menu button
سبد خرید شما
برندی به‌نام «عادل فردوسی‌پور»
موفقیت  |  1403/08/23  | 
مردی که چمدانش را نبست

برندی به‌نام «عادل فردوسی‌پور»

فرزندِ فردوسی


این که شنبه‌ روزی، در بیست‌وچهار اردیبهشتِ هزار و چهارصد و یک، می‌بایست یک‌جایی حوالی شمال غربی انگلستان، کنار رودخانه‌ی مرسی‌ساید و در ورزشگاه "آنفیلد" لابد وسط بازی لیورپول با یک تیم‌ دیگر؛ یک‌آن‌، مجریِ قدبلند، خجالتی و طردشده‌ی تلویزیون‌مان را با موهای فرفری در حرکتِ پنِ دوربین، لابه‌لایِ تماشاگرها می‌دیدیم که دارد سرود تیم موردعلاقه‌اش را می‌خوانَد: " تو تنها قدم نخواهی زد" اما روی سنِ دانشگاه صنعتی‌شریف می‌بینیمش، شاید عجیب بیاید. عجیب‌تر وقتی‌که شنل به‌دوش با حزنی گوشه‌ی صداش که نشانه‌ی نا‌امیدی نیست قطعاً، نشانه‌ی زخم، شاید؛ رو به فارغ‌التحصیلان می‌گوید: "نرید، بمونید. تلاش‌ کنید. بجنگید." 

یادم می‌آید قبل‌تر یک هم‌چین جمله‌هایی را در یک فیلمی شنیده‌ام؛ خون شدِ کیمیایی! زمانی‌که فضلی برگشته و نشسته وسط خانواده‌ی ازهم‌پاشیده‌اش. با چهره‌ای عصیان‌زده رو به آن‌ها می‌گوید:" خونه دور هم، خونه باهم، خونه یعنی همه‌چی. من نمی‌ذارم. این خونه یعنی شما، خونه مهمه‌، خونه مهمه." قاعدتاً نباید این‌جور می‌بود. هر جمله‌ای توقع می‌رفت بگوید جز این جمله‌ها را.

  همه‌مان می‌دانیم او گزینه‌ی تمام و کمالی برای مهاجرت ا‌ست اما وقتی دقیق می‌شویم، می‌بینیم نوع مواجهه‌ی او با مشکل؛ سلام ا‌ست، نه خداحافظی. در تمام این سال‌ها که ما او را دنبال می‌کردیم، او داشت زیرپوستی با هر روشی که می‌شد، به ما می‌فهماند که امیدوار ا‌ست و جنگجو. قاعده سرش نمی‌شود و این عادتِ او ا‌ست. عادت کسی که روی پهنه‌ی کم‌آبِ کویر و زیر افق‌های فراخِ یزد، روی خشت افتاده ا‌ست. شهری که در گور مردگانشان، وسایل جنگ می‌گذاشته‌اند.

 به‌یاد بیاورید زمانی‌که بازی برگشتِ یک‌هشتم نهایی لیگ قهرمانان اروپا، در نیوکمپ، دقیقه‌ی آخر وقتِ اضافه، نیمار توپ مرده‌ی پشت قوسِ هجده را، سانتر می‌کند توی محوطه، سرجیو روبرتو توپ را با نوک پا قیچی می‌کند و می‌فرستد ته تور کوین تراپ و عادل فردوسی‌پور پُرشور فریاد می‌کشَد: "چیه این فوتبال اصلاً" "معجزه‌ی نیوکمپ"  "تمام تن من داره می‌لرزه" باید از این سه‌ جمله‌اش، از لرزش صدای هیجان آمده‌اش، شستمان خبردار می‌شد که او شیفته‌ی درنگ ا‌ست، ویرگول و نه نقطه.

 یا زمانی‌که در گزارش یک‌ بازی‌، رونالدویِ هتریک‌ کرده رو به‌ دوربین گوشه‌ی زمین خط و نشان می‌کشد، صدای فردوسی‌پور را می‌شنویم که‌:" هیچ‌چیزی توانایی مقابله با باور رو نداره‌ ... پس به انسان‌ها باور داشته باشید" باید همان‌موقع می‌فهمیدیم، در او باور ا‌ست که امیدی جدید می‌آغازد.




 اصلاً چرا راه دوری برویم، به‌یاد بیاورید عنوان برنامه‌هایش را؛ از نود تا صد و بیست. این تعلیق هیچکاکی. این به‌درازا کشاندنِ فرصت‌ها. همیشه، حتی وقتی‌که از نود کنارش گذاشتند، انگار گُلی در جیب داشت، تا بازی را به‌وقت اضافه بکشاند؛ به صد و بیست دقیقه و لابد بعدتر باز اگر کنار گذاشته شود، در برنامه‌ای با یک هم‌چین عنوانی ظاهر می‌شود: "پنالتی‌‌ها" تمام این سال‌ها به‌قول خودش n‌بار داشته با گزاره‌های زیرپوستی به ما می‌فهمانده که باید ماند در قاب. بی‌اعتنا به این‌که گوشه‌ی لانگ‌شات باشی یا در کلوزآپ.

 نمی‌دانم قبل جام جهانی 1998، چه‌کسی، کجا عین جیم‌کری در مردِ کابلی، رو به مسئولی گفته بوده: "می‌دونی اشکالِ فوتبال چیه؟ اینه که تو لحظات حساس موسیقی نداره." و آن‌ها عادل را انتخاب کرده بودند که با صداش به لحظات حساس فوتبال موسیقی بدهد. یک چیزی شبیه سمفونی شماره پنجِ بتهوون. او مهاجرت نکرد، چون آرام و قرار نداشت. این را همان موقع نشان داد که با لاقیدی در حرکت دست‌ها و سرش در مدیوم‌شات‌های تلویزیون، شبیه به شمایل هیچ مجری‌ د‌یگری نبود.

 البته در تاریخ این کشور این اصرار به نرفتن و ماندن تنها در عادل فردوسی‌پور نیست که اگر عادلش را بزنیم، فردوسی‌‌پورش می‌ماند و پور را اگر معنا کنیم، نتیجه می‌شود فرزندِ فردوسی. خیلی پیش‌تر در شاهنامه‌ی فردوسی، قهرمان برجسته‌‌اش، رستم دستان هم قصد مهاجرت داشته. یعنی زمانی‌که با کاووس بر سر تأخیر برای ورود به جنگ با سهراب، حرفش می‌شود، به شکلِ قهر بقچه‌اش را برمی‌دارد تا برود خارجه! گودرز که از پهلوانان بوده، سعی می‌کند نظر رستم را از این مهاجرت برگرداند.

 او به تهمتن می‌گوید: «تو دانی که کاووس را مغز نیست/ به‌تندی سخن گفتنش نغز نیست/ بجوشد همان گه پشیمان شود/ به‌خوبی ز سر باز پیمان شود» تلاش‌های گودرز جواب می‌دهد و رستم رگِ ایرانی‌اش می‌تپد و می‌ماند. این مملکت پر ا‌ست از گودرز‌ها که بقیه را نگه می‌دارند در این خاک یا رستم‌هایی که با دو جمله‌ی ساده، بهانه‌ای جور می‌کنند تا پا سبک کنند و نروند. یکی‌شان همین عباس کیارستمی که در یکی از مصاحبه‌ها بهانه‌ی ماندنش را با یک ا‌ستعاره‌ رو می‌کند؛ درختی که در این خاک ریشه دوانده. دیگر نمی‌شود این درخت را جاکن کرد و جای پرتی کاشت. او موکد می‌گوید نمی‌تواند حتا یک دقیقه آن‌ور دوام بیاورد.



 یا اصلاً برگردیم به ورزشی‌ها، علی دایی که دلیل نرفتنش را عشق‌ِ بی‌حدش عنوان می‌‌کند ... اما در پس این نرفتن‌ها، ماجرای غم‌انگیزتری هم وجود دارد. ناخوش‌حالیِ آن‌هایی که رفته‌اند و دیگر نتوانسته‌اند برگردند. سرآمدشان؛ غلامحسین ساعدی، نویسنده و خالق عزاداران بَیَل. داریوش مهرجویی در کتاب سفرنامه‌ی پاریس، از غم غربت و تنهایی‌های ساعدی می‌نویسد که "همیشه هوای ایران در سر داشت و دیگر دل و دماغی برایش باقی نمانده بود ... " جایی در حوالی ون‌سن، خود ساعدی هم این‌گونه شارح مهاجرتش می‌شود: "احساس می‌کنم که از ریشه کنده شده‌ام. مدام به فکر وطنم هستم. مواقع تنهایی نام کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر‌های ایران را با صدای بلند تکرار می‌کنم که فراموش نکرده باشم. تمام‌وقت خواب وطنم را می‌بینم. چندبار تصمیم گرفته بودم از هر راهی شده برگردم به داخل وطن. همه‌چیز را نفی می‌کنم. از روی لج حاضر نشدم زبان فرانسه یاد بگیرم و این حالت را یک نوع مکانیسم دفاعی می‌دانم. حالت آدمی که بی‌قرار ا‌ست و هر لحظه ممکن ا‌ست به خانه‌اش برگردد." که هیچ‌وقت هم برنگشت و همان‌جا، مثل خیلی‌های دیگر، در همان قبرستانِ ایرانی‌کُشِ پرلاشز دفن شد.

 لابد پربیراه هم نبوده که دهخدا هفتادسال قبل، معنای لغوی مهاجرت را رحلت معنا کرده. هنوز که هنوز ا‌ست وقتی بهروز وثوقی را در ویدئویی، با ریش و پشمی سفید و پدرانه می‌بینم که دارد صحبت می‌کند، از لای آن‌ لب‌ها تنها یک دیالوگ را می‌توانم بشنوم: " وقتی گریه‌ام می‌گیره، می‌فهمم که هنوز جون دارم" آن چیزی که روشن ا‌ست، این ا‌ست که هنوز همه‌مان جان داریم ... بعدازاین همه دقیق شدن به آن‌هایی که مانده‌اند و مهاجرت نکرده‌اند، به حتم از تعجبمان کم می‌شود و به عادل فردوسی‌پور، مردی با بی‌خوابی‌های صبح‌های سه‌شنبه، با لحنی همیشگی، انگار که مدام در‌حال گزارش باشد، چه فوتبال و چه زندگی‌، حق می‌دهیم. به امثال او که تنها تصویر مقبولشان ماندن در این خاک و جنگیدن ا‌ست. البته تنها تصویر مقبول همه‌مان شاید. نمی‌دانم. شاید همه‌مان یک روزی، یک‌ جایی گوشه‌ی چشم‌مان به این دو بیتِ فریدون مشیری افتاده باشد: "تو را کوچیدن از این خاک، دل برکندن از جان ا‌ست. تو را با برگ‌برگِ این چمن پیوند پنهان ا‌ست"




برندی به‌نام «عادل فردوسی‌پور»

تحلیل و بررسی علمی‌برند شخصی عادل بر‌اساس مدل 7c


موضوع برند شخصی در بسیاری از موارد به دا‌ستان معروف «فیل» مولانا شباهت دارد که شبی به روستایی آورده شد و افرادی در تاریکی به دیدن فیل رفتند و هرکدام از ظن خود، آن را با تعاریفی تک‌بُعدی و غلط توصیف کردند. درست مثل تعاریف برند شخصی در عصر حاضر؛ یکی می‌گوید برند شخصی یعنی شهرت، د‌یگری می‌گوید یعنی فالوور میلیونی‌داشتن در شبکه‌های مجازی، آن‌یکی پوشش و فن بیان را برند شخصی می‌نامد و شاید بعضی‌ها بگویند کاریزما. در‌نتیجه، برای این‌که دچار خطای فیل در تاریکی برندسازی شخصی نشویم، تصمیم گرفتیم یکی از چندین مدل‌ مطرح و کاربردی برای ساخت برند شخصی با نام مدل «7c» را در تحلیل و ریشه‌یابی آن در مورد عادل فردوسی‌پور به‌کار ببریم.


در این نمونه، هفت معیار برای ساخت و تحلیل یک برند شخصی در‌نظر گرفته شده ا‌ست که در ابتدا به عناوین آ‌ن‌ها اشاره می‌کنیم:

1. لیاقت و شایستگی (Competent)

2. شفافیت و صراحت (Clear)

3. ا‌ستواری (Consistent)

4. ماندگاری (Constant)

5. به‌روز بودن (Current)

6. مجاب‌کنندگی (Compelling)

7. مرتبط و متصل بودن (Connected)




1. لیاقت و شایستگی (Competent)

شاید بتوان اولین و چه‌بسا ریشه‌ای‌ترین عامل ساخت یک برند شخصی را «مزیت و برتری در یک حوزه‌ی تخصصی» دانست. این لیاقت، تخصص و شایستگی در مورد عادل فردوسی‌پور، قطعا حوزه‌ی گزارشگری فوتبال ا‌ست.

سال‌ها پیش «مالکولم گلدول» در کتاب «Outliers» نوشت: «برای موفقیت و کسب جایگاه جهانی باید حداقل 10 هزار ساعت در یک زمینه متمرکز بود و کار تخصصی انجام داد». فردوسی‌پور از سال 1372 در ابرار ورزشی به‌عنوان مترجم اخبار ورزشی و فوتبال شروع به‌کار کرد و به‌گفتهی‌ خودش حداقل روزی 10 ساعت روی گزارش ورزشی/ فوتبال متمرکز بوده ا‌ست. در‌واقع، او طی حدود 4 سال پس از آن‌، تقریبا 10 هزار ساعت در این زمینه فعالیت کرده ا‌ست. یعنی در هرسال حدود 3500 ساعت و طی سه سال 10500 ساعت، فعالیت تخصصی انجام داده ا‌ست.

با بررسی روند فعالیت‌های عادل فردوسی‌پور در‌می‌یابیم که وی اولین‌بار در سال 1375 (1996) توانست در جام ملت‌های آسیا چند گزارش فوتبالی 5 و 10 دقیقه‌ای داشته باشد و حدود دو سال بعد و در 1377 توانست با گزارش کامل مسابقات جام جهانی، نام خودش را بر سر زبان‌ها بیندازد؛ یعنی زمانی‌که  بیش از 15 هزار ساعت به تخصص گزارشگری فوتبال پرداخته بود.

نتیجه‌ این‌که اگر قرار ا‌ست یک برند شخصی قدرتمند بسازیم و آن را حفظ کنیم، به دارا بودن تخصصی در حد اعلا نیازمندیم که شاید بهترین معیارش فعلا همان 10 هزار ساعت کار تخصصی در یک حوزه‌ی خاص باشد.

دوم این‌که متوجه می‌شویم ساختن برند شخصی شاید از ابتدا جذابیت زیادی نداشته باشد، چون احتمالا به هرکسی بگوییم باید 10 هزار ساعت کار کنی تا شاید یک برند شخصی داشته باشی، احتمالا از گردونه‌ی رقابت خارج می‌شود. به‌خصوص در زمینه‌‌ای مثل گزارش ورزشی یا ده‌ها تخصصی که در دنیای واقعی، نمونه‌های موفق زیادی مشابه آن‌ها وجود ندارد؛ برخلاف حوزه‌ها مثل پزشکی، وکالت یا برخی رشته‌های مهندسی که افراد، الگوهای به‌ظاهر موفق زیادی دارند. 




2. شفافیت و صراحت (Clear)

این سنجه را می‌توان حداقل به دو صورت ترجمه کرد: اولین ترجمه در مورد تخصص شما‌ست که باید شفاف، مشخص و صریح باشد.

«برترین و حرفه‌ای‌ترین گزارشگر فوتبال ایران»

کسی که برای اولین‌بار در این حوزه به‌زبان انگلیسی تسلط کامل دارد و اسامی بازیکنان و تیم‌های خارجی را به‌درستی تلفظ و اخبار، حواشی و روابط بازیکنان، مربیان، داوران و دست‌اندرکاران فوتبال ایران و جهان را شکافته و بیان می‌کند شفافیتی خاص را برای برند شخصی خود رقم زده‌ ا‌ست. 

اما دومین ترجمه، «صراحت و شفافیت عملکردی و بیانی» شخص فردوسی‌پور ا‌ست؛ بارها و بارها هم از خود او در مصاحبه‌هایش و هم از دیگران در رسانه‌های مختلف شنیده‌ایم که این صراحت و شفافیت کلامی وی بوده که او را در بین غالب مردم معروف و محبوب کرده ا‌ست. او همواره جانب حق و حقیقت را گرفته، هرچند که خودش اذعان دارد مواردی هم پیش‌آمده که اشتباه کرده ا‌ست اما آن‌قدری شجاعت داشته که عذر‌خواهی کند! هرچند از آن سو می‌دانیم که همین صراحت و شفافیت و به‌اصطلاح رک بودن باعث ناراحتی فراوان و هجمه‌های زیادی، هم ازطرف جامعه‌ی ورزشی و هم از طرف سیاسیون و دولتی‌ها شده ا‌ست. در آخر هم دیدیم که برنامه‌ی‌ 20 سالهی «نود» به‌دلیل اختلافاتی از همین دست به پایان رسید.


3. ا‌ستواری (Consistent)

ا‌ستواری به‌معنای بر روی یک حرف، روش یا عقیده ایستادن برای سال‌های طولانی ا‌ست؛ البته موضوع مورد نظر ما ایستادگی و ثبات بر روی موضوعی به‌نسبت مثبت و مفید برای مردم و بشریت ا‌ست. نباید فراموش کرد که اگر قرار ا‌ست یک برند قدرتمند بسازیم، نمی‌توانیم برای همگان همه‌چیز باشیم! عادل فردوسی‌پور حدود 20 سال مداوم، برنامه‌ی نود را اجرا کرد؛ برنامه‌ای زنده، چالشی و با ثبات که در نوع خودش در ایران کم‌نظیر! و ثبات بر روی یک موضوع، حتی پوشش، لحن کلام و بیان نیز می‌تواند در این قسمت بگنجد. 

مدل موهای فرفری و اصلاح سر و صورت تقریبا یک‌نواخت عادل فردوسی‌پور طی این سال‌ها نیز می‌تواند بخشی از ثبات او باشد. پایبند ‌ماندن به یک موضوع، هرگز کار راحتی نیست. به‌عبارتی روی ژن انسان‌ چیزی به‌نام عدم تعهد وجود دارد! ما انسان‌ها تنوع‌طلب هستیم و برای‌مان سخت ا‌ست که سال‌های زیادی یک‌جور لباس بپوشیم یا موها و ریش‌هایمان را یک‌جور اصلاح کنیم! البته باید دقت کنیم گول اسارت در این المان‌ها را نخوریم. چون این عوامل فقط بخش ظاهری برند ما را شکل می‌دهند.




4. ماندگاری (Constant)

در این بخش باید بتوانیم سهمی خلل‌ناپذیر و ماندگار از ذهن مشتریان و بازار هدف را به‌خودمان اختصاص دهیم. مرسدس‌بنز ده‌ها سال ا‌ست که جایگاه ذهنی موفقیت و ثروت را در ذهن مشتریان به خود اختصاص‌داده ا‌ست؛ به کمک محصولاتی با‌کیفیت بسیار بالا و مهندسی‌ساز و تجملاتی! «اَپل» یعنی نوآور، مدرن، امن و خاص که اعتبار را برای صاحبش به ارمغان می‌آورد. ما به این راحتی‌ها اجازه تغییر جایگاه، تحت یک برند یکسان را نداریم. اما در مورد برند شخصی فردوسی‌پور، بیش از دو دهه تمرکز بر روی برنامه‌ی‌ نود و فوتبال، این ماندگاری را رقم زده ا‌ست. او تمام زیر و بم‌های فوتبال ایران و خارج از کشور را می‌شناسد و به‌قول خودش، یک آدم دیوانه در این زمینه ا‌ست!


5. به‌روز بودن (Current)

این شاخصه، یک اصل بسیار مهم ا‌ست؛ دمیدن روح زندگی و انرژی به برند. «‌آمازون»، غول تجارت الکترونیک دنیا، هر‌ روز در‌حال نوآوری و به‌کار‌بستن ایده‌های ناب ا‌ست. عادل فردوسی‌پور نیز از این قاعده مستثنی نیست. او می‌گوید: «من هر سال ساختار برنامه نود را به‌روز‌رسانی می‌کردم و همواره با کمک یک تیم متخصص در‌کنار خودم سعی داشتم چیزهای جدیدی را به مخاطب ایرانی ارائه دهم. من همواره برنامه‌های درجه یک فوتبالی دنیا را رصد و بهترین‌ها را برای برنامه نود اقتباس می‌کردم». 

5. عادل در جایی می‌گوید: «اخبار، حواشی و اطلاعاتی ‌‌که سال‌های پیش جذاب بودند، اما امروزه به‌دلیل فراگیری اینترنت دیگر ارزش خاصی ندارند چون همگان به آن‌ها دسترسی دارند». پس این طراحی و چیدمان خاص برنامه و ایده‌های ناب جدید ا‌ست که توانسته او را همواره به‌روز نگه دارد. در سال 1397 فردوسی‌پور طی مصاحبه‌ای با «مهران مدیری» گفت‌: «روزی که احساس کنم مخاطب با دیدن برنامه نود، کانال را عوض می‌کند، من آن برنامه را تعطیل می‌کنم!»




6. مجاب‌کنندگی (Compelling)

باید بتوانیم برای مخاطبان خود جذاب باشیم و این جذابیت را حفظ کنیم تا او حاضر شود پول و زمانش را برای ما اختصاص دهد. بخشی از این مجاب شدن از تخصص نشات می‌گیرد و بخش مهم دیگر از عشق، علاقه و شور و شوق!

عادل در جایی می‌گوید: «با وجود لاغر و نحیف بودنم و به‌‌رغم نداشتن زور بازو، از کودکی عاشق رقابت و بازی بودم. در نوجوانی و جوانی هر جمعه در بسیاری از مسابقات رادیویی و تلویزیونی شرکت می‌کردم و هنوز هم دوست دارم در برخی مسابقات تلویزیونی به‌عنوان شرکت‌کننده حضور پیدا کنم». او بعدها این شور و شوق و علاقه را به ترجمه‌ی اخبار فوتبال منتقل کرد و سپس به ا‌ستخدام بخش ورزشی صداوسیما در‌آمد. مدتی گزارشگر تنیس شد، اما خیلی ‌زود به گزارشگری فوتبال رسید. 

شور و شوق و اشتیاق او در گزارشگری‌ موج می‌زند و همین، مخاطب را مجاب می‌کند تا برنامه‌اش را با جان و دل تماشا کند. البته شما باید مخاطبتان را به‌طور کامل بشناسید و ارتباط خود با موضوع را حفظ کنید. جالب این‌که عادل فردوسی‌پور در اواخر دهه‌ی 80 کتابی به‌نام «فوتبال علیه دشمن» را ترجمه کرد و کمی بعد و در دهه‌ی نود سه کتاب غیر فوتبالی از «رولف دوبلی» با نام‌های «هنر شفاف اندیشیدن»، «هنر خوب زیستن» و اخیرا کتاب «پیگیر اخبار نباشید» را ترجمه کرده که چندین‌بار تجدید چاپ شده ا‌ست. او طی سالیان متوالی، هزاران نقد مثبت گرفته ا‌ست که افراد را برای دنبال‌کردنش مجاب می‌کند. نشریه‌ی «نیوزویک» در سال 2009 ‌، عادل فردوسی‌پور را یکی از 20 چهره‌ی برتر تاثیر‌گذار ایران معرفی کرد.


7. مرتبط و متصل (Connected)

یک برند شخصی باید به مخاطبانش مرتبط و متصل باشد و این امر، از‌طریق کانال‌های ارتباطی صورت می‌گیرد. برندهای شخصی شبکه‌های ارتباطی بسیار قوی و کانال‌های ارتباطی قدرتمندی دارند. قوی‌ترین کانال ارتباطی و شبکه ساز برای فردوسی‌پور در این سال‌ها، قطعا برنامه‌ی تلویزیونی و زنده‌ی نود بوده ا‌ست. او سپس این ارتباطات را با کتاب‌هایش و در ادامه، به‌وسیله کانال‌ها و شبکه‌های مجازی مختلف مثل سایت و اپلیکیشن نود یا برنامه‌سازی در تلویزیون‌های اینترنتی حفظ کرد. فردوسی‌پور در تازه‌ترین راه ارتباطی‌اش با مخاطب دست به ساخت برنامه‌ای با نام فوتبال 360 برده که از همین حالا دل مخاطبان را حسابی ربوده ا‌ست. 



آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background