راز و رمزهای جذابیت بینفردی
از دید روانشناسی اجتماعی
تحریریه موفقیت : چرا ما جذب بعضی از افراد میشویم، ولی جذب بقیه نه؟ چرا بعضیها اصولا برای همه جذابترند و بیشتر دل میبرند، ولی بعضی دیگر هر کاری میکنند، نمیتوانند توجه و عشق چندانی را نصیب خود کنند؟ چه کار کنیم تا برای دیگران جذابتر شویم و آنها بیشتر دوستمان داشته باشند؟ اینها پرسشهایی است که ممکن است ذهن هر کسی را به خود مشغول کند و حتی شاید سرنوشت خیلی از افراد به آن بستگی داشته باشد!
جذاببودن یا نبودن؛ مسئله این است!
جذابیت مسئلهی مهمی است؛ چون در جنبههای مختلف زندگی افراد تاثیر میگذارد. برای مثال بچههای جذاب، حتی وقتی بدرفتاری میکنند، بیشتر از دیگران محبت دریافت میکنند و بزرگسالان جذاب هم بیشتر موقعیت ازدواج پیدا میکنند؛ پس با موضوع مهمی سروکار داریم.
جذابیت فقط به یک جنبه نیست، بلکه عوامل مختلفی با درصدهای مختلف کنار هم قرار میگیرند تا فردی را جذاب و فرد دیگری را غیرجذاب کنند. به همین دلیل، به این سادگی نمیشود گفت وجود یک عامل خاص میتواند برای شما دوستی و رابطه عاشقانه را به دنبال بیاورد.
در واقع جذابیت دو جنبهی بیولوژیک و اجتماعی دارد و نظریههای مختلفی در حوزهی روانشناسی به بررسی و تبیین این عوامل پرداختهاند؛ از جمله نظریهی تکاملی، نظریهی رفتاری، نظریهی تبادل اجتماعی و ... از سوی دیگر، جذابیت پدیدهای دوطرفه است که در یک سمت آن فرد جذاب و سمت دیگر آن، طرف مجذوب قرار میگیرد و ویژگیهای هر دوی آنها هم در رخدادن این پدیده نقش دارد.
جذابیت جنبهی فرهنگی و حتی تاریخی هم دارد؛ عوامل موثر بر جذابیت در فرهنگهای مختلف و در مقاطع زمانی متفاوت با هم فرق دارد. با همهی اینها تعدادی از عوامل جذابیت، جهانی هستند و احتمالا در هر زمان و مکان و فرهنگ و شرایطی نقش خودشان را خوب ایفا میکنند.
نظریههای جذابیت
روابط در زندگی ما انسانها نقشی اساسی دارند. این موضوع را داستان زندگی کسانی که مجبور بودهاند دورانی طولانی را بدون برخورد با انسانهای دیگر و در تنهایی و انزوا بهسر ببرند، تایید میکند. اما چه شرایطی باعث میشود مردم به هم علاقهمند و در بعضی موارد، عاشق هم شوند و نتایج جالبی گرفتند.
نظریههای اصلی مربوط به جذابیت بینفردی درونمایهی مشترکی دارد: «تقویت» یا «تشویق» که یکی از پایهایترین مفاهیم روانشناسی است و میگوید چیزی که پاداشدهنده باشد، ما را به سمت خودش میکشاند. به این معنی که ما به سمت روابطی کشیده میشویم که برایمان پاداشی در بر دارد و از روابطی که چیزی برایمان ندارد، دوری میکنیم.
یکی از اولین کسانی که به این موضوع پرداختند، «دان برن» و «جرالد کلور» بودند که در دهه 1970 میلادی مدل تقویت- احساس را مطرح کردند. این مدل میگفت ما کسانی را دوست داریم که در ذهنمان بودن با آنها را با تجربیات خوب و مثبت پیوند میدهیم. واضح است که در این مدل، امکان دارد نه بهخاطر ویژگیهای یک شخص، بلکه بهخاطر خاطرات خوبی که با او داشتهایم، به او علاقهمند شویم؛ مثل عشقهایی که در مسافرت، مهمانیهای خوب و رویدادهای پرهیجان یا مثبت دیگر اتفاق میافتد.
نظریهی «تبادل اجتماعی» خیلی رک و ساده اصل موضوع را با شما در میان میگذارد: اگر برای کسی سودتان بیشتر از ضررتان باشد، جذبتان میشود؛ اگر نه، میرود. در بافت رابطه، افراد هزینهها و سودهای ارتباط را مقایسه میکنند و اگر کفهی ترازو به نفعشان باشد، رابطه را میپذیرند. این یعنی ممکن است رابطهای برای شما معنادار باشد، چون فکر میکنید یا ناخودآگاه شما حس میکند که از ارتباط با این فرد سودی میبرید (البته نه لزوما سود مادی)، ولی طرف مقابلتان چنین برداشتی نداشته باشد. حالا فهمیدید چرا قلبتان را شکستهاند؟ قضاوت نکنید؛ اگر شما هم بودید همین کار را میکردید. ما انسانها موجودات کاملا حسابگری هستیم؛ مثل تمام مخلوقات دیگر.
شاید با خودتان فکر کنید این که نمیشود؛ چون در این صورت تعداد زیادی از افراد دنبال کسانی راه میافتند که رابطه با آنها مزایای زیادی دارد؛ مثلا افراد بسیار پولدار یا زیبا. در واقع تا حدی همینطور هم هست، ولی مسئله این است که رابطه دو طرف دارد و احتمال پذیرفتهشدن توسط طرف مقابل هم در این میان نقش دارد. اینجا نظریهای به نام نظریه «برابری» به میدان میآید و در ادامه بحث تبادل اجتماعی توضیح میدهد که انسان علاوه بر حسابگربودن، خردمند هم هست و این را میفهمد که به نفعش است با کسانی باشد که همسطح خودش هستند. وقتی هر دو طرف رابطه به این نتیجه میرسند که نسبت هزینه- منفعت برایشان منصفانه است، آنگاه جذابیت بینشان شکوفاتر میشود و اگر این تعادل به هم بخورد، ممکن است رابطه به خطر بیفتد. این حالت تعادل، بهویژه در روابط درازمدت مثل ازدواج، اهمیت زیادی دارد.
بد نیست نظری هم به دیدگاه «تکاملی» دربارهی اسرار جذابیت بینفردی داشته باشیم. در این دیدگاه، زن و مرد بر اساس عواملی جذب هم میشوند که شانس بقای آنها را به حداکثر برساند؛ در نتیجه، مردان جذب زنان زیبا میشوند (که اصولا باید سالمتر و دارای قدرت باروری بیشتری باشند) و زنان جذب مردانی میشوند که قویتر و پولدارترند (تا بتوانند از خانواده در مقابل خطرات بیرونی محافظت کنند).
چه چیزهایی باعث جذب افراد به هم میشود؟
برای مثال، با وجود توصیههایی که دربارهی ظاهربیننبودن و ارزشنهادن به باطن و شخصیت افراد در هر فرهنگی وجود دارد، پژوهشها نشان میدهد که همچنان افراد جذب کسانی میشوند که ظاهر جذاب دارند. پژوهشها نشان میدهد مردم زیبایی را با خونگرمی، دوستی، مهربانی، اعتمادپذیری و خیلی از ویژگیهای مثبت دیگر یکی میدانند؛ یعنی تصور میکنند زیبارویان و کسانی که ظاهر جذابی دارند، از این ویژگیها هم برخوردارند.
جذابیتهای شخصیتی، اگرچه به پای زیبایی ظاهری نمیرسد، ولی در کشش پیداکردن افراد نسبت به هم نقش دارد. برای مثال، شوخطبعی یکی از ویژگیهای پرطرفدار است و اگر آدم شوخطبعی هستید که میتوانید اوقات خوشی را برای دیگران فراهم کنید، خودتان را دستکم نگیرید. در واقع بسیاری از افراد معتقدند اگر جذابیتهای شخصیتی وجود نداشته باشد، جذابیتهای ظاهری ممکن است تاثیر خود را از دست بدهد. حالا که این را فهمیدید، با چند مورد دیگر از ویژگیهای شخصیتی جذاب آشنا شوید: برونگرایی، رفتار دوستانه، گرمی و اعتمابهنفس مردم را جذب شما میکند. گاهی تفاوتهای جنسیتی هم وجود دارد؛ مثلا مهربانی و خوشرویی برای خانمها و جدیت و قدرت روحی برای آقایان از جمله عوامل جذابترشدن است.
اما ممکن است شما هم جذابیت ظاهری داشته باشید، هم شخصیتی، ولی کسی دوروربرتان نباشد که جذبتان شود! در واقع یکی از عوامل بسیار مهم که در روانشناسی اجتماعی به عنوان عامل جذبشدن افراد به هم مطرح است، «مجاورت» نام دارد و به زبان خودمان، به همان دوروبرهمبودن اشاره دارد. کسانی که با هم در یک محل زندگی میکنند و برخورد بیشتری دارند، خودبهخود به هم جذب میشوند و ما به کسانی جذب میشویم که برایمان آشنا و در نتیجه امن و اعتمادکردنی هستند.
«شباهت» عامل دیگری است که افراد را برای هم جذاب میکند. شباهت سطح اجتماعی- اقتصادی، شباهتهای شخصیتی و از همه مهمتر، شباهت در نگرشها و باورها برای افراد بسیار جذاب است و اگر کسی را پیدا کنند که مثل خودشان فکر و زندگی میکند، احتمال اینکه گرفتارش شوند، زیاد است!
عوامل موثر بر جذابیت به همین چند مورد محدود نمیشود. در واقع جذابیت بینفردی همچنان برای ما پر از رمز و راز است و مطالعات بیشتر برای شناختن جنبههای مختلف آن ضروری است. شاید خود شما هم بتوانید دست به کار شوید و تجربههای شخصیتان و آنچه را که در اطرافتان میبینید، تحلیل کنید تا به درکی عمیقتر از این پدیده برسید.