بخشش لزوما به معنی فراموش کردن، آشتیکردن و سکوتکردن نیست
در مسیر بخشش
راجع به والدینش بسیار محترمانه صجبت میکرد، اما کمی که پیش رفت، متوجه شد که بیشترین آسیب را دقیقا از همانجا خورده است، اما حتی جرئت ابرازش را هم نداشت. پدرش، دختری را که عاشق درسخواندن بود، علیرغم اینکه در رشته پزشکی قبول شده بود، ترغیب به ازدواج کرده و او نیز قبول کرده بود. البته چون زندگی زناشویی بسیار خوبی داشت، از اینکه به زبان بیاورد چون پدر اجازه دانشگاهرفتن به او نداده، خشمگین است، احساس شرم و گناه داشت و مدام تکرار میکرد که «من او را بخشیدم. او خیر و صلاح من را میخواست و من خوشبختم». از طرفی هم نمیتوانست انکار کند که هر جا حرف از خانم تحصیلکردهای میشود، یک چیزی انگار درونش شعلهور میشود، خشمش زبانه میکشد و حسرتی مدام همراهش است و باز تکرار میکند که «من پدرم را بخشیدم.»
پسری جوان با نگاهی مصمم و جدی وارد اتاق شد و گفت: «من بالاخره ازش انتقام خواهم گرفت.»
دلش میخواست به تعبیر خودش سر از تنش جدا کند و میگفت: «پنج سال در رابطه، همه جور مایه گذاشتم و باورش کردم و به او دل بستم. بعد از چند سال فهمیدم که چقدر به من دروغ گفته و تا چه حد من را احمق فرض کرده و از من سوءاستفاده کرده است. من امروز باید به او ثابت کنم که احمق نیستم و بسیار قدرتمندم و راهی نیست جز اینکه از او انتقام بگیرم.»
***
اینکه روبهرو شویم با بیعدالتی، بیانصافی و خطایی غیرمنصفانه، حقیقتا دردناک است و از طرفی کمتر کسی میتواند ادعا کند که چنین تجربیاتی در طول عمر خود نداشته است. اصیلترین احساسی که در چنین موقعیتهایی تجربه میکنیم، خشمی عمیق است که هر چقدر بیشتر انکارش کنیم، میتواند بیشتر تداوم پیدا کند و به تنفر تبدیل شود. حقیقتا با این شدت از عواطف انباشتهشده در درونمان یا با انتقام و عبوری بیتفاوت از کنار مسئله، آیا کمک میکنیم که خود را از خشم و نفرت انباشتهشده از فرد خاطی و آسیبرسان رها کنیم؟
آیا چاره دیگری میتواند وجود داشته باشد؟
همه ما جملات و عبارات و اصطلاحات بسیار زیادی را در باب بخشش شنیدهایم: «بخشش از بزرگان است»، «ببخش تا بخشوده شوی»، «لذتی که در بخشش هست، در انتقام نیست» و ...
این جملهها انگار پیام خاصی را به ما منتقل میکند و باعث میشود که باور خاصی در درون ما شکل بگیرد. انگار که پیام مهمی در سر ما تکرار میشود که «برای اینکه آدم خوبی باشی، برای اینکه دوستداشتنی، محبوب و بزرگوار باشی، باید بخشنده باشی. مهم نیست که تو چه تجربهای داشتهای یا چه احساسی را تجربه کردهای و میکنی یا نیاز اصلی تو چه بوده که در این ارتباط برآورده نشده است؛ بهتر است ببخشی تا رها شوی.»
میتوانیم از خود بپرسیم که برای من امروز بخشودن، جدای از تمام کلیشههای موجود، چه معنایی دارد؟ بخشودن آیا بهمعنای گذشتن، بازگشتن به ارتباط ناسالم یا فراموشی است؟ آیا بخشودن میتواند همان سازگاری با شرایط غیرقابلتغییر باشد؟
چه چیز بخشش هست و چه چیز بخشش نیست؟
- بخشش فراموشکردن نیست. اگر چه بخشش به شما کمک میکند که دیگر آن شدت از احساسات گذشته را تجربه نکنید و تغییری در به یادآوری شما ایجاد میکند، با این حال بنا نیست شما خیانت اتفاقافتاده را فراموش کنید؛ بنا نیست شما خاطرات تلخ کودکی را از یاد برده باشید تا والدینتان را ببخشید.
- بخشش، آشتیکردن نیست. خیلیها فکر میکنند که وقتی حرف از بخشش میشود، یعنی بناست رابطه تمامشده را از نو از سر بگیرند و به زندگی خاتمهیافتهای بازگردند. اما بخشش به معنی آشتیکردن و از نو ساختن رابطه نیست. گاهی شما در عین حال که خود و دیگری را به خاطر تمام خطاهای کرده میبخشید، اما انتخاب میکنید که به رابطهای ناسالم پایان دهید.
- بخشش، سکوت، بهرونیاوردن، سازگاری بیشازحد یا با بیتفاوتی عبورکردن از کنار مسئله نیست. وقتی شما تصمیم میگیرید خود یا دیگری را ببخشید، در واقع قبول میکنید خطایی رخ داده که ناراحتکننده بوده و نباید مجددا تکرار شود و در این باب گفتوگو میکنید.
بخشش در واقع عبور از رنجهای متحملشده، با دیدن تاریکیها، با تجربه احساسات نهفته در آن مثل رنجش، خشم، نفرت، احساس گناه و شرم هست. گاهی وقتها ما میترسیم به بخشش فکر کنیم، چرا که ممکن است تعریف کارآمدی از بخشش در ذهن خود نداشته باشیم و بترسیم که اگر ببخشیم، آدم ضعیفی باشیم که از حقش گذشته است؛ در حالی که میخواهم بگویم در واقع وقتی شما قدم در مسیر بخشش میگذارید، مهمترین قدم را برای احقاق حق خود برمیدارید، چون به خود حق میدهید در این مسیر به خاطر روبهروشدن با خطایی غیرمنصفانه یا موقعیتی ناعادلانه آزرده شدهاید و خشم و نفرت دارید و حق انتخاب دارید که برای ادامه رابطه خود تصمیم بگیرید.
بخشش صرفا یک عبارت نیست که بر زبان ما جاری شود و در یک لحظه نمیتواند اتفاق بیفتد. میتوان گفت که بخشش اغلب یک فرایند است که آغاز میشود. این فرایند با درد همراه هست و در این فرایند ما نمیخواهیم که از غیرمنصفانهبودن خطا چیزی کم کنیم. احتمالا خطایی که در حق ما رخ داده است، همچنان هم ناعادلانه و غیرمنصفانه است و خوب است که بیاموزیم ما حق داریم برای عبور از این رنجش، قدری به خشم و تنفر که ممکن است بخشی از احساسات ما باشند، اعتبار دهیم و این چیزی از ارزشهای فرد بخشنده کم نمیکند.
اگر فرد خطاکار هرگز ابراز پشیمانی نکرد، چه؟
من پیشنهاد میکنم سوالتان را تغییر دهید و از خود بپرسید که «چون فردی که ما را آزار داده است، پشیمان نیست، آیا موقعیتی که ناعادلانه است، غیرقابلتغییر است؟ پس من باید عصبانی و متنفر باقی بمانم؟»
اگر پاسخ شما به سوال دوم مثبت است، در واقع شما به مقصر (فرد یا موقعیت) قدرت فراوانی میدهید که عواطف شما را کنترل کند و به این ترتیب در موقعیت قربانی باقی بمانید. درحالیکه این توانایی را دارید که با دادن فرصت به خود و تجربه احساسات ناخوشایند و بعضا شدید، از آنها کمکم عبور کنید. همچنین به فرد خاطی این فرصت را میدهید که تغییر رفتار دهد و این انتخاب اوست که از این فرصت استفاده کند یا خیر و شما نیز مختارید برای ادامه مسیر خود با او تصمیم بگیرید.
«مارگارت هولم گرن» معتقد است «کسی که میبخشد، در واقع عزتنفس نشان میدهد، چون دیگر نمیخواهد تحت کنترل دلخوری ناشی از بیعدالتی باشد.»
از کجا بفهمیم در مسیر بخشش هستیم و توانستهایم ببخشیم؟
پروفسور «انرایت» میگوید: وقتی
- احساسات منفی (اغلب مثل خشم، تنفر) نسبت به مقصر
- افکار منفی درباره فرد مقصر (او را فردی رذل، پست، بیرحم و ... بنامیم)
- رفتار منفی نسبت به مقصر (انتقامگرفتن، بدگوییکردن، زیرآب زدن و ...)
کاهش مییابد یا برطرف میشود، میتوانیم بگوییم که در پروسه بخشش قرار گرفتهایم و بخشش اتفاق افتاده است.
حال اگر تصمیم گرفتیم که ببخشیم تا بتوانیم در درجه اول خود را از بند کینه و نفرت و خشمهای انباشتهشده رها کنیم، دقیقا باید چه کنیم؟
بدانید که لازم نیست یکباره تمام احساسات ناخوشایند ما تبدیل به احساسات خوشایند شوند؛ پس به خودتان زمان بدهید و دست از اصرار به مهربانی، فکر ترحم و دلسوزی و حسن نیت نسبت به خاطی یا برعکس، کینهتوزی یا کشیدن نقشه انتقام و .. بردارید. خودتان و آنچه را که در درونتان میگذرد، مشاهده کنید و اجازه دهید که کمکم با لایههای انباشتهشده عواطف که سالها سرکوب شده بودند، روبهرو شوید. به خودتان اجازه دهید که آرامآرام از این مراحل عبور کنید و بدانید که نسخه واحد، اگر چه برای همه وجود ندارد، با این حال برای بخشیدن خود یا دیگران، گریزی از روبهرو شدن با افکار و احساسات ناخوشایند انباشتهشده در درونمان نداریم. بخشش کاری سخت و گاهی ناراحتکننده است. پس باید انگیزههای درونی خود را هر از گاهی مرور کنید و به خودتان بگویید که از چه بابت وارد این مسیر شدهاید.
برای شروع و واردشدن به این فرایند، از خودتان بپرسید که چرا میخواهید فرایند بخشش را شروع کنید؟
اگر میگویید که از حمل کولهبار خشم و نفرت خسته شدهاید، اگر میگویید نمیخواهید به او اجازه دهید شما را بیش از این بیازارد، اگر میخواهید از قید و بند افکار سنگین خلاص شوید، اگر میخواهید آرامش و سبکی بیشتری را تجربه کنید و برای خودتان احترام بیشتری قائل شوید، سفر مناسبی را انتخاب کردهاید. بسیار خوب است که همسفری مورداعتماد را نیز در این راه پرفرازونشیب انتخاب کنید.