
یک مکالمه در چهار پرده
پردهی اول: جلوی درب ترهبار
- سلام. از دیدنتون خوشوقتم. امروز چقدر گرم بود.
- آره. هواشناسی اعلام کرده گرمتر هم میشه.
- با این اوضاع قیمتها چه میکنین؟
- هیچی! زردآلو خریدم کیلویی 160 تومن!
- چی بگه آدم. حالا خدا کنه سلامتی باشه؛ بقیهاش حل میشه.
- آره واقعا سلامتی مهمترین چیزه.
- خیلی خوشحال شدم. سلام برسونید به خانواده.
- ممنونم، همچنین. روزتون بخیر.
پردهی دوم: پارک جنگلی
- سلام. خوبین؟
- سلام. ممنونم. شما خوبین؟ چه خبرا؟
- ممنون خداروشکر. سلامتی. راستی شما کدوم سمت زندگی میکنین؟
- ما سمت غربیم؛ نزدیک دریاچه.
- آهان. اونجا هواش سالمتره نسبت به ما که توی مرکز شهریم. جسارتا شغلتون چیه؟
- من کارگاه تراشکاری دارم. شما چطور؟
- چه جالب؛ من هم کارم یهجورایی فنییه. ما توی کار فروش ابزار آلاتیم با پدرم. سالهاست این کار رو داریم.
- همیشه میاین اینجا برای تفریح؟
- معمولا چند ماه یکبار سری به این پارک جنگلی میزنیم. واقعا سرسبز و زیباست.
پردهی سوم: مهمانی
- سلام، خوبی؟ چقدر خوشحالم بازم دیدمت اینجا.
- ممنونم لطف داری. دل به دل راه داره عزیزم.
- یادته سری قبل راجعبه رابطه و ازدواج چه صحبت خوب و گرمی داشتیم؟
- آره واقعا. من که خیلی چیزای خوبی ازت یاد گرفتم.
- لطف داری، منم همینطور. اتفاقا یه جایی صحبتمون نیمهکاره موند؛ وقتی داشتی نظرت رو دربارهی عمق رابطه میگفتی.
- آره، یادمه رفتیم سراغ جشن تولد و کیک و... دوست داری حرفمون رو ادامه بدیم؟
- من که خیلی مشتاقم. بزن بریم!
پردهی چهارم: خانه
- -خیلی ترسیده بودم! مدام احساس میکردم نکنه دارم اشتباه میکنم. نکنه از پسش برنیام.
- رفیق قشنگم، زندگی همینه. منم این احوالات رو داشتم. درکت میکنم. یادته پارسال چه داستانی داشتم؟ گفته بودم که برات مفصل.
- آره، چقدر اذیت شدی اون روزا. هیچوقت اونقدر غمگین ندیده بودمت.
- خیلی روزای سختی بود.
- امروز واقعا ممنونم ازت. چقدر سبک شدم باهات حرف زدم. ببخشید ناراحتت کردم با گریههام.
- نه بابا این چه حرفیه. پس دوستی برای چیه؟ منم وقتی حالم خرابه اولین نفری که میاد توی ذهنم تویی. فقط با تو میتونم انقدر راحت و خودِ خودم باشم.
یکی از دلایلی که هر چه رابطهای عاطفیتر و عمیقتر میشود لذت بیشتری میبریم این است که در کنار یک دوست صمیمی فرصت خیلی بیشتری داریم تا خودمان باشیم؛ خود واقعیمان، بدون هرگونه مصلحتاندیشی و ژست و ظاهرسازی. بههرحال هر یک از ما دارای نقاط ضعف متعددی هستیم، ناراحتیهایی داریم و از مسائلی رنج میبریم که در ارتباطات سطحی معمولا خیلی کمتر فرصت بروز اینها را داریم.
ما همیشه سعی میکنیم جلوی افراد غریبه خودمان را به بهترین شکل ممکن نشان دهیم. حتی گاهی پا را فراتر میگذاریم و در مورد خوبیهایمان غلو میکنیم و خلاصه تصویری ایدهآل از خود در ذهن سایرین درست میکنیم که البته در درونمان میدانیم که این تمام ماجرای ما نیست.
اما معمولا در کنار نزدیکان و دوستان صمیمی، خیلی به این مسائل فکر نمیکنیم. مثلا ذهنمان را درگیر این نمیکنیم که الان چگونه بنشینم؟ چگونه حرف بزنم؟ چگونه غذا بخورم؟ و... این حس به ما راحتی و آرامش میدهد و اصلا هم بد نیست و یکی از ملزومات در روابط خوب است.
در حقیقت وقتی میتوانیم همدیگر را خوب بشناسیم که احساسات، ترسها، شکستها و آسیبها را با هم در میان بگذاریم. اگر این کار را نکنیم صمیمیتی ایجاد نمیشود و حتی در لحظهی ارتباط با دیگران هم احساس تنهایی خواهیم کرد.
برای درک بهتر این موضوع لازم است بدانید که ارتباط در چهار سطح عمق میگیرد و پیش میرود: «حرفهای کلیشهای»، «حقایق»، «عقاید» و «احساسات».
- حرفهای کلیشهای: همان تشریفات ابتدایی در آغاز یک رابطه است و صحبتهایی مثل «از دیدن شما خوشوقتم» و یا «صحبت در مورد آبوهوا» و ... را شامل میشود. این حرفها کلیشهای است، زیرا پاسخهای معمول و مشخصی هم دارد.
- حقایق: وقتی دوست داریم رابطهمان با شخصی پیش برود میرویم سراغ حقایق موجود زندگیمان؛ مثل اینکه چه شغلی داریم، کجا زندگی میکنیم، سرگرمی موردعلاقهمان چیست و...
- عقاید: شامل نظرات شما در مورد موضوعات گوناگون مثل عشق، پول، سیاست و... است. نسبت به حرفهای کلیشهای و حقایق، عقاید نگاه و دید شخصیتری از ما را نشان میدهند و به بقیه میفهمانند که چه جور آدمی هستیم. اگر به شیوهای غیرمتعصبانه عقایدتان را به اشتراک بگذارید موضوعات جالبی برای مکالمه در اختیار دو طرف خواهد بود.
- احساسات: احساسات فراتر از آنچه روی داده است (حقایق) و دیدگاه شما نسبت به آن (عقاید) و دربرگیرندهی عکسالعملهای عاطفی شما به وقایع است. به همین دلیل ابراز احساسات، محتملترین دیدگاه نسبت به اینکه چه کسی هستید را فراهم میسازد و اگر احساساتتان را ابراز نکنید دیگران شما را شخصی سرد و یا بیعلاقه به ارتباط صمیمانه میبینند.
یادتان باشد بهصرف وقتگذراندن با یک نفر نمیتوان رابطهای درست و بهدردبخور ایجاد کرد، بلکه باید صمیمیتی واقعی شکل گیرد. برخی از ما برای نزدیک شدن به دیگران ضعیف عمل میکنیم و بیشتر یکسری خصوصیات خوبمان را در یک ویترین زیبا به هم عرضه میکنیم. بیان آسیبپذیریها منجر به تولید روابط عمیقتری میشود، چه با دوستان و چه با غریبهها.
چرا؟ چون اولا متوجه میشوید که رویارویی هم آسیبپذیریهایی دارد که خیلی وقتها مشابه هم هست. ثانیا باعث همدلی و حس کمک به شما میشود و هردوی اینها باعث صمیمیت بیشتر در رابطهتان میشود. هر چه صمیمیتها بیشتر، دوستیها عمیقتر و لذتبخشتر خواهد شد.


با شروع سال نو پدری نمونه شوید

با شروع سال نو مادری نمونه شوید

دوست خودت باش!
