ورزش مغز - کوکولوژی
سیبدزدی
همه ما آدمهای خوب و درستکار را دوست داریم و متقابلا میخواهیم خودمان هم در زندگی فردی درستکار، مثبت و دوستداشتنی باشیم؛ پس با وجود چنین حقیقتی، چرا نمیتوانیم همیشه انسانی خوب و درستکار باشیم و تعداد افرادی که همواره درطول زندگیشان خوب و مثبت و درستکار هستند، چرا اینقدر کم است؟
هرقدر هم که تلاش کنیم همواره انسان خوبی باشیم باز هم روزهای بدی سراغمان میآیند که دوست نداریم مثل همیشه عمل کنیم، دوست داریم متفاوت باشیم. دوست داریم کارهایی را انجام دهیم که دلمان میخواهد، حتی کارهایی را که میدانیم اشتباه هستند، میخواهیم انجام دهیم.
مثلا دوست داریم با سرعت بالا، سرعتی بالاتر از حد مجاز در اتوبان رانندگی کنیم و برایمان اهمیتی ندارد که دوربینها از ما عکس میگیرند و جریمه میشویم. یا دوست داریم در امتحان تغلب کنیم، با اینکه میدانیم این کار نادرست است و احتمال دارد مراقب متوجه تغلب کردن ما شود. بدتر از تمام اینها گاهی وقتی وارد یک مغازه لوازمالتحریر فروشی میشویم، صدایی در گوشمان میگوید: «از این خودکارهای زیبای رنگی یواشکی چندتا بردار، چون مغازهدار تو رو نمیبینه و متوجه نمیشوه.»
همه ما میدانیم این کار نادرست است اما برخی از ما میتوانیم به آن صدای درونی بگوییم: «نه، من هرگز چنین کاری نمیکنم.» برخی دیگر تسلیم خواسته آن صدای درونی میشویم و کاریکه از ما خواسته را انجام میدهیم. بهطورکلی همه ما درطول زندگی بارها کارهایی را انجام دادهایم که وقتی به آنها فکر میکنیم ناراحت میشویم، کارهایی که هرگز نمیتوانیم با غرور درمورد انجامدادن آنها حرف بزنیم.
به اعتقاد بسیاری از متخصصان علوم رفتاری اولین قدم برای اینکه به انسانی واقعا خوب تبدیل شویم این است که بدیها و خوبیهای خود را با دیدی منطقی ببینیم و آنها را بپذیریم. باید قبول کنیم که نه ما و نه هیچ انسان دیگری از همهنظر کامل و بیعیب نیست. همه انسانها گاهی تسلیم خواستههای نادرست درونیمان میشویم. اما میزان بدی کارهای نادرستی که انجام میدهیم متفاوت است، گاهی درحد کمی بیشتر خوابیدن است که نتیجه آن دیررسیدن به مدرسه و محل کار است و گاهی درحد دروغگفتن و گاهی درحد دزدیکردن یا کارهایی به مراتب بدتر و بزرگتر از اینها.
بازی امروز شما را به یک باغ پراز درختان سیب میبرد.
- درحال عبور از منطقهای سرسبز و زیبا هستید که چشمتان به یک باغ پراز درختان سیب میافتد. بهشدت گرسنه هستید و هیچچیزی برای خوردن همراهتان ندارید. اگر هم بخواهید به منزل برگردید یا به مغازهای بروید تا چیزی برای خوردن پیدا کنید، باید راه زیادی را طی کنید. هیچکس آن اطراف نیست، به اطرافتان نگاه میکنید اما صاحب باغ هم نیست. سیبهای زیبا روی شاخه درختان موجب شدهاند بیشتر احساس گرسنگی کنید. تنها چیزی که مانع شما از برداشتن سیبها میشود، حصاری است که دور تا دور باغ کشیده شده است. میزان بلندی حصار چقدر است؟
- از روی حصار عبور میکنید و وارد باغ میشوید. صاحب باغ و هیچ فرد دیگری هم نیست، حالا دیگر با خیال راحت میتوانید هرقدر دلتان بخواهد سیب بچینید و بخورید. چند عدد سیب از درخت میکنید و میخورید؟
- یکدفعه صدایی میشنوید و میبینید که صاحب باغ درست پشت سر شما ایستاده و با عصبانیت به شما نگاه میکند. همینکه بهسمت او برمیگردید شروع به داد و فریاد میکند که چرا بیاجازه وارد باغ من شدی و چرا از باغ من دزدی کردی؟ اکنون باید حرفی بزنید و به هر نحوی که شده است، از خودتان دفاع کنید و دلیلی برای رفتار نادرستان بیاورید. به صاحب باغ چه میگویید؟
- بالاخره تمام ماجراها تمام شد، صاحب باغ هم به شما اجازه داد بروید دنبال زندگی خودتان. وقتی به عقب و به کاری که انجام دادید بازمیگردید چه احساسی پیدا میکنید؟ سیبها اکنون در خاطر شما چه طعمی دارند؟
سیبدزدی در این بازی نمادی از انجام کارهای خلاف و نادرست است. پاسخهایی که شما به سوالات دادید، نشان دهنده واکنش شما در موقعیتهایی است که کار نادرستی انجام میدهید. کار نادرست بزرگی مانند دزدی یا یک دروغ بزرگ.
- طول حصار به معنی میزان خودکنترلی و بازدارندگی شخصی شماست وقتی میخواهید کار نادرستی انجام دهید یا فکر انجام یک کار نادرست به ذهنتان میرسد. هرچه طول حصار بلندتر باشد، کنترل شخصی شما نیز بیشتر است. افرادی که طول حصار را بلندتر از قد خودشان میدانند، بههیچقیمتی حاضر نیستند دست به کار اشتباه بزرگی مانند دزدی بزنند. افرادی که طول حصار را متوسط مثلا تا کمر یا زانوی خود میدانند، افرادی هستند که دوست ندارند چنین کاری را انجام دهند، اما گاهیاوقات آن صدای درونی که آنها را به کار اشتباه تشویق میکند قدرتمندتر از خواست و ارادهشان میشود و نمیتوانند دربرابر آن مقاومت کنند. افرادی که اندازه حصار را خیلی کوتاه مثلا تا مچ پایشان میدانند هم معمولا دلیلی نمیبینند که بخواهند خودشان را تحت فشار بگذارند درنتیجه هرکاری که دلشان بخواهد را انجام میدهند و درست و نادرست بودن آن کار برایشان اهمیت چندانی ندارد، بلکه برایشان مهم چیزی است که دلشان میخواهد نه چیزی که عقل و منطقشان میگوید.
- تعداد سیبهایی که میچینید نشان دهنده تعداد دفعاتی است که به خودتان اجازه میدهید یک کار نادرست را تکرار کنید. اگر فکر میکنید سیبی نمیچینید یا نهایتا یک سیب برمیدارید؛ یعنی به اصول اخلاقی پایبند هستید و سعی میکنید به کارهای خلاف نزدیک نشوید. افرادی که تعداد سیبهایشان دو رقمی است باید بیشتر مراقب رفتار و افکارشان باشند؛ چون عاقبت خوبی پیش رو ندارند. کمی بیشتر به باورها و اهدافتان در زندگی فکر کنید و سعی کنید آنها را مورد ارزیابی قرار دهید. همیشه وقتی میخواهید کار نادرستی انجام دهید به این موضوع فکر کنید که آیا دوست دارید کسی همین کار را با شما انجام دهد؟
- دلیلی که برای صاحب باغ میآورید همان دلیلی است که اگر هنگام ارتکاب جرم دستگیر شوید آن را بیان میکنید. چه دلیلی آوردید؟ آیا دلیلتان قانعکننده بود؟ اگر کسی همین دلیل را برای کار نادرستش برای شما بیاورد آیا شما قانع میشوید و او را میبخشید؟
- «ببخشید، واقعا معذرت میخوام. قول میدم دیگه این کار رو تکرار نکنم.» گاهی اوقات عذرخواهی و قول دادن برای اینکه هرگز آن کار را تکرار نخواهید کرد، بهترین راه ممکن است.
- «سیبها خیلی زیبا و هوسبرانگیز بودن و نتونستم مقاومت کنم.» بههرحال شما کار نادرستی انجام دادید، اما درهرحال صداقت همواره بهترین گزینه است. اگر قول بدهید که دیگر هرگز چنین کار نادرستی را انجام نخواهید داد، شاید مورد بخشش واقع شوید.
- «خوب حالا مگه چیکار کردم؟ هرکی ممکنه گاهی کار اشتباهی بکنه. مگه شما خودت تا حالا اشتباه نکردی؟» اگر صاحب باغ تفنگ داشته باشد و شما چنین پاسخی به او بدهید، شک نکنید که شما را میکشد؛ چون این بدترین نوع واکنش در مواقعی است که مرتکب خطا میشوید.
- این اتفاق را چگونه توصیف میکنید؟ طعم سیبها در خاطرتان چگونه است؟ آنچه میگویید نشان میدهد که شما بعد از مرتکبشدن یک کار خطا چه احساسی دارید و چگونه به آن اتفاق نگاه میکنید. اگر از این اتفاق پشیمان بوده و بسیار ناراحت باشید، به احتمال زیاد دیگر آن اشتباه را تکرار نمیکنید؛ اما اگر از آن کار چندان هم ناراحت نباشید و طعم خوب و دلچسبی از سیبها در ذهنتان مانده باشد، باید بیشتر مراقب رفتارتان باشید چون به احتمال زیاد خیلی زود دوباره آن کار و کارهایی مشابه آن را تکرار خواهید کرد.
- «راستش، سیبها آنقدر هم که فکر میکردم خوشمزه نبودن، ارزش دزدیکردن رو نداشت. نباید بهخاطر اون سیبها چنین کاری میکردم.» خوب مطمئن باشید با این پاسخی که دادید، شما دیگر این کار را تکرار نمیکنید؛ چون خاطره تلخی از آن دارید و دوست ندارید دیگر آن خاطره تلخ تکرار شود.
- «خیلی شیرین و آبدار و خوشمزه بودن. تا حالا سیب به این خوشمزگی نخورده بودم!» خوب متاسفانه شما به این نوع کار خلاف اعتیاد دارید، باید فکری برای ترک اعتیادتان بکنید.
- «بالاخره اینم یه تجربه بود دیگه.» شما هم به احتمال زیاد خیلی زود این کار نادرست و کارهای دیگری مشابه آن را تکرار خواهید کرد؛ پس بیشتر مراقب خودتان باشید.