از غر زدن تا شهروندی فعال
پنج ویژگی یک شهروند خوب کدامند ؟
چند سال پیش یک تلفن ناشناس با شهروندی در یکی از شهرستانهای دور تماس گرفت و به او گفت که در یک قرعهکشی برنده جایزهای بسیار ارزشمند شده و فقط لازم است که با پرداخت سیهزار تومان به عنوان هزینه ارسال، جایزه را تحویل بگیرد.
آن موقع که هنوز این جور روشهای کلاهبرداری به اندازه امروز نخنما نشده بود، این شخص گول این تبلیغات را خورد و در مسابقه شرکت کرد و بعد از اعلام برندهشدنش، سی هزار تومان هم بابت هزینه ارسال جایزه واریز کرد؛ اما بعد از گذشت یک هفته، هیچ خبری از ارسال جایزه نشد و پس از آن هر چه با آن شمارهها تماس گرفت یا پیام داد، پاسخی نشنید. در نهایت او تصمیم به شکایت از کلاهبرداران گرفت. البته نشانی یا آدرسی از آنها وجود نداشت، اما پس از پنج ماه رفتوآمد، بالاخره توانست آنها را بیابد و در دادگاه محکومشان کند. او باعث شد که از ادامه فعالیت این گروه کلاهبردار جلوگیری شود و البته مبلغی را هم که پرداخته بود، پس گرفت.
چند روز بعد، یکی از روشنفکران و نویسندگان مشهور ایرانی در سرمقاله روزنامهای نوشت: «من اگر در این کشور تصمیمگیرنده بودم، نشان درجه یک شهروندی را به آن جوان روستایی میدادم که بعد از پنج ماه پیگیری فشرده و با صرف هزینهای چندین برابر آن سیهزار تومان ازدسترفته (بابت هزینه دادرسی)، در نهایت توانست کلاهبرداران را رسوا کند. او معنی کلمه شهروند را بهتر از همه ما فهمیده بود.»
***
وقتی پیشنهاد شد که در مورد ویژگیهای یک شهروند فعال برای مجله موفقیت بنویسم، یاد این داستان افتادم؛ یاد اینکه یک شهروند فعال، در درجه نخست یک شهروند حساس است و نفع خود را در بستری بزرگتر به نام جامعه پیگیری میکند. آگاهبودن و حساسبودن نسبت به اتفاقات پیرامون پیشنیاز لازم برای شهروند فعال بودن است.
دغدغه های شهروندی
دغدغه شهروندی به نوعی از زمانهای بسیار دور در بشر وجود داشته است. در زمان «ارسطو» میگفتند که شهروند خوب، شهروندی است که فضیلت داشته باشد و فضیلتش در راستای سعادتمندی جامعه باشد. اما از اواخر قرن بیستم، نظریههای مربوط به حقوق شهروندی و آموزشهای شهروندی گسترش بیسابقهای پیدا کرد و مفهوم شهروند نیز با تغییراتی مواجه شد. امروزه گفته میشود که شهروند خوب، شهروندی است که هم مسئولانه برخورد کند و هم حقوق و وظایف خود را به خوبی بشناسد.
پنج ویژگی یک شهروند خوب و فعال
- مستقل است، اما منعطف: مستقلبودن به این معناست که فرد نظرات و دیدگاههای خود را بر اساس مبانی فکری و بررسیهای شخصی خودش انتخاب کرده باشد، نه بر اساس مواردی شبیه عرف جامعه یا نظرات دیگران. اما با این وجود، از آنجا که ما در یک جزیره مستقل از دیگران زندگی نمیکنیم و یک جامعه ترکیبی از رنگها و نظرات گوناگون است، برای داشتن تعامل خوب با دیگران در چنین فضایی، در عین مستقلبودن، باید انعطافپذیر هم بود. جامعه را میتوان به بخش مشاع یک ساختمان مسکونی تشبیه کرد که در آن ممکن است افراد زیادی با سلیقهها و دیدگاههای کاملا متفاوت حضور داشته باشند.
- سازگار است نه سازشکار: سازگاری یعنی پذیرش قواعد و واقعیات موجود و تلاش هدفمند برای بهبودی آنها؛ اما سازشکاری یعنی تسلیم کامل در برابر آنچه هست و انجام ندادن هیچ تلاشی برای بهبود شرایط. فرد سازگار نخست میپذیرد که اگر الان مثلا در نقطه A هستیم، این نقطه ویژگیها، قواعد و مناسباتی دارد که او در حال حاضر باید آنها را بپذیرد و رعایت کند؛ اما در عین حال، میخواهد از نقطه A به B که نقطهای مطلوبتر است، برسد و برای این کار هدف و برنامه دارد. فرد سازشکار اما با وجود آنکه از وضعیتش در نقطه A راضی نیست، هیچ تلاشی هم برای بهبود اوضاع انجام نمیدهد.
- منتقد است نه پرخاشگر: داشتن نگاه انتقادی نسبت به وضعیت کنونی، پیشنیاز بهبود شرایط در هر زمینهای است. شاید به همین دلیل باشد که سازمان بهداشت جهانی تفکر نقادانه را یکی از اصول دهگانه مهارتهای زندگی دانسته است. با این وجود، غرزدن و پرخاشگری با وجود شباهت ظاهریاش، با تفکر نقادانه تفاوت جدی دارند. شاید شما هم شهروندانی را دیده باشید که در تاکسی یا اتوبوس در مورد همه چیز، از وضعیت آب و هوا گرفته تا سیاستهای دولت آمریکا و ازآلودگی هوا تا گرانی و فساد اقتصادی، غر میزنند؛ درحالیکه این غرزدنها معمولا به جز دادن انرژی منفی به افراد دیگری که در آنجا هستند، تاثیر چندانی ندارد. اما کسی که نگاه نقادانه دارد، در ابتدا نقایص را میبیند و بعد فکر میکند که حالا برای بهبود شرایط، انجام چه کاری در حیطه نفوذ یا اختیار اوست یا به تعبیر سادهتر، چه کاری برای حلشدن این مسئله مشخص، از دست او برمیآید؟ برای مثال، شاید تماسگرفتن با روابط عمومی یک سازمان مرتبط با آن موضوع، گذاشتن پیام در صفحات پیامهای مردمی روزنامهها یا صفحات مجازی مسئولین مرتبط، تاثیرگذاری بسیار بالاتری داشته باشد تا گلایهکردن از مشکلات در تاکسی یا مهمانیهای دوستانه.
- در هر شرایطی، قانونگراست: همه ما در زندگی و کارمان با قوانین و مقرراتی سروکار داریم که شاید در برخی موارد دستوپاگیر یا غیرضروری به نظرمان بیایند؛ اما یک شهروند خوب میداند که حتی وجود قانون بد، از بیقانونی بهتر است. قانون مثل شیرازه یک کتاب است که اگر وجود نداشته باشد، کل صفحات کتاب از همدیگر میپاشند. وجود قانون به جامعه نظم میبخشد و به ما کمک میکند که به صورت مسالمتآمیز و بدون کمترین مشکلی بتوانیم در کنار هم زندگی کنیم. به همین جهت، یک شهروند فعال، اصرار و حتی تعصب خاصی بر رعایت قانون دارد و در عین حال تلاش میکند با استفاده از مکانیسمهای طراحیشده در خود قانون، در جهت تغییر یا اصلاح قوانینی که درست یا کارآمد نمیداند، تاثیرگذار باشد.
- مسئولیت فردی خود را هرگز فراموش نمیکند: یک شهروند خوب، مسئولیت فردی خود را در هر شرایطی به انجام میرساند؛ حتی اگر به نظر بیاید که یک نفر نمیتواند تاثیر چندانی بر حل یک مسئله داشته باشد. برای مثال، شاید بعضی شهروندان حفاظت از محیط زیست را وظیفه نهادهای خاص یا افرادی بدانند که دارای مشاغل ویژهای هستند. یک شهروند خوب هیچگاه این جمله را به خودش نمیگوید که «من یک نفر به تنهایی در این زمینه کاری نمیتوانم انجام دهم.» او به خوبی میداند که همیشه ازدحام قطرههای کوچک است که موجها را میسازد. برای همین، مثلا اگر بتواند در طول روز حتی از یک کیسه پلاستیکی کمتر استفاده کند، حتما این کار را انجام میدهد و اگر بتواند مانع هدررفتن حتی یک قطره آب شود، از هیچ تلاشی برای آن فروگذار نمیکند؛ چون به خوبی میداند که بسیاری از تحولات مثبت اجتماعی، ابتدا از جمعهای کوچک شروع شدهاند و افرادی که تحولات مثبت را در جهان رقم زدهاند، همیشه ابتدا در اقلیت بودهاند، اما بهتدریج همچون موجی فراگیر شده و همه جا را در برگرفتهاند؛ بنابراین یک شهروند خوب، در هر شرایطی مسئولیتهای فردی خود را به انجام میرساند و البته به منظور تاثیرگذاری بیشتر تلاش میکند که دیگران را نیز با خودش همراه کند.