menu button
سبد خرید شما
حسادت و تعلیق همبستگی اجتماعی
موفقیت  |  1404/01/31  | 

حسادت و تعلیق همبستگی اجتماعی

گفت‌وگو با رکسانا کارخانه، روان‌شناس درباره تبعات فردی و اجتماعی حسادت

هر طرف سر می‌چرخانیم آدم‌های مختلف در موقعیت‌های گوناگون از مسئله‌ی حسادت و چشم‌و‌هم‌چشمی گله دارند. اما واقعا حسادت چیست؟ چه مولفه‌هایی در شکل‌گیری هیجان حسادت موثر است؟ متغیر‌های اجتماعی موثر بر حسادت از چه قرارند؟ تبعات اجتماعی و فردی حسادت چیست؟ یا اینکه با گذر از حسادت، با چه جهانی روبه‌رو می‌شویم. برای پاسخ به پرسش‌هایی درباره‌ی حسادت به دیدار دکتر «رکسانا کارخانه» روان‌شناس، رفتیم. او در دفتری شیک و آرام در مجاورت پل سیدخندان میزبان ما بود. این روان‌شناس معتقد است:«حس ناکامی‌های مالی و معیشتی و عدم برآورده‌شدن انتظارات مالی فرد در گسترش حسادت تاثیر داشته است.» مشروح حرف‌های ما درباره‌ی حسادت در ادامه می‌آید.


  • دانش روان‌شناسی حسادت را چطور تعریف می‌کند؟

در روان‌شناسی حسادت یکی از هیجانات ثانویه محسوب می‌شود. وقتی به این دنیا می‌آییم با یک‌سری از هیجانات پایه مانند خشم و ترس و لذت و تعجب زاده می‌شویم و بعد که در سیر رشد و تکامل با آدم‌ها ارتباط پیدا می‌کنیم، من و دیگری جدا می‌شود و من می‌توانم بفهمم که من هستم و یک‌سری افراد هم هستند که دیگری محسوب می‌شوند. اینجا یک‌سری هیجانات دیگر شکل می‌گیرد که به آن‌ها هیجانات ثانویه می‌گوییم که از ترکیب هیجانات اولیه شکل می‌گیرند. حسادت هم جزو همین هیجانات محسوب می‌شود. در واقع حسادت، واکنشی به محرک‌های بیرونی است؛ محرک‌هایی که می‌توانند حسادت را برانگیخته کنند.


  • آیا حسادت را می‌توان محدود به یک متغیر فردی دانست یا نه؟ و آیا متغیرهای اجتماعی و فضای فرهنگی هم در این بسط و گسترش و کنترل حسادت نقش دارند؟

قطعا همین‌طور است. نمی‌توانیم بگوییم حسادت فقط در مورد ظاهر یا دارایی انگیخته می‌شود؛ بلکه جنبه‌ی اجتماعی و فرهنگی هم دارد. ممکن است به فرهنگ‌های دیگر و رسم و رسومات فرهنگی و رشد فرهنگی دیگران احساس حسادت پیدا کنیم. همچنین حسادت می‌تواند بُعد اجتماعی هم داشته باشد و در جوامع متفاوت می‌تواند به شکل‌های متفاوتی ادراک شود. حتما فرهنگ خانواده، شهر، کشور‌ها و شیوه‌ی فرزندپروری در نحوه‌ی ابراز و میزان تحمل و شدت تجربه‌ی آن نقش دارد.


  • آیا موافق‌ هستید که ضرب‌المثل «حسود هرگز نیاسود» دلالت بر مذموم‌بودن‌بودن حسادت در فضای فرهنگی ما دارد؟

ما یک‌سری هیجانات هم داریم که به آن‌ها هیجانات دشوار می‌گوییم. دشوارند، یعنی تجربه‌ی آن‌ها در درون بدنمان با سختی روبه‌رو است؛ مانند خشم. اگر از کسی که دچار خشم است بپرسیم که در دقایقی که خشمگین بودی چه وضعیتی را تجربه کردی، حتما به ما خواهد گفت که تجربه‌ی راحتی برایش نبوده است! حسادت هم جزو همان هیجانات است و احساس راحتی را از ما می‌گیرد. تجربه‌ی بدنی‌اش هم چیز ساده‌ای نیست. 

همان‌طور‌که فرد خشمگین ممکن است فشاری را در فک یا در شقیقه‌ها حس کند و در سرش یا دست‌ها و یا پاهایش احساس انقباض و فشار داشته باشد، در حسادت هم همین‌طور است. وقتی می‌گویند حسود هرگز نیاسود، یعنی فردی که حسادت می‌کند یک هیجان دشوار را در درون خودش تجربه می‌کند. این باعث می‌شود آرامش و تعادلش در لحظه و در آن زمانی که این تجربه را دارد، به‌شدت کاهش پیدا کند و این برای فرد حسود تجربه‌ی سخت و آرامش‌زدایی خواهد بود.


  • چه چیزهایی در شکل‌گیری هیجان حسادت موثر است؟

یکی از پررنگ‌ترین عواملی که در حسادت وجود دارد احساس ارزشمندی و اعتماد‌به‌نفس پایین و خود‌پنداره‌ی منفی است که مقایسه ایجاد می‌کند. وقتی احساس ارزشمندی ندارم، آسیب‌پذیر می‌شوم و هر چیزی می‌تواند در من هیجان دشواری ایجاد کند. وقتی یک نفر خودش را در مقایسه با دیگران زیبا نمی‌داند و به توانایی‌ها، قابلیت‌ها و دارایی خود و هر چه دستاوردهای خودش است، احساس مثبتی ندارد، دیدن آن‌ها در فرد دیگر می‌تواند شکنندگی و آسیب‌پذیری را ایجاد کند و هیجان حسادت را برایش رقم بزند. این یکی از برجسته‌ترین عوامل است.




  • چقدر فکر می‌کنید چشم‌و‌هم‌چشمی در دامن‌زدن به حسادت تاثیر دارد؟ 

برای اینکه جوابی روشن‌تر به این پرسش داده شود، ضرورت دارد بار دیگر مروری بر تعریف حسادت داشته باشیم؛ حسادت برای ما یک تهدید ظریف محسوب می‌شود و در واقع واکنشی از طرف ما به از‌دست‌دادن و نداشتن است. اگر قرار باشد چیزی را که من دوستش دارم و البته ندارمش، شما داشته باشید، ممکن است در من حسادت ایجاد شود. در پلتفرم‌ها به ما دستاورد، زیبایی، جذابیت و موفقیت‌ آدم‌ها را نشان می‌دهند و اگر من هم آن‌ها را دوست داشته باشم، باعث می‌شود من احساس حسادت کنم.

در سال‌های قبل، ما آن‌قدر دسترسی به دنیای اطلاعات نداشتیم و نمی‌دانستیم فردی در آن طرف دنیا چه چیزی و چه موفقیتی دارد، برای عروسی‌اش چه کار کرده، فرزندانش چه کار می‌کنند و چه لباسی می‌پوشند و... ولی الان به‌راحتی می‌توانیم بفهمیم دوستی که سال‌ها از او خبر نداشته‌ایم، در آن سر دنیا چطور زندگی می‌کند. این باعث می‌شود ما حسادت را بیشتر در خود تجربه کنیم و بیشتر در مقابلش برانگیخته شویم و در سطح جامعه هم بیشتر توسط افراد تجربه شود. در ضمن از طریق رسانه مکررا به ما القا می‌شود که خوشبختی یعنی داشتن‌های بیشتر و نداشتن هم یعنی حسرت و ضعف؛ پس ما پیوسته تحت تهدیدهای رسانه، پتاسیل تجربه‌ی حسادت را داریم.


  • حسادت چه تبعات فردی و اجتماعی دارد؟

همان‌طور که گفتم یکی از علت‌هایش حس ارزشمندی کم و اعتماد‌به‌نفس پایین است؛ یعنی باعث تقویت اعتماد‌به‌نفس پایین می‌شود. خودپنداره‌ی من از خودم منفی‌تر می‌شود و خودم را آدم ضعیف‌تری می‌دانم. این باعث می‌شود که شرم را تجربه کنم و احساس کنم چرا دیگران دارند و من ندارم. حسادت عملا در عرصه‌ی حیات فردی به منفی‌نگری دامن زده و لذا منجر به ثبیت و تقویت عدم ارزشمندی می‌شود.


  • در فضای اجتماعی آکنده از حسادت چگونه می‌توان زیست و تبعات حسادت‌ورزی را کاهش داد؟

باید به خودمان کمک کنیم که اعتماد‌به‌نفس و حس ارزشمندی ما بالا برود. چیزی که کمک می‌کند و ما هم در اتاق درمان سعی می‌کنیم از این دریچه وارد شویم، هوشیاری است. هوشیاری یعنی ظرفیت آگاه‌ماندن؛ یعنی من به محدودیت‌های خودم و ساز‌و‌کار این دنیا و دنیای رسانه آگاه باشم و بتوانم بفهمم که همه‌ی زندگی آن آدم، مثلا آن فیلمی که از عروسی‌اش در پلتفرمی گذاشته و یا لباس فلان مدل را پوشیده، نیست.

گاهی برای مراجعین از تجربه‌های اتاق درمان می‌گویم و برایشان تعریف می‌کنم که آدم‌هایی را دیده‌ام که در دنیای مجازی افراد خیلی معروفی بوده‌اند. همه آن‌ها را می‌شناختند و خیلی از افراد به زندگی‌شان غبطه می‌خوردند. بعد در اتاق درمان حضور پیدا کرده‌اند و چقدر مشکل داشته‌اند. آن‌ها در فضای رسانه فقط قسمت‌های زیبای روابطشان را نشان می‌دهند و نه همه‌ی قسمت‌های رابطه‌ی خود را.

آگاه‌ماندن و هوشیاری یعنی به همه‌ی ابعاد زندگی بشری آگاه بودن؛ یعنی بدانیم هیچ زندگی بدون رنجی وجود ندارد و هیچ انسانی کامل نیست. وقتی بتوانم این را عمیقا بپذیرم و حسادت را ابراز کنم و در ابرازش و تجربه‌اش راحت باشم، باعث می‌شود که کمی التیام پیدا کنم.


  • آیا مستند به تجربه‌ها، مشاوره و اتاق درمان، فکر می‌کنید حسادت در جامعه‌ی ایران رو به افزایش بوده یا کاهش پیدا کرده است؟

واقعیت این است که هیچ سنجه‌ای ندارم که بدانم کم یا زیاد شده است. اما چیزی که البته تجربه‌ی شخصی من است و نمی‌خواهم به کل اجتماع تعمیم داده شود، این است که محتوای حسادت تغییر کرده است؛ یعنی عواملی که افراد به آن‌ها حسادت می‌ورزند، تغییر کرده‌اند؛ وگرنه حس نمی‌کنم میزانش کم یا زیاد شده باشد. شاید یک بعد آن به خاطر همین دسترسی ما به اطلاعات بیشتر در مورد زندگی خصوصی افراد است.




  • مستنداتی واقعی در جریان است که لزوما از فضای مجازی نمی‌آید. متغیر‌های اقتصادی در چند دهه‌ی اخیر خیلی تغییر کرده است. آیا فکر می‌کنید این حس ناکامی‌های مالی و معیشتی و عدم برآورده‌شدن انتظارات مالی فرد تاثیری در گسترش حسادت داشته است؟

بله، حتما همین‌طور است. توجه کنید که ما به لحاظ اجتماعی اطلاعاتمان افزایش پیدا کرده است؛ یعنی دسترسی ما به خرده‌اطلاعات خیلی زیاد شده و ما می‌دانیم مثلا فلان درمان، لباس یا ماشین هم در دنیا وجود دارد و مثلا آن ماشین چه آپشن‌هایی دارد.از آنجایی هم که به لحاظ اقتصادی در کشور ما ثبات وجود ندارد و ما درگیر یک ناامیدی و یاس اقتصادی هستیم، می‌دانیم که مثلا به‌دست‌آوردن زیبایی و موفقیت به همین راحتی‌ها نیست. ما حتی با تلاش فراوان و کارکردن همه‌ی افراد یک خانواده هم سخت زندگی می‌کنیم. پس شاید این مسئله، مسئله‌ی فرد نباشد، بلکه مسئله‌ی جامعه ماست.

مردم ما در مقایسه‌ی خود با سایر جوامع از نظر میزان رفاه و بهزیستی و ... خیلی راحت خشم را تجربه خواهند کرد که یک مدل ظریفش هم می‌شود حسادت و مدل‌های دیگرش می‌شود تنفری که مردم تجربه می‌کنند. خیلی‌وقت‌ها می‌بینیم که افراد نسبت به کسی که پولدار و دسترسی‌اش به منابع مالی و وسایل رفاهی بیشتر است، احساس تنفر دارند. یا حتی فکر می‌کنند حتما در آینده‌ی نزدیک بیمار می‌شود یا فرزندش بیمار می‌شود و اتفاقی برایش می‌افتد و با این افکار می‌خواهند خودشان را آرام کنند. قطعا در این‌ها تبعات اقتصادی هم می‌تواند نقش زیادی داشته باشد.


  • پس حسادت، گسترش خشم و نفرت و انزجار را در جامعه رقم می‌زند. 

بله؛ مثال‌های زیادی در بُعد فردی وجود دارد. من اینجا در اتاق درمان خیلی‌وقت‌ها از فردی که از رابطه‌ای بیرون آمده، می‌شنوم که می‌گوید: «به کافه رفتم و دیدم یک خانم و آقا نشسته‌اند و خوش و خندان با هم قهوه می‌خورند. من به آن‌ها حسادت می‌کردم.» یا «شرمگین می‌شوم از اینکه در آن لحظه آرزو می‌کنم رابطه‌ی آن‌ها خراب شود!» این‌ها حسادت است. یا می‌گویند:«‌زوج‌ها را که می‌بینم، از آن‌ها متنفرم» یا «وقتی در خیابان فردی را می‌بینم که در فلان ماشین نشسته یا خانه‌اش فلان جا است، احساس حسادت و خشم می‌کنم و از ته قلب آرزو می‌کنم بلایی سرش بیاید! البته نسبت به احساسات خودم هم حس گناه دارم.» در واقع هیجان‌ها ترکیب و جابه‌جا می‌شوند و می‌توانند این حال بد اجتماعی را برای ما رقم بزنند.


  • آیا راه‌حل جمعی هم برای گذار از این موضوع وجود دارد؟ 

فکر می‌کنم مهربانی و شفقت مانند چسبی می‌ماند که ما را به هم می‌چسباند. اگر بتوانیم مهربانی را در سطح جامعه رواج دهیم و درموردش حرف بزنیم و با هم مهربان باشیم، علی‌رغم همه‌ی سختی‌هایی که اجتناب‌ناپذیر است و در کنترل ما نیست و از هر طبقه‌ای که باشیم و از هر جنسیت و فرهنگی، این احساس همدلی می‌تواند ما را به هم نزدیک کند. من الان اینجا به عنوان یک فرد نمی‌توانم مشکلات اقتصادی جامعه را حل کنم، اما می‌توانم مهربان و همدل و شفیق باشم و به انسان‌هایی که می‌توانم کمک کنم تا حداقل در ارتباط با من احساسی منفی را تجربه نکنند. این یک راهکار جمعی است که ما و جوامع انسانی را به سمت اتصال و اشتراک می‌برد.


  • نشانه‌های این همدلی و مهربانی و همبستگی را در تعاملات فردی و اجتماعی می‌بینید؟

واقعیت این است که بله و خوشحال‌کننده هم هست. در سال‌های اخیر و مخصوصا با رواج‌گرفتن درمان‌های موج سوم که روی شفقت و مهربانی و توجه‌آگاهی خیلی تاکید دارند و افراد خیلی به سمتش رفته‌اند، انگار که درون ما هم این را می‌طلبد و گویی بذرش در ما وجود دارد. وقتی در موردش حرف می‌زنیم، تمرینش را انجام می‌دهیم و در عمل به هم نشانش می‌دهیم، رشد می‌کند و اول خودمان و سپس اطرافیانمان را در شعاع بزرگی در‌بر‌می‌گیرد. حداقل در جامعه‌ای که من با آن طرف هستم، احساس می‌کنم این چیزی است که در حال رشد است و به انسان‌ها کمک می‌کند.


  • پس آن‌قدری که منِ خبرنگار فکر می‌کنم اوضاع تلخ و غم‌انگیز نیست. 

من درمورد جامعه‌ای صحبت می‌کنم که با آن در تماس هستم. همه‌ی مردم به کلینیک‌های روان‌شناسی نمی‌آیند و تحت آموزش قرار نمی‌گیرند. منابع مالی آدم‌ها در اینکه تحت آموزش قرار بگیرند یا نگیرند، می‌تواند نقش داشته باشد. حداقل در جامعه‌ای که ما با آن طرف هستیم، یعنی افرادی که در اتاق درمان حاضر می‌شوند و یا در کلاس‌ها و دورهمی‌های روان‌شناسی، کتاب می‌خوانند و تعامل‌های شناختی سطح بالا دارند، حس می‌کنم وقتی جمله‌ای از شفقت و مهربانی می‌گوییم، انگار درونشان لبخند ایجاد می‌شود و تلاش می‌کنند و دوست دارند و مسیری است که برایشان خوشایند است. اما قطعا افراد و جوامعی داریم که این سمت نمی‌آیند و غریبه‌اند و به لحاظ مالی و غیر‌مالی درد و رنج بیشتری را تجربه کنند.




  • در جایی اشاره داشتید که اطلاعی از کاهش و افزایش مسئله‌ی حسادت ندارید. ولی توجه ما را به این جلب کردید که محتوای حسادت تغییر کرده است. چه موضوع‌ها و مقوله‌هایی بیشتر مورد حسادت قرار می‌گیرند؟

از تجربه‌های اتاق درمان وام می‌گیرم. قبلا دستاوردهای مالی و اینکه بچه‌ی من موفق شود یا ازدواج خوشایندی داشته باشد و یا زود ازدواج کنم، مورد و محتوای حسادت بود. ولی الان حسادت روی محتواهای دیگری است؛ مانند اینکه همسر دوست من چه رفتاری با او دارد و در مقایسه، همسر من چه رفتاری با من دارد؟ شاید این اثر دسترسی ما به اینترنت و زندگی خصوصی باشد که چیزهایی به این صورت تغییر کرده است.

از طرفی هم دستاوردهای علمی و موفقیت‌ها مثلا در حوزه‌ی زنان وجود دارد. قبلا خیلی از خانم‌ها روی روابط متمرکز بودند؛ اینکه رابطه‌ای داشته باشند که در آن همسرشان متعهد باشد یا بچه داشته باشند و بچه‌شان چه بپوشد و چه بکند. ولی در حال حاضر خانم‌ها خیلی به موفقیت‌ها و موقعیت‌های شغلی و تحصیلات و کارهای علمی و رشد اهمیت بیشتری می‌دهند. حسادت‌های زنانه با این محتوا را اینجا بیشتر می‌بینم.


  • آیا شما هم تجربه‌ی حسادت دارید؟ 

حتما تجربه کرده‌ام. حسادت یک هیجان انسانی است و هیچ فردی را در این دنیا نداریم که به ما بگوید تا‌به‌حال احساس حسادت نکرده‌ام. همه‌ی انسان‌ها تجربه‌ی حسادت دارند، فقط شدتش می‌تواند کم یا زیاد باشد و آستانه‌ی تحملش... من هم حسادت کرده‌ام. به واسطه‌ی شغلم و اینکه تحصیلات آکادمیک داشته‌ام و در یک حرفه‌ی اجتماعی هستم و با مردم در تماسم، مواقعی بوده که این حس را داشته‌ام. مثلا اگر دوستی داشته‌ام که مقاله‌ای موفق چاپ کرده، من هم احساس حسادت کرده‌ام.


  • شیوه‌ی مواجهه‌ی شما برای مهار تجربه‌ی حسادت چه بود؟

ما در چنین مواقعی برانگیخته می‌شویم، چون حسادت کارکرد دارد و می‌تواند ما را رو به جلو حرکت دهد. در واقع از یک نیاز ارضا‌نشده حرف می‌زند. اگر این لایه‌های رویی را کنار بزنیم متوجه می‌شویم که چه شد که احساس حسادت کردیم؟ مثلا یک نیاز ارضا نشده بوده است. این نیاز چه بوده؟ احتمالا یک نا‌امنی بوده. جایی دیگر یک احساس تعلق بوده است و این نیاز را برآورده کرده‌ام. مثلا اگر دوستی رشد علمی بیشتری نسبت به من داشته که خیلی طبیعی است، متوجه شده‌ام که دل من هم می‌خواهد در این مسیر بیشتر حرکت کنم.


  • آیا می‌توان گفت که حسادت وجه مخرب و غیرسازنده‌ی رقابت است؟ 

بله، می‌شود این‌طور باشد و یک حال بد یا احساس آزردگی ایجاد کند. البته که مدل مخرب رقابتی و مشکل‌ساز این است که درگیر سطح شویم که می‌گوید «چرا او بهتر از من است؟ چرا او فلان چیز را دارد و من ندارم؟ و ...» و برای التیامش کافی است که از نیازهای خودمان آگاه شویم. یعنی فرد حسود می‌تواند به سمت دیگر سکه توجه کند و به عمق برود و از خودش بپرسد: «من به چه چیزی نیاز داشتم که در حال حاضر تامین نشده است؟ چه چیزی ندارم که حالم بد است؟ آیا امکان دسترسی به آن را دارم؟» و برخی اوقات می‌توانم آن را برآورده کنم و برخی اوقات هم دسترسی ندارم. پذیرش محدودیت‌ها و تلاش برای یافتن راه‌حل به ما کمک می‌کند که به جای حسادت در مسیر صحیح رقابت قرارگیریم.


  • دستاوردهای گذر از حسادت چیست؟ 

احساس آرامش، رضایت درونی و خرسندی می‌تواند دستاورد این گذر باشد. یا مهربانی با خود و پذیرش خود. علاقه دارم این را اصلاح کنم، چون ممکن است بد جا افتاده باشد. روزی نمی‌رسد که حسادت نکنیم. حسادت جزو هیجان‌های انسانی است و ما به شکل‌های مختلف تجربه‌اش می‌کنیم. ممکن است میزانش در ما کم باشد و محتوایش، یا ممکن است روزی برسد که بگویید دوست من به یک نفر مهربانی کرده و به این حسادت کنید که چرا من این مهربانی را نداشته‌ام!


حسن همایون/ محمد معینی


آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background