menu button
سبد خرید شما
چگونه از منطقه خودآگاهی به منطقه خودمدیریتی سفر کنیم؟
موفقیت  |  1403/12/02  | 

چگونه از منطقه خودآگاهی به منطقه خودمدیریتی سفر کنیم؟


همان‌طور که می‌دانیم، خودآگاهی همان چیزی است که رهبران برای تاثیرگذاری به آن نیاز دارند؛ به این معنی که شناخت کافی نسبت به نقاط قوت و ضعف خویش داشته باشند، احساسات، افکار و ارزش‌های خود را درک کنند و همچنین روی اطرافیان تاثیر بگذارند؛ اما این تنها نیمی از داستان است.


خودآگاهی یک مهارت بی‌فایده است، اگر بدون یک مهارت حیاتی دیگر، یعنی«خودمدیریتی» باشد. یکی از مراجعین من به نام «ریک»، در جلسات کاری خود، به‌ دلیل صحبت‌های بیش‌از‌اندازه‌اش، بازخوردهای منفی زیادی گرفته بود. ریک به من گفت که می‌خواهد این رفتارش را بهبود دهد و یاد بگیرد چگونه حضورش در جلسات پربازده‌تر باشد تا تیمش تصمیمات بهتری بگیرند. پس از یک جلسه پانزده نفره که 30درصد زمان جلسه را خودش صحبت کرده بود، از او خواستم تا میزان مشارکتش را محاسبه کند.

پاسخی که او به من داد، این بود: « خودم می‌دانم که خیلی حرف زدم، ولی نکات زیادی برای گفتن داشتم» و سپس شروع به صحبت دوباره درباره ایده‌هایش کرد؛ با این تفاوت که این بار من مخاطب صحبت بودم! ریک خیلی خودآگاه است، ولی به اندازه‌ای که باید، روی اطرافیانش تاثیرگذاری ندارد، چون مهارت خودمدیریتی ندارد.


چهار گام برای خودمدیریتی

خودمدیریتی یک انتخاب آگاهانه است و باعث می‌شود که در مقابل یک رفتارناخودآگاه و از روی عادت، مقاومت کنیم و به جای آن، رفتاری را بروز دهیم که نتیجه‌بخش و پربازده باشد. این فرایند چهار مرحله‌ دارد:


گام اول: زمان حال را دریاب

توجه کنید که در این لحظه چه اتفاقی در حال رخ‌دادن است؛ نه اینکه 15دقیقه پیش چه چیزی گفته شد یا در جلسه بعدی چه خواهد شد.


گام دوم: در هر لحظه نسبت به خودتان آگاه باشید

اکنون چه چیزی را می‌بینید، می‌شنوید، حس می‌کنید، انجام می‌دهید، می‌گویید و به آن می‌اندیشید؟


گام سوم: طیفی از انتخاب‌های رفتاری را مشخص کنید

بعد از این، می‌خواهید چه کاری را انجام دهید؟ عواقب احتمالی هر عملی چیست؟ چه بازخوردی گرفته‌اید که ممکن است شما را از انتخاب‌هایتان آگاه کند؟ علاوه بر این‌ها چه گزینه‌های جایگزینی برای انتخاب دارید؟ (حتی وقتی آن انتخاب‌ها چیزی نیستند که معمولا انجام می‌دهید و یا چیزی نیستند که دوست دارید انجام دهید.)


گام چهارم: رفتارهایی را انتخاب کنید که به نظر می‌رسد بیشترین بازده را دارد(حتی اگر آن رفتار برای شما آسان نباشد).

اینکه چه رفتاری بهترین نتیجه را حاصل می‌کند؟




بررسی یک نمونه از خودمدیریتی

به عنوان مثال، درباره مراجع من، «ریک»، چهار مرحله خودمدیتی به این صورت است:


  • زمان حال را دریاب

«من روی این گفت‌وگو تمرکز کرده‌ام، واقعا به نظرات همه افراد گوش می‌دهم و به آنچه اکنون در حال رخ‌دادن است، توجه می‌کنم.»


  • در هر لحظه از خودتان آگاه باشید

«متوجه هستم که برای اشتراک‌گذاری ایده‌هایم هیجان‌زده و مشتاق می‌شوم. می‌خواهم یک مثال بزنم: من تشخیص می‌دهم تعداد زیادی از افراد در اتاق هستند که سعی می‌کنند صحبت کنند و من می‌دانم که تمایل دارم بیش‌از‌حد در جلسات صحبت کنم که باعث می‌شود دیگران از مشارکت باز بمانند.»


  • طیفی از انتخاب‌های رفتاری را مشخص کنید

«من می‌توانستم ایده‌هایم را توضیح دهم، سوال مفیدی بپرسم، دیگران را دعوت کنم تا ایده‌های خود را به اشتراک بگذارند یا در سکوت گوش دهند»


  • عمداً رفتارهایی را انتخاب کنید که به نظر می‌رسد بیشترین نتیجه را دارد

«من قصد دارم نظراتم را پیش خودم نگه دارم و در عوض به دیگران گوش بسپارم. حتی با اینکه واقعا دوست دارم ایده‌هایم را به اشتراک بگذارم. مکررا به من گفته می‌شود که بیش‌از‌حد صحبت می‌کنم و به دیگران مهلت مشارکت نمی‌دهم. اگر اکنون گوش دهم، این فرصت را به آن‌ها خواهم داد.»


خودمدیریتی ضروری، اما سخت است!

آن چیزی که خودمدیریتی را سخت می‌کند، به تعریف آن برمی‌گردد؛ چرا که رفتارهای پربازده اغلب با عادت‌ها و اولویت‌های ذهنی ما همخوانی ندارد. اگر اینگونه بود که دیگر نیازی به مدیریت خود نداشتیم. رفتار‌کردن در مسیرهایی که با اولویت‌های ذهنی شما مطابقت ندارند، می‌تواند باعث شود احساس ناراحتی یا بی‌تجربگی کنید.

به طور مثال، درباره ریک، اگر او بخواهد برخلاف رفتارهای همیشگی‌اش عمل کند، درگیر گفت‌و‌گوهای ذهنی شبیه این حالت می‌شود: «من همیشه در پرسش و پاسخ، سعی می‌کنم اولین نفری باشم که پاسخ می‌دهد. اگر این کار را نکنم، نگران هستم که دیگران درست متوجه منظورم نشده باشند. من واقعا نمی‌دانم چگونه باید بازخورد منفی بدهم.» عمل به روش‌هایی که بر‌خلاف عادات ماست، می‌تواند واکنش‌های منفی مشابهی را برانگیزد.

وقتی پای یک عادت در میان باشد، خلبان مغز ما، به صورت خودکار، تفکر را دور می‌زند و با دریافت اولین محرک بیرونی یا درونی مانند زمانی که صدای دریافت پیامک را می‌شنویم، بدون تفکر و درنگ، ما را به سمت واکنش، یعنی چک‌کردن تلفن همراهمان، حرکت می‌دهد؛ در‌حالی‌که نه زمانی مصرف می‌شود و نه تلاشی صورت می‌پذیرد.

اما رفتارهایی که از روی عادت نیست، نیازمند توجه و تلاش آگاهانه ماست تا در مورد آن وضعیت فکر کنیم، گزینه‌ها را بررسی کنیم، یک گزینه را انتخاب کنیم و سپس رفتاری را بروز دهیم که با این انتخاب آگاهانه، همسو باشد. قطعا تلاش و زمان ما درگیر خواهد شد. کارایی خلبان خودکار مغز، این است که تغییر عادات را بسیار سخت کرده است. اما کنار‌گذاشتن یک عادت قدیمی، آسان‌تر و خوشایندتر از انرژی‌گذاشتن روی خلق یک عادت جدید است.




چگونه مهارت خودمدیریتی‌مان را افزایش ‌دهیم؟

با وجود تمام موانع ذکرشده، خودمدیریتی یک مهارت قابل‌یادگیری است. برای اینکه بتوانید این مهارت را در خود تقویت کنید، این راهکارها می‌توانند به شما کمک کنند:


تصمیم بگیرید که کجا می‌خواهید خود را مدیریت کنید

به آنچه که به طور معمول انجام می‌دهید، توجه کنید؛ آنچه می‌گویید و نمی‌گویید و آنچه انجام می‌دهید و نمی‌دهید. مواردی را شناسایی کنید که رفتار و امور شما به اندازه‌ای که باید، موثر نیست یا علی‌رغم تمام تلاش‌هایتان، نتیجه مطلوبی نمی‌گیرید. مواردی را شناسایی کنید که احساس می‌کنید ممکن است خودمدیریتی در آن مفید باشد؛ مثل ریک، که در جلساتش بیش‌از‌حد صحبت می‌کرد و این اقدام موجب ناراحتی خودش و دیگران شده بود.


روی عامل ضعف مهارت خودمدیریتی در خودتان حساس باشید و تفکر کنید

در آن لحظه‌ها که خودمدیریتی ندارید، ولی دوست دارید داشته باشید، به احساسات، خواسته‌ها و رویدادهای اطرافتان توجه داشته باشید. چه چیزی اقدامات شما را کنترل می‌کند؟ به‌طور مثال، اگر بیش‌از‌حد در جلسات صحبت می‌کنید، متوجه باشید که چرا این کار را می‌کنید. شاید شما ایده‌های خود را بیش از دیگران دوست دارید یا شاید تا‌به‌حال نشده که کمتر حرف بزنید. برخی از ما که عملگرا هستیم، شاید وسوسه شویم از این مرحله بی‌توجه عبور کنیم و مستقیم به سراغ مرحله برنامه‌ریزی و عمل برویم؛ اما لطفا این کار را نکنید! دانستن اینکه چرا انتخاب‌های خود را به اقدام تبدیل می‌کنیم، برای تغییر آن انتخاب‌ها بسیار مهم است.


انتخاب‌ها و واکنش‌هایتان را درنظر داشته باشید

اگر خود را مدیریت می‌کردید، به جای رفتارهای پیش‌فرض، چه کار دیگری می‌توانستید انجام دهید؟ واکنش شما به آن گزینه‌ها چیست؟ توجه کنید چگونه اولویت‌ها و عادت‌هایتان، خودشان را اینجا نشان می‌دهند و چگونه از خود درونی‌تان می‌خواهید که سعی کند برخلاف آن عادت‌ها و رفتارهای پیش‌فرض عمل کند.

در مثال زیاد حرف‌زدن ریک هنگام جلسات، یکی از گزینه‌هایی که ممکن است در نظر بگیرید، این است که صبر کنید دیگران قبل از نظرات شما، صحبت کنند و شما نسبت به آن نظرات، عکس‌العمل نشان دهید. آیا از این می‌ترسید که کسی نظرات شما را بگوید و به‌خاطر آن اعتبارتان را از دست بدهید؟ یا می‌ترسید که دیگران ایده‌ای نداشته باشند که به اندازه شما مهم و مناسب باشد و در نهایت تصمیمات بدی گرفته شود؟


برنامه‌ریزی کنید

اکنون بهتر از قبل متوجه شده‌اید که چه چیزهایی را می‌خواهید تغییر دهید، چه چیزی شما را هدایت می‌کند و مواردی را نیز تعیین کرده‌اید. حالا نوبت آن است که به قدم‌های جدی و پیوسته‌ای که می‌توانید بردارید، فکر کنید. اگر بیش‌از‌حد حرف می‌زنید، شاید بهتر باشد تعداد دفعاتی را که در جلسه صحبت می‌کنید، بسنجید و اینکه هر بار چقدر صحبت می‌کنید یا اینکه در کدام جلسات چیزی نمی‌گویید و شنونده هستید.


تمرین کنید

عادت‌های قدیمی به طرز عجیبی در مغز ما، سیم‌کشی شده است و برای تغییر آن‌ها نیاز داریم که مسیرهای عصبی جدید یا همان عادت‌های جدید ایجاد کنیم. این امر هم به تمرین و ممارست نیاز دارد. اگر بخواهیم باز به مثال پرحرفی ریک برگردیم، تمرینش شاید این باشد که یک حد مشخص برای صحبتتان تعیین کنید و نظرات یا جملاتتان را بشمارید.

هر زمانی به آن حد رسید، دیگر صحبت نکنید؛ حتی اگر فکر می‌کنید نکته‌ای بسیار مهم مانده است که باید بگویید! آن‌قدر این تمرین را انجام دهید تا بتوانید خودمدیریتی را ملکه رفتارتان کنید. همچنین در لحظه، واکنش خود را در قبال آن تمرین، بررسی کنید. از آنچه انجام می‌دهید و واکنشی که نسبت به آن دارید، چه چیزی می‌آموزید که می‌تواند اطلاعات مفیدی را برای ادامه تمرین به شما بدهد؟


باز هم تمرین کنید

به مرحله دوم برگردید و تلاش‌های خود را مشاهده کنید، به انتخاب خود فکر کنید، روی برنامه تجدید‌نظر کنید و کمی بیشتر تمرین کنید. هر بار که با ممارست و پیوستگی تمارین را تکرار می‌کنید، کمی بیشتر در مورد نحوه عملکرد خود یاد می‌گیرید، متوجه می‌شوید چه چیزی رفتار شما را هدایت می‌کند و می‌آموزید که چگونه می‌توانید آن را بهبود دهید.

طبیعی است که هنوز به‌گونه‌ای رفتار کنیم که از قبل آموخته‌ایم و به صورت ناخودآگاه از ما بروز می‌کند، اما اگر هنوز هم بخواهیم اینگونه عمل کنیم، هرگز در هیچ چیزی بهتر نخواهیم شد.


جمع‌بندی

رهبران برای اینکه تا حد ممکن تاثیرگذار باشند، نیاز دارند از منطقه خودآگاهی به منطقه خودمدیریتی سفر کنند. با شناخت اقدامات فعلی و درنظر‌گرفتن گزینه‌های جایگزین، شروع کنید و سپس خودتان را در یک کار سخت قرار دهید تا بتوانید در مقابل کارهای راحت که به آن‌ها عادت کرده‌اید، مقاومت کنید و آنچه را که باید و لازم است تا به نتایج مطلوب برسید، انجام دهید. به خود متعهد شوید که آن کاری را انجام دهید، آن حرفی را بزنید و آن تصمیمی را بگیرید که به طور بسیار موثر و در بالاترین بازدهی ممکن، عمل کند.


جنیفر پورتر / مترجم: سید محمد حسینی / مدرس شیوه های نوین یادگیری

آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background