احساس تنهایی
این اواخر تحقیق و سنجشی از میزان احساس تنهایی و موضوعات مرتبط آن را داشتم و به یکسری نتایج جالبتوجه و مفید رسیدم. بهطور مثال احساس تنهایی در نوجوانان بیشتر بود یا این احساس در افرادی که کمتر با خودشان مهربان بودند یا افرادی که خطاهای شناختی مثل قضاوتکردن و فکرخوانی و یا قانون همهیا هیچ دارند بیشتر وجود دارد یا افرادی که از که عزتنفس و مهارتهای اجتماعی کمتری برخوردار هستند.میزان بالاتری از احساس تنهایی را تجربه میکنند. در این مطلب درنظر دارم توضیح مختصری راجع به این موضوع ارائه دهم. امیدوارم برای شما هم جالب و آموزنده باشد.
زمانیهایی در زندگی هر کسی وجود دارد که با مشکلات اجتنابناپذیر زندگی مواجه میشود و در این موقعیتهای اضطراب و ناامیدی و احساس تنهایی به سراغ فرد میآید مثل کنارآمدن با تنهایی بعد از طلاق یا دورانهای گذر ازمراحلی از زندگی مثل نوجوانی که حس درکنشدن در خانوادهیا نیاز به استقلال وجود دارد یا احساس تنهاییهایی که در جمعها و محل کارمان تجربه میکنیم و یا حس منفی که در زندگی رمانتیک و عاطفی به فرد دست میدهد که کمتر به این موضوع مهم و شایع توجه شده است. این حس نهتنها نشانه و شروعکننده بسیاری از مشکلات جدی در زندگی است؛ بلکه باعث تداوم و شدت دادن به آنها هم میشود. پژوهشگران به این نکته دست یافتهاند که احساس تنهایی علاوه بر اینکه نشانه و یا یک احساس گذرا است در شکلگیری مشکلاتی همچون افسردگی و خودکشی و اضطراب و انزوا اجتماعی و آسیبهای اجتماعی نقش مهمی دارد و با بزهکاری و طلاقهای و ازدواجهای ناموفق هم ارتباط دارد. مثل افرادی که بهخاطر فرار از احساس تنهایی ازدواجهای ناموفق دارند یا اینکه در رابطه و دوستیهای اشتباه سالها میمانند.
در ابتدا باید به این نکته هم اشاره کنم که احساس تنهایی با تنها بودن یا انزوا یا طردشدگی کاملا متفاوت هستند. تنها بودن یا تنها زندگیکردن و کارکردن هر کدام فقط یک موقعیت طبیعی هستند.نه احساس تنهایی. برخی از افراد مثل درونگراها یا کسانی که تنها زندگی میکنند و یا هنرمندان و پژوهشگران حتی از تنهایی خود بسیار لذت می ببرد و بدون تجربه احساس تنهایی از این موقعیت تنهایی استفاده مثبت داشته باشد؛ زیرا هنر تنها ماندن یا فراگرفتهاند.
ونیز گاهی منزوی بودن با احساس تنهایی اشتباه گرفته میشود انزوا میتواند پیامد احساس تنهایی شود؛ ولی با آن متفاوت است. فرد منزوی فردی است که کنارهگیری جسمی با انتخاب خود از دیگران دارد؛ ولی فردی که احساس تنهایی میکند حتی ممکن است بهدنبال با دیگران بودن باشد پس میتواند در جمع باشد و احساس تنهایی کند. همینطور با طردشدگی هم تفاوت دارد، یک فرد میتواند احساس تنهایی نداشته باشد؛ ولی از یک جمع یا از طرف فردی در زندگیاش طرد شده باشد.
احساس تنهایی ممکن است فقط یک احساس باشد و مشکل از ارزیابی و شناخت فرد است. ولف میگوید: " این پدیده زمانی شکل میگیرد که تماس و رابطۀ فرد با دیگران کاذب باشد؛ بهنحویکه هیچگونه تجربۀ عاطفی مشترکی برای این رابطه قابلتصور نباشد و فرد در فرایند تماس با دیگران خالی از یک رابطۀ حقیقی و صمیمانه، باشد"و این موضوع حتی در تعریف هم دردناک بهنظر میرسد؛ زیرا فرد احساس طردشدن یا کنار گذاشته شدن پیدا میکند. به قول هانا آرنت " احساس تنهایی نه با خود بودن ونه با دیگران بودن است".
پس یکی از علتها میتواند کاملا ذهنی و مشکل در ارزیابی باشد. یکی از نتایج آزمون احساس تنهایی که با 200 نفر نمونه انجام دادم این بود که بالابودن سطح قضاوتکردن با احساس تنهایی داشتن رابطه دارد. قضاوت خودمان و یا دیگران و نتیجهگیریهای غیرواقعی ما در روابط میتواند باعث ایجاد احساس تنهایی در ما شود. یا میتواند بهخاطر سطح عزتنفس پایین و احساس نقص باشد که موجب کنارهگیری و ارتباط کمتر با دیگران میشود و بهدنبال آن دیگران کمتر بازخورد مثبت بدهند و فرد کمتر حمایت شود. از دیگر دلایل احساس تنهایی، مقایسه افراطی خود با دیگران یا حس بالاتر و یا پایینتر بودن در فرد است که نتیجه آن عدم صمیمیت و دیدهشدن و پذیرفتهشدن فرد در روابطش شود.
در تحقیقی که داشتم میزان مولفه احساس تنهایی خانوادگی را در نوجوانان بیشتر از احساس تنهایی اجتماعی دیدم و همچنین با این موضوع برخورد کردم که دو فرزند از یک خانواده با تفاوت سنی کم، سطح احساس تنهایی متفاوتی را داشتند. انتظارات و ارزیابیهای اشتباه در یک فرد میتواند دلیل احساس تنهایی خانوادگی نوجوانان باشد، آنها بهدنبال حس درکشدن و پذیرفتهشدن و استقلال هستند.به جمعهایی از دوستان و اجتماع میپیوندند که در سطح و سلیقه و سطح انتظارات خودشان باشند تا کمتر احساس تنهایی را تجربه کنند و از طرفی ارتباطشان با خانواده کمتر میشود و در خانواده احساس تنهایی بیشتری را میکنند، بنابراین احساس تنهایی میتواند از سطح انتظارات غیرواقعبینانه ما در روابط نیز شکل بگیرد. برای نمونه در یک خانواده ممکن است سطح انتظارات و نیازهای افراد در ارتباطاتشان متفاوت باشد یک فرزند با کوچکترین حمایت و پذیرش از طرف والدینش حس خوشحالی داشته باشد فرزند دیگر در هر شرایط انتظار بالاتری از حمایت و پذیرش در خانواده داشته باشد و فکر میکند که در این جمع خانواده تنها است.
علت دیگر احساس تنهایی دلبستگیهای ناایمن است. زمانیکه والدین نیازهای روانی یا عاطفی فرزندشان را کمتر تامین میکنند این ذهنیت و احساس در کودک ایجاد میشود که برای کسی مهم نیست و کسی به او توجه ندارد و درک نمیشود وقتی به کسی نیاز دارد دردسترس نیستند و او در این دنیا همواره تنها است.
افرادی که بازداری هیجانی زیادی دارند؛ یعنی در ابراز احساسات و یا نظرات و خواستههایشان مشکل دارند احساس تنهایی بیشتری را دارند. تصور کنید در یک رابطه آنقدر خودداری داشته باشید یا اصلا اعتراض و نظری نداشته باشید که فرد مقابل در این تعاملات؛ از شما شناختی نداشته باشد یا براساس همان چیزی که نشان میدهید با شما رفتار کند و نتوانید از کسی حس صمیمیت و یکی بودن بگیرید که این همان خالی بودن از یک رابطه حقیقی که ولف در تعریف احساس تنهایی بیان کرده است و یا فردی که در ارتباطاتش تحمل انتقاد دیگران را ندارند پس حس درکنشدن دارد و متقابلاً دیگران هم از او دوری میکنند که باعث این احساس تنهایی در او میشود.
بنابراین، احساس تنهایی میتواند بهخاطرنداشتن مهارتهای ارتباطی و اجتماعی فرد واقعا تجربه شود و حتی در خانواده آموخته شده باشد یا الگوهایی که در خانواده در شخصیت یا سبک زندگی او شکل گرفته است. پدر و مادری که به فرزندشان یاد دادهاند که دنیا جای غیرقابلاعتمادی است و بهجز افراد خانواده با کسی صمیمیت و خودافشایی نداشته باشد. موضوع خود افشایی هم به دو شکل است خود افشایی منفی یعنی بیش از حد یا نابجا از مسائل خصوصی خود با دیگران صحبتکردن یا خود افشایی مثبت نداشتن یعنی آنقدر از خودمان به دیگران نمیگوییم بهعنوان یک فرد مرموز شناخته میشویم و کسی به ما اعتماد نمیکند و درنهایت روابط کمتر شده و احساس تنهایی غمگینی به سراغ فرد میآید.
انعطافپذیری شناختی پایین خصوصاً در خانواده باعث احساس تنهایی بیشتر شود زوجهایی که نمیتوانند همسر خود را درک کنند و در شرایطی که یکی از همسران درگیر کار یا بحرانهای فرزندپروری هستند.بهجای درککردن یکدیگر و منعطف بودن بهتدریج از نظر عاطفی از یکدیگر دور میشوند و به تجربه احساس تنهایی میرسند.
کنارهگیری از دنیای واقعی نیز یکی از علتهای احساس تنهایی شده است بهطور مثال پژوهشها درباره پیام کوتاه، تلفن همراه، نشان داده که جواناني که بهطور افراطي و اعتیادگونه از پیام کوتاه تلفن همراه استفاده میکنند سطح بالايي از تكانشگري، احساس تنهايي و اضطراب اجتماعي را دارند.
بیاموزیم که در قضاوتها و ارزیابیهایمان دقیقتر باشیم.
هنر تنها بودن و مهارت تنها ماندن و با خود بودن را بیاموزیم.
در جمعها و ارتباطات اجتماعی متفاوت شرکت داشته باشیم و هنر ارتباط اجتماعی و در جمع بودن را بیاموزیم.
بیاموزیم با خود مهربانتر باشیم و در ارتباطاتمان انعطافپذیر و انتقادپذیر باشیم.
سطح انتظاراتمان را از پذیرفتهشدن و حمایتشدن و درکشدن به سطح واقعبینانهتری برسانیم.
تنهایی و تنها بودن تمرین کنیم استفاده کامل و مثبت داشتن را از آن را یاد بگیریم.
در بحرانهای زندگی که با همراهی و حمایت و پذیرش کمتری مواجه شدیم دچار ترس و اضطراب نشویم و از تجربهاین احساس تنهایی طبیعی و گذرا فرار نکنیم و آن را بپذیریم تا با موفقیت پشت سرش بگذاریم.