داستان های شیوانا
ولخرجی درون تو!
در دهکده شیوانا مردی بود که ثروت زیادی داشت ، اما هر وقت برای خرید به بازار میرفت کمتر از مقدار مورد نیاز با خودش پول برمیداشت و همیشه از بابت نداشتن پول کافی با فروشنده دچار مشکل میشد. روزی در بازار اصلی دهکده دوباره بهخاطر همراه نداشتن پول کافی دچار مشکل شد و از شیوانا که کنار او ایستاده بود خواست تا مبلغی به او قرض دهد تا بتواند خریدش را انجام دهد. شیوانا پول قرض را به این شرط داد که مرد ثروتمند همان روز بهمحض برگشتن به منزلش آن را به مدرسه شیوانا بازگرداند.
مرد ثروتمند ناراحت و خشمگین به منزل رفت و پول قرض را برداشت و مستقیم به مدرسه شیوانا رفت و درحالیکه بهشدت عصبانی بود پول را مقابل شیوانا گذاشت و گفت: ”همه اهالی این ده میدانند که من ثروتی بیحدوحصر دارم و میتوانم تمام این مدرسه را یک جا بخرم. تو در من چه دیدی که اینقدر بابت برگرداندن پول قرضات عجله داشتی!؟“
شیوانا گفت: ”یک اهریمن ولخرج که تو از ترسش پول کافی با خودت برنمیداری که نکند این اهریمن تو را وسوسه کند و بیشتر از آنچه باید در بازار پول خرج کنی. این نشان میدهد که تو از رودرو شدن با این اهریمن وسوسهگر و ولخرج عاجزی و بههمین خاطر با پول کمتر برداشتن سعی میکنی او را ناتوان سازی. وقتی تو خودت نمیتوانی به این اهریمن وسوسهگر پنهان در درون وجودت اعتماد کنی و با سختگیری خود را از شر او خلاص میکنی، چگونه انتظار داری من به تو اعتماد کنم و از هدر رفتن پولم نترسم!؟“
حمید ازوجی
1403/8/8
از نظر روانی ؛ خرج کردن پول نقد توی جیب خیلی سخته؛تا خرج کردن با کارت بانکی....پول فیزیکی وقتی تو جیبت کمتر و کمتر میشه ؛ کاملا متوجه ای ؛ و حواست هست! ولی خرج کردن با پول غیر فیزیکی یا همون کارت بانکی؛ چون کاهش پول رو احساس نمیکنی ؛ متوجه هم نیستی ؛ یا خیلی کم بهش توجه میکنی ! تا جایی که تو یه فروشگاهی ؛بخاطر عدم موجودی کافی ؛ پیش صاحب فروشگاه و فروشنده ها ؛ سکه یه پول میشی ؛ تو کمرت یخ میکنه ! عرق خجالت و شرمندگی ؛ بدلیل مدیریت نکردن حسابت رو پیشونی و صورتت میشینه...!😊❤🤔