روابط ناسالمی که همین امروز باید از آنها خارج شوید
روابط سالم بخش بزرگی از خوشبختی و شادی زندگی ما انسانها را رقم میزنند. هیچ لذتی بالاتر از این نیست که کسی را داشته باشید که به شما عشق بورزد و شما هم بتوانید او را دوست داشته باشید. مطالعات روانشناسی اجتماعی نشان میدهد احساس تنهایی برای اغلب افراد تحملنکردنیترین اتفاقی است که میتواند پیش بیاید؛ شاید بهخاطر همین است که ما به این سادگی از روابطمان دست نمیکشیم. بااینحال، به همان اندازه که روابط خوب و سالم میتوانند در ما احساس خشنودی ایجاد کنند و به زندگیمان رنگوبوی تازهای ببخشند، روابط ناسالم ممکن است در ما احساس بدی ایجاد کنند، اعتمادبهنفس و شادی را از ما بگیرند و حتی امنیت و سلامتیمان را به خطر بیندازند. در ادامه به شما میگوییم چه روابطی ناسالم بهشمار میآیند و چرا باید هر چه زودتر از آنها بیرون بیایید.
روابط ناسالم را بشناسید
همه ما روانشناس و متخصص نیستیم که به محض روبهروشدن با روابط ناسالم بتوانیم آنها را شناسایی کنیم و خودمان را نجات دهیم؛ ولی نشانههای هشداری وجود دارد که به ما میگوید رابطه درست نباید اینطور باشد و باید خودمان را از این رابطه خلاص کنیم. همانطور که گفته شد، روابط ناسالم اغلب نمیتوانند احساس خوبی به ما بدهند و باعث میشوند نسبت به خود و زندگیمان نگاهی منفی پیدا کنیم. گاهی شما این نشانهها را میبینید، ولی فکر میکنید مسئله مهمی نیست و از کنارش عبور میکنید؛ گاهی هم میدانید برایتان مهم است، اما نمیخواهید به این سادگی از خیر این رابطه بگذرید و میکوشید برای اصلاح آن کاری انجام دهید و گاهی خود شما هم دچار مسائلی هستید که دلکندن از یک رابطه را برایتان سخت میکند؛ مثل عزتنفس پایین. در هر حال، آشنایی با ویژگیهای روابط ناسالم و مخرب میتواند کمک کند تا اگر چنین مواردی را در رابطهتان دیدید، بکوشید به آن پایان دهید یا از دیگران (خانواده، مشاور یا روانشناس) کمک بخواهید:
ناتوانی در کنترل خشم
همه ما عصبانی میشویم و همه ما ممکن است از روی خشم کاری انجام دهیم یا حرفی بزنیم که بعدا پشیمان شویم. خشم میتواند به روابط ما آسیب بزند و گاهی جبران پیامدهای رفتارهای خشمآلود به این آسانی نیست؛ به همین دلیل است که مدام به ما توصیه میشود که خشممان را کنترل کنیم و وقتی عصبانی هستیم، دست به کاری نزنیم تا زمانی که شدت این احساس در ما کم شود. ولی وقتی از خشم در روابط ناسالم حرف میزنیم، منظورمان چنین مواردی نیست. گاهی طرف مقابل شما نشانههایی از ناتوانی در کنترل خشم بروز میدهد که میتواند برای شما آسیبهای جدی به دنبال داشته باشد، ولی به این دلیل که خشم را احساسی طبیعی میدانید یا از این دست رفتارها زیاد دیدهاید، بهراحتی از کنار آن میگذرید یا با آن مدارا میکنید تا طرف مقابلتان آرام شود. یادتان باشد که این نگرش میتواند برایتان بسیار گران تمام شود.
در مشاوره پیش از ازدواج، به افراد و بهویژه خانمها، میگوییم یکی از مواردی که حتما باید پیش از جدیکردن تصمیمشان برای ازدواج بررسی کنند، توانایی کنترل خشم در طرف مقابل است. نشانههای زیر به شما میگویند که از این نظر رابطه سالمی ندارید:
- طرف مقابل شما بهسادگی از کوره در میرود و مدام باید با مدارا و احتیاط با او رفتار کنید، مبادا خشمگین شود. موضوعات زیادی هست که شما گوشه ذهنتان نگه داشتهاید تا همیشه حواستان باشد برای پیشگیری از انفجار خشم او، آنها را رعایت کنید.
- بارها شده که در موقعیتهای مختلف، نسبت به شما رفتارهای خشونتآمیز و ناراحتکننده نشان داده و بعدا از شما معذرتخواهی کرده، ولی باز هم رفتارش را تکرار کرده است.
- در هنگام خشمگینشدن، دستش را برای زدن شما (یا کسی دیگر) بالا برده یا حتی شما (یا کسی دیگر) را کتک زده است.
- در هنگام عصبانیت، زبان تندی دارد و ناسزا میگوید یا حرفهایی میزند که پر از تحقیر، توهین و خشونت است.
- تابهحال پیش آمده که از روی عصبانیت، چیزی را بشکند، به چیزی ضربه بزند یا به خودش آسیب برساند؛مثلا سرش را به دیوار بکوبد یا در سر و کله خودش بزند.
دوستی داشتم که تعریف میکرد در دوران نامزدی، یک روز صبح، وقتی ساعت رومیزی زنگ زده، نامزدش آن را به دیوار کوبیده تا خاموش شود. این نشانه، هشدار واضحی است که میگوید در ازدواج با این فرد باید احتیاط کرد. احتمالا واکنش ما پس از شنیدن داستان را حدس میزنید: «فرداروزی اگر از دست تو هم عصبانی شود، تو را به دیوار میکوبد!» و متاسفانه همینطور هم شد و پس از زیر یک سقف رفتن آنها، دیدن این خانم با بدن کبود برای ما عادی شده بود. او حتی در دوران بارداری به دلیل عدم کنترل خشم شوهرش در هنگام رانندگی، بچه هشتماههاش را از دست داد!
رابطه شما هر قدر شیرین و دوستداشتنی باشد، هر قدر به این ازدواج امید بسته باشید، هر قدر برای این رابطه سرمایهگذاری کرده باشید یا از پیداکردن زوجی دیگر ناامید باشید، باز هم ادامهدادن به ارتباط با کسی که نمیتواند خشمش را کنترل کند، کار اشتباهی است و میتواند زندگی تلخی را برایتان رقم بزند. اگر تصورتان این است که شما آدم صبور و باملاحظهای هستید و در طول زندگی مشترک با مداراکردن میتوانید جلوی بروز اتفاقات ناگوار و انفجار خشمش را بگیرید، اشتباه میکنید؛ مداراکردن درازمدت با چنین افرادی بسیار دشوار است و باعث فرسایش روانی شما میشود؛ ضمن اینکه شاید بچههای شما نتوانند با او مدارا کنند و حتی ممکن است امنیت جانی شما و آنها در زندگی با چنین فردی زیر یک سقف به خطر بیفتد. اگر به رابطهتان بیش از اینها پایبند هستید، حتما از او بخواهید پیش از بستن پیمان ازدواج، با کمک روانشناس متخصص، مهارت کنترل خشم را در خود ایجاد کند.
سوءاستفاده (مالی، جنسی، ...)
وقتی ما با کسی وارد رابطه میشویم، بهویژه روابط منتهی به ازدواج، معمولا بنا را بر اعتماد میگذاریم؛ هرچند دلیلی برای اعتمادکردن به طرف مقابلمان نداشته باشیم. اگرچه ما میگوییم همه آدمها خوبند، مگر اینکه خلافش ثابت شود، ولی این حرف نباید دلیلی برای اعتماد بیجا به دیگران باشد. بعضی از افراد هستند که از همین نگرش برای سوءاستفادهکردن از دیگران استفاده میکنند. سوءاستفاده میتواند در مسائل کوچک یا جزئی باشد، مثل کسی که در دانشگاه با شما وارد رابطه میشود تا به جزوههایتان دسترسی داشته باشد، از شما تقلب بگیرد و شما را ترغیب کند پروژهاش را بدون هیچ چشمداشتی برایش انجام دهید! یا میتواند سوءاستفادههای بزرگتری مثل اخاذیکردن، باجگرفتن یا برقراری ارتباط جنسی با شما باشد. نمیخواهم شما را نسبت به دیگران بیاعتماد کنم، ولی این نشانههای هشدار را جدی بگیرید و تا زمانی که قابلاعتمادبودن کسی برایتان اثبات نشده، ریسک نکنید:
- طرف مقابل بلافاصله پس از آغاز ارتباط یا در مدت کوتاهی از آغاز آن، از شما میخواهد حالا که با هم دوست هستید و دوستان باید هوای هم را داشته باشند، در رفع مشکلی که گریبانگیر او شده، کمکش کنید؛ کمکهایی مثل: پاسکردن چک، گروگذاشتن مدارک حقوقی، ضمانتکردن، استفاده از نام شما برای انجام کاری که با نام خودش نمیتواند آن را انجام دهد، انجام کاری برای کسانی که با آنها ارتباط دارد و ...
- از شما کمک مالی بزرگی میخواهد و گاهی اصرار میکند که در این مورد به خانواده یا دیگران چیزی نگویید. اگر شما پول کافی برایش نداشته باشید، ممکن است بخواهد از راههای نادرست آن را بهدست آورید و این راهها را اینگونه توجیه میکند: «بعدا جبران میکنیم»، «ما نیاز داریم و اشکالی نداره»، «حق ماست» و ...
- به حد و مرزهای ارتباط با شما احترام نمیگذارد. ممکن است در صحبتهای تلفنی یا حضوری سبک ناشایست و به اصطلاح «کثیفی» داشته باشد و به اعتراضهای شما توجه نکند یا بدون رضایت خودتان با شما به هر شکلی تماس جسمی برقرار کند.
- به شیوههای مختلف، شما را در منگنه میگذارد تا به قبول پیشنهاداتی مجبورتان کند که خودتان نمیخواهید انجامش دهید: «مگه به من اعتماد نداری که سوار ماشینم نمیشی/ خونهام نمیای/ عکست رو برام نمیفرستی/ حاضر نیستی برام پول خرج کنی؟» یا «اگه منو دوست داری باید به من ثابت کنی»
تعداد سوءاستفادههای اینچنینی در روابط کم نیست. شاید برای شما که درون رابطه و درگیر احساسات هستید، چنین مواردی نشانه هشدار به چشم نیاید و انجام آنها برای کمک به محکمشدن رابطه کاملا موجه و ضروری بهنظر برسد، اما ندایی در درون شما هست که شاید اگر با دقت به آن گوش کنید، به شما میگوید این شما هستید که مدام باید دوستی، خیرخواهی، عشق، اعتماد و تعهدتان را به او ثابت کنید و او متقابلا چنین کارهایی را برای شما نمیکند (میتوانید امتحان کنید)! برای اینکه با اطمینان بیشتر پیش بروید، این دست مسائل را با پدر و مادر یا بزرگترهایی که به آنها اعتماد دارید، صادقانه در میان بگذارید و نظر آنها را بپرسید.
کنترل بیشازحد
رابطه، زمانی رابطه است که شما حواستان به هم باشد و رفتارها، نشستوبرخاستها، تصمیمات و هر چیز دیگری که به یکی از شما مربوط است، برای دیگری هم مهم باشد. در واقع وقتی قرار است با کسی زندگی مشترک را آغاز کنید، هر تصمیمی که یکی از شما بگیرید، کم یا زیاد بر طرف مقابل هم تاثیر دارد. با این حال، معنایش این نیست که شما اجازه دارید همدیگر را کنترل کنید؛ حتی پس از ازدواج هم هر فرد مسئول انتخابهای خودش است و فقط میتواند خواستههایش را با طرف مقابل در میان بگذارد و از او بخواهد آنها را رعایت کند، اما نمیتواند او را به هیچ شکلی، چه نرم و چه سخت، به چیزی وادار کند. بخش بزرگی از مشکلات ازدواج به دلیل کنترلگری در رابطه بهوجود میآید. همه اینها درست، ولی وقتی از روابط ناسالمی حرف میزنیم که بلافاصله باید آنها را ترک کنید، به مشکلی فراتر از این اشاره داریم. روابط مبتنی بر کنترل افراطی این نشانهها را دارند:
- طرف مقابل مدام شما را «چک میکند» تا ببیند کجا، با چه کسانی و مشغول چه کاری هستید.
- شما را مجبور میکند از اعتقادات و باورها، سلایق، علایق، تفریحات یا انتخابهای خودتان دست بکشید و تسلیم خواستههای او شوید.
- به شما اجازه ارتباط با کسانی که برایتان عزیز هستند، مثل دوستان قدیمی، بستگان، همکاران، همکلاسیها یا ... را نمیدهد. گاهی این مسئله روابط خانوادگی شما را هم در بر میگیرد!
- نسبت به گفتوگو یا ارتباط شما با جنس مخالف حساسیت غیرطبیعی دارد.
- از شما میخواهد از کارتان دست بکشید و دنبال شغل دیگری بروید یا در خانه بمانید.
- گوشی همراهتان را بهطور موقت یا حتی دائم از شما میگیرد یا از شما میخواهد حسابتان را در شبکههای اجتماعی ببندید.
این رفتارها لزوما به شکل خشونتآمیز و ناراحتکننده نیست، بلکه میتواند ظاهری بسیار خوش آبورنگ و وسوسهانگیز پیدا کند. پیش از این هم گفتهایم که گاهی کنترلگری با عشق شدید اشتباه گرفته میشود یا حتی طرف مقابل با این توجیه که «چون دوستت دارم، نمیخواهم از دستت بدهم» یا «نمیخواهم آسیب ببینی» شما را تحت کنترل خودش درمیآورد؛ ولی چنین رفتارهایی افراطی و بیمارگونه هستند و علاوه بر فرسودگی، باعث تخریب روابط اجتماعی، افسردگی، خشم، اضطراب شدید و ازبینرفتن عزتنفس در شما میشوند. فرد کنترلگر حتی ممکن است از اقدام شما برای حل مسئله یا کمکگرفتن از دیگران هم جلوگیری کند و باعث درماندگی کامل شما شود و از آنجا که عزتنفس شما در این نوع رابطه از بین میرود، ممکن است با باقیماندن در آن به جایی برسید که دیگر راهی برای خروج از این مخمصه پیش روی خودتان نبینید و کاملا تسلیم آن شوید.
اگرچه تنهایی حس غمانگیزی است و گاهی بیرونآمدن از رابطه، حتی وقتی میدانیم چندان سالم نیست، کار آسانی نخواهد بود، اما نباید فراموش کرد که حضور در یک رابطه ناسالم، شانس ما را برای برخورد با افراد مناسب و برخورداری از نعمت ازدواجی شاد و رضایتبخش از بین میبرد. اگر الان احساس میکنید در رابطه دشواری گرفتار شدهاید و نمیتوانید در آن احساس خوبی داشته باشید، بهتر است فکر ازدواج با این فرد را از سرتان بیرون کنید و تا دیر نشده، برای خودتان کاری بکنید.