کودک کتابخوان
عوامل موثر بر عشق به مطالعه در کودک
تأثیر وراثت و محیط بر تربیت کودک از موضوعات دیرینه و جنجالی است که همواره صاحبنظران علم روانشناسی و سایر علوم را به پژوهش و مطالعه ترغیب میکند. دراینباره نظریهها و دیدگاههای متفاوتی وجود دارد که یکی از مهمترین آنها این است که تقریبا تمامیرفتارهای سالم و ناسالم افراد برگرفته از ویژگیهایی است که از طریق ژن به ایشان منتقل میشود. اما این موضوع نیز مانند سایر موضوعات در علم روانشناسی امر مطلق و ثابتی تلقی نمیشود؛ چون پذیرفتن آن به منزلهی این است که باید تأثیر وراثت را پذیرفت و دیگر راه و راهکاری برای مسائل وجود ندارد! درصورتیکه علم روانشناسی ادعا دارد که چنین نیست. اینجاست که میتوان به عامل مهم و اساسی دیگری بهنام نقش و اثر محیط در رفتارهای انسان پرداخت.
تاثیر محیط بر رفتار و تربیت
محیط به عوامل مختلفی از جمله تربیت، آموزش، تمرین، الگوبرداری و... میپردازد. این دیدگاه مفهومی بهنام «اپیژنتیک» را مطرح کرده و اظهار میدارد که وراثت بر روی محیط و محیط بر روی وراثت تأثیر میگذارد و بررسی و پرداختن به هردو عامل در رفتار و شخصیت افراد مهم است.
پس علاقه به کتابخواندن در کودکان امری نسبی تلقی میشود و به عوامل متعددی بستگی دارد؛ از جمله وراثت، تفاوتهای فردی، الگوبرداری، توانمندی، برنامههای آموزشی، روابط والدین با کودک و... بسیاری از والدین در تلاش و مشتاق این هستند.که کودکان خود را کتابخوان بار بیاورند، اما راه و روش درست آن را نمیدانند. برخی در این مسیر زیادهروی کرده و با روشهای تحمیل و اجبار، این فعالیت را از کودک طلب میکنند و بعضی دیگر معتقدند که باید کودک را آزاد گذاشت و به حال خویش رها کرد تا اگر کودک تمایل داشت بهسمت و سوی انجام چنین فعالیتهایی برود. البته باید بدانیم که متاسفانه هردوی این روشها بیفرجام است. نکتهای که بهتر است اینجا به آن پرداخت این است که بدانیم والدین کودکانِ کتابخوان چه ویژگیهایی دارند یا بهتر است بگوییم این گروه از والدین برای علاقهمندکردن فرزند به کتابخوانی از چه روشهایی استفاده کردهاند؟
ویژگیهای والدین کودکانِ کتابخوان
1. کتابخواندن بهصورت مستمر در برنامهی روتین والدین کودکانِ کتابخوان قرار دارد. آنها به این موضوع که رفتار، گفتار و اعمالشان زیر ذرهبینِ نگاه فرزندشان است و کودک از آنها الگوبرداری میکند، آگاه هستند.
2. این والدین سعی میکنند بهجای صحبت طولانی و تکراری، در عمل نشان دهند که کتابخواندن چه فوایدی در زندگی آنان دارد. بنابراین روشی را اعمال میکنند که فرزندشان فیالنفسه از کتابخواندن لذت ببرد و این رفتار در او تقویت شود.
3. این والدین نیک میدانند که مهمتر از بحث ژنتیک، محیط و ارتباطگرفتن با کودک است. بنابراین درکنار فرندشان زمانهای طولانی را با انجام فعالیت و سرگرمیهای متنوع (بازی کردن، بیرونرفتن، صحبت کردن، غذاخوردن و...) سپری میکنند و این فرصت را یافتهاند تا فرزندشان را بهخوبی بشناسند و تشخیص دهند که علاقهمندیهای کودک در کدام دستهبندی از موضوعات کتابها قرار میگیرد تا همان موضوعات را برایشان آماده کنند.
4. آنها برنامههای متنوع و خلاقانهای را در جهت کتابخواندن با فرزندشان در طول هفته انجام میدهند. این پدر و مادرها ممکن است با کودک به این توافق برسند که وقتی کتابی را به اتمام رساندند، خلاصهای از آن را مثلا بهصورت شفاهی برای طرف مقابل بیان کنند تا هردو از اطلاعات کتاب بهرهمند شوند. یا اینکه تصمیم بگیرند کتاب را نقد یا تحلیل کرده و براساس موضوع، دربارهی پیام، نکات یا نتایج اخلاقی آن با کودک صحبت کنند. والدین میتوانند با مثالهای کاربردی با کودک صحبت کنند و اجازه دهند که کودک بین مطالب مندرج در کتاب با زندگی واقعی پیوندی را برقرار کند و نظر بدهد تا فکر و ذهن او دربارهی موضوعات متعدد به چالش کشیده شود.
5. آنها از همان اوایل کودکی به فرندشان میآموزند که کیفیت را فدای کمیت نکنند؛ بنابراین به کودک میآموزند که خوب خواندن و فهمیدن یک کتاب و استفادهی کاربردی از آن (حتی با وجود تکرار و صرف وقت زیاد) از خواندن چندین کتاب در مدت کوتاه و بدون درک موضوع بهتر است.
دکتر سمیه عابدینی مزرعه / روان درمانگرتخصصی کودک