، عدم ساخت جایگاهی برای وفادارسازی مشتریان، آشنانبودن با اصول ساخت یک برند قدرتمند، ارائه خدمات ضعیف و نامناسب به مشتریان، نداشتن سرمایه کافی، آشنانبودن به اصول مدیریت و رهبری کسبوکار، کارمندانی که هیچگونه وفاداری به کسبوکار ندارند که البته مقصر مدیر است، نداشتن دیدگاه بلندمدت به کسبوکار و بهدنبال کسب سودهای کوتاهمدت و ناسالمبودن و ... دهها عامل دیگر باعث میشوند که یک کسبوکار از هم بپاشد یا ورشکست و نابود شود. احتمالا در زمانی که داشتیم عوامل را میخواندیم، کمی ترسیدیم؛ چون بالاخره همه ما کم و زیاد، حداقل با یکی دو تا از این عوامل دستوپنجه نرم کردهایم یا میکنیم یا کسانی را میشناسیم که اکنون در این وضعیت هستند. اما این سکه دو رو دارد! مثال معروفی است که میگوید: «به خاطر بیاور؛ رم یک روزه ساخته نشده است!» باز هم اغلب ما انسانها عادت داریم که موفقیتهای افراد، برندها، کشورها و .... را به عواملی ساده مثل ارث و میراث، رانت، صرفا شانس، زمان مناسب، سرمایه کلان و .... نسبت بدهیم که این هم کاری بسیار اشتباه است. مطمئنا برندی که امروز همه ما برای خرید محصولات یا خدماتش حاضر هستیم حتی 40%پول بیشتری بپردازیم، یکروزه و یکساله و به دلیل یکی دو عامل ساخته نشده است. این برند یا کسبوکار، فرایندی طویل را از سر گذرانده تا امروز در این جایگاه جهانی، کشوری یا حتی منطقهای توانسته سری در سرها در بیاورد. همین ورزشکاران و هنرپیشگانی که امروز آنها را سلبریتی مینامیم، اغلب سالهای سال زحمت کشیدهاند و خاک صحنه و زمین را خوردهاند و البته تنها این عوامل نبوده است؛ حتما تلاشهای خانواده، پولی که هزینه کردهاند، ارتباطاتی که ساختهاند و شانسهایی که از آنها به خوبی استفاده کردهاند همه و همه در موفقیت امروزه آنها نقش داشته است. کافیست کمی شاخکهایمان را حساستر کنیم و تاریخچه برندها یا زندگینامههای واقعی افراد معروف و موفق را مرور کنیم. آنگاه متوجه میشویم که اغلب ما اکنون در حال دیدن نوک قله این کوه یخ هستیم و حجم زیاد یخ موجود زیر آبهای سرد را نادیده گرفتهایم؛ شاید به این دلیل که میتوانیم با تمسک به تراشیدن یک دلیل ساده مثل پارتی، پول، شانس و ..... خودمان را از زیر فشار کمکاریهایی که طی سالیان گذشته کردهایم برهانیم و بگوییم: «خب، دلیل موفقیت این فرد یا این برند...... بوده و من که هیچ وقت همچنین امکانی برایم فراهم نبوده یا نخواهد بود!» و این یکی از بدترین خیانتهایی است که یک فرد یا حتی یک سازمان میتواند به خودش یا افرادش بکند. یک هواپیما تنها با یک یا حتی دو علت سقوط نمیکند و این مجموعهای از اتفاقات و تصمیمات غلط و حتی شاید ترکیب بدشانسی با آنهاست که باعث این دسته سقوطها میشود. به همین صورت، افراد موفق و برندهای قدرتمند هم تنها به یکی دو دلیل و در زمان کوتاه ساخته نشده و نمیشوند!
کوروش
1401/8/13
بسیار عالی