ملاقات با نامادری / ناپدری
زمانی که پای فرزندان در میان است، حفظ یک رابطه دوستانه با همسر سابقتان میتواند دشوار باشد. مخصوصا ماجرا زمانی پیچیده میشود که پای پدر یا مادر جدیدی به زندگی فرزندانتان باز شود! اکنون که فرد جدیدی پیدا شده که ممکن است نامادری یا ناپدری فرزند شما شود، همه افراد درگیر در این رابطه باید راهی برای آن پیدا کنند. با وجود اینکه لزومی ندارد همسر سابق و شریک عاطفی فعلیتان با هم دوست باشند، اما «کارن موروس»، درمانگر طلاق، مراقبه خانواده و مشاور، توصیه میکند که بهخاطر فرزندانتان رابطه خوبی را شکل دهید. سرپرستی کودکان هنگام جدایی، طلاق و پس از آن استرسزاست و میتواند روی روابط آنها، درکی که از خودشان خواهند داشت و دیدگاهشان نسبت به جهان، تاثیر طولانیمدت بگذارد. به گفته کارن، برای معرفی همسر جدیدتان به فرزندانتان عجله نکنید. این معرفی میتواند شامل مکالمات صادقانه، اما ظریف و حساس باشد.
مهم است که مودب و بانزاکت باشید
حفظ رابطه مودبانه با همسر جدید، بیشتر از آنکه به شما بزرگترها ربط داشته باشد، به فرزندانتان مربوط است. دوست داشته باشید یا نه، وقتی فرزند دارید، شما و همسر سابقتان چارهای جز ارتباط منظم و موثر ندارید. کارن میافزاید: «لزومی ندارد از آن همسر جدید خوشتان بیاید، اما اگر ایجاد یک رابطه تازه در محیطی حمایتگر و باثبات به نفع فرزندان شماست، بهتر است با این جریان همراه شوید و این تغییر و تحول را برای خود و خانوادهتان آسانتر کنید. با این کار ارتباط خوبی را برقرار خواهید کرد.»
شفافسازی کنید
با همسر سابقتان درباره ترسها، نگرانیها و انتظارات فرزندانتان در رابطه با همسر جدید آزادانه صحبت کنید و درباره حفظ استانداردها و اصولی که راجع به تربیت فرزندانتان دارید، با یکدیگر به تفاهم برسید. شما به عنوان پدر یا مادر تنی آنها، باید به طور مشخص عنوان کنید که از همان ابتدا چه نیازها و انتظاراتی دارید. مثلا اگر احساس میکنید فرزندانتان بهجای درسخواندن، بیشازحد بازی میکنند، بگویید چه حسی دارید، از دغدغههایتان صحبت کنید و درباره زمان مشخصی برای بازیکردن و درسخواندن به توافق برسید و پیگیر باشید. همانگونهکه هر خانه قوانین مختص خود را دارد، مهم است که توافق کنید و درباره ارزشهای مشخصی که به نفع فرزندانتان هستند، به تفاهم برسید.
محدودیت مشخص کنید
با وجود اینکه ساخت روابط لازم است، اما یادتان باشد طرف شما، همسر سابقتان است، نه همسر جدید او! برای خودتان و طرف مقابل محدودیتهایی را وضع کنید: «در مورد مسائل سرپرستی، از همسر سابقتان تقاضای گفتوگوی خصوصی کنید، مگر اینکه مسئله به همسر جدید او نیز ربط داشته باشد. به علاوه، نباید مسائل سرپرستی را در حضور فرزندانتان مطرح کنید یا آنها را وسط مشکلات بزرگترها بیندازید!» با این کار فقط کودکان را سردرگم میکنید و آنها را در موقعیت نامناسبی قرار میدهید که احساس کنند باید طرف یک نفر را بگیرند.
نکاتی برای رابطه کارساز
اوایل ممکن است اجتناب از ملاقات با همسر جدید آسان باشد، مثلا از همسر سابقتان بخواهید هنگام آوردن فرزندانتان، تنها بیاید؛ اما در نهایت، اگر رابطه جدی و طولانیمدت باشد، رویدادهایی مانند جشن تولد، مراسم مدرسه، رویدادهای ورزشی، جشن سال نو و... اجتنابناپذیرند.
چگونه رابطه را دوستانه نگه دارید؟
- یادتان باشد همسر جدید نیز ممکن است مانند خود شما یا حتی بیشتر از شما، احساس آشفتگی کند؛ چون نامادری یا ناپدری است که باید با شما و فرزندانتان سازگار شود و او را دوست داشته باشند.
- وقتی متوجه میشوید همسر جدید تمام تلاشش را میکند و فرزندانتان واقعا او را دوست دارند، سعی کنید این را هر از گاهی با یک پیام تشکر به او نشان دهید.
- در دورهمی بعدی خانواده مانند جشن تولد، خودتان، او را دعوت کنید. شاید وقت آن رسیده که از همسر جدید برای برنامهریزی کمک بخواهید تا بیشتر احساس کند جزو خانواده شماست.
- هیچ وقت در حضور فرزندانتان پشت سر همسر جدید صحبت نکنید. مشکلات بین بزرگترها را از کودکان مخفی نگه دارید و یادتان باشد شما هم ممکن است دوباره ازدواج کنید و نمیخواهید که همسر سابقتان پشت سر همسر جدیدتان حرفی بزند.
- همیشه حق با شما نیست. شاید پدر یا مادر تنی فرزندانتان باشید، اما معنایش این نیست که همیشه حق با شماست. شما درباره تربیت فرزندانتان قوانین خودتان را دارید، اما وقتی آنها در منزل همسر سابقتان زندگی میکنند، قوانین آن خانه اجرا خواهد شد.
آیا اوضاع بر وفق مراد نیست؟
در نهایت، تعریف نقش نامادری یا ناپدری و توقعات شما از او به خودتان بستگی دارد. اگر تمام تلاش خود را کرده و هر کاری را که ممکن بوده است، انجام دادهاید، اما اوضاع بهتر نشده، بهتر است از تقلاکردن دست بردارید. بعضی چیزها خارج از کنترل شما هستند. راه دیگر این است که از مشاور خانواده کمک بگیرید: «گفتوگو با مشاور یا متخصص رابطه کمک میکند نرم و آرام به مرحله بعدی زندگی خود بروید و برای داشتن خانوادهای شاد تلاش کنید.»
اگر خودتان نامادری یا ناپدری هستید:
اولا یادتان باشد شما فقط یک نامادری یا ناپدری هستید؛ پس سعی نکنید بلافاصله قوانین و ارزشهای خود را به فرزندان همسرتان تحمیل کنید یا اصولی را که والدین تنی آنها پایهگذاری کردهاند، تغییر دهید. برای ملاقات با مادر یا پدر تنی عجله به خرج ندهید. بگذارید همسرتان بداند خواهان برقراری رابطه هستید و اگر موافق بود، اقدام مثبتی است؛ اما اگر این را نمیخواهد، به خودتان نگیرید. به حمایت از همسرتان ادامه دهید و هنگام ملاقات با فرزندان همسرتان، سعی کنید با آنها سازگار شوید. اجازه دهید بدانند نیت خوبی دارید تا بعدا که از برقراری ارتباط با شما استقبال کردند، در صورت لزوم در ایاب و ذهاب فرزندان و مراقبت از آنها کمک کنید.
ما چگونه از پس این مسئله برآمدیم؟
«پدر پسر من، خودش بدون پدر بزرگ شد؛ چون پدرش در همان سنین جوانی از دنیا رفت و همین عامل طلاق ما شد. حین جدایی متوجه شدم این موقعیت تا چه اندازه همچنان او را آزار میدهد و در نتیجه بخشیدن او برایم دشوار نبود. اگرچه زندگیمان خراب شده بود، اما تصمیم گرفتم ارتباط پسرم و پدرش را به هر قیمتی که شده، حفظ کنم. موقعیت هر چه که بود، نمیخواستم پسرم همان رنجی را که پدرش با آن بزرگ شده بود، تحمل کند.
یک سال پس از طلاق، با شوهرم ملاقات کردم. رابطه من با او دچار تنش شده بود، چون قبول نمیکرد همسر جدید من تبدیل به بخشی از زندگی پسرم شده است. هر دو پدر به ملاقات کشیش رفتند و درباره نگرانیهای خود صحبت کردند. زمانی که همسر سابقم متوجه شد همه چیز به نفع پسرمان است، در تربیت و بزرگکردن او سهیم شد. هشت سال گذشته و ما حالا خانواده شادی داریم. پسرم، اگر چه دو خانه دارد، اما همه ما عضو یک تیم هستیم و رابطهمان را حفظ کردهایم.
بیشتر مردم گمان میکنند ما دیوانه هستیم که این دوستی خوب سه نفره را شکل دادهایم؛ اما در واقعا ما یک سیستم پشتیبانی برای یکدیگریم. از طرف دیگر، همسرم با زن جدید خودش آنقدرها خوشبخت نیست و به فرزندانش دسترسی و با آنها ارتباطی ندارد. ما با دو شرایط کاملا متضاد نسبت به همسران سابق خود زندگی میکنیم. من فقط از این بابت که همگی متوجه شدیم مسئله ما نیستیم و پسرمان اهمیت دارد، شکرگزار هستم. امروز ما در آرامش به دور از هر رنج و نفرتی زندگی میکنیم. هر دو طرف تلاش زیادی کردند و نشان دادیم که دوستی ما، اگرچه نادر است، اما غیرممکن نیست. پسرم سه بزرگتر دارد که او را دوست دارند و در قلب خود بهترینها را برایش میخواهند.»
هلویسه وگت / مترجم: سولماز فروتن