menu button
سبد خرید شما
با پدر و مادری که مدام به ما احساس گناه می‌دهند چگونه رفتار کنیم؟
موفقیت  |  1402/12/10  | 

با پدر و مادری که مدام به ما احساس گناه می‌دهند چگونه رفتار کنیم؟

فقط به خاطر تو...

- «من به‌خاطر تو توی این زندگی موندم!» - «با این وضع درس‌خوندنت، آبروی من رو توی مدرسه و جلوی معلمت بردی!» - کارها و رفتار‌های تو باعث شده که من با پدرت جرو‌بحث کنم و با اون دعوام بشه!» - «ما این همه شرایط بد و سخت رو تحمل می‌کنیم و از جونمون مایه می‌ذاریم تا تو توی آسایش و رفاه زندگی کنی؛ اون‌وقت تو این‌جوری جوابمون رو میدی؟» - «آخر از دست تو دق می‌کنم و می‌میرم... دیگه خسته‌م کردی...»

دادن احساس گناه به فرزندان مانند سایر روش‌ها (تنبیه فیزیکی، داد و فریاد و ...) از ساده‌ترین و ضعیف‌ترین روش‌های تعاملی در تربیت محسوب می‌شود و می‌تواند یکی از مخرب‌ترین آسیب‌ها را بر روان و شخصیت کودک برجای بگذارد. به‌عبارتی، احساس گناه دردی ا‌ست که ممکن ا‌ست تا مدت‌ها با کودک بماند و به آسانی از ذهن او پاک نشود که مصداق نوعی کودک‌آزاری ا‌ست.

متاسفانه گاهی اوقات شاهد آن هستیم که والدین به‌جای آن‌که با روش‌های اصولی و درست با کودک خود تعامل کنند، روش ناکارآمد دادن احساس گناه به فرزندان را در رابطه با فرزندشان در پیش می‌گیرند. مطالعات نشان می‌دهند که دلایل متعددی وجود دارد که والدین به فرزندان‌شان احساس گناه می‌دهند؛ :

چرا والدین به فرزندانشان احساس گناه می دهند؟

1. والدینی که خود نیز دوران کودکی مطلوبی نداشته و آسیب‌دیده‌ی آن دوران هستند‌. این والدین، قربانی قربانیان هستند‌. یعنی آن‌ها نیز والدینی داشته‌اند که همواره، چه در گذشته و چه در‌حال، به فرزند خود احساس گناه می‌داده و می‌دهند؛ از این رو خودشان هم به‌طور ناخودآگاه همین مسیر را برای تعامل و تربیت فرزند خود می‌پیمایند. غافل از این‌که چه صدمات جبران‌ناپذیری را به روح و روان فرزندشان وارد می‌کنند.

2. برخی از این والدین، چون در دوران کودکی پدر و مادری کنترل‌گر و دیکتاتور داشته‌اند که مراقب همه‌ی امورات و مسائل آن‌ها بوده‌اند و همیشه حرف، حرف آن‌ها بوده، بنابراین با دادن احساس گناه به فرزندان خود در‌صدد هستند‌.که آن‌ها را کنترل کنند تا فرزندان پایشان را از چهارچوب‌های اخلاقی و انضباطی آنان فراتر نگذارند.

3. در مواردی مشاهده می‌شود که والدینی که از کیفیت زندگی و روابط زناشویی‌شان رضایت کافی ندارند یا مشکلات شخصی و درون‌فردی دارند‌، خشم و ناراحتی خود را با دادن احساس گناه به فرزندشان تعدیل و مدیریت می‌کنند تا کنترل محیط پیرامون خود را در دست گرفته و آرام‌تر شوند. به‌نظر می‌رسد که این والدین، با دادن حس گناه به فرزندشان و آزرده‌خاطر‌کردن روان او، احساس خرسندی کرده و حال خوبی را تجربه می‌کنند. شاید بتوان گفت که در اندک مواردی هم به‌نوعی نشانه‌های سادیسم در آن‌ها مشاهده می‌شود.

4. والدینی که وظایف خود را در قبال فرزندشان به نحو احسن انجام نداده و مسئولیت رفتار، اعمال و اهمال‌کاری خود را برعهده نمی‌گیرند، از طریق دادن احساس گناه به فرزندشان، آن را فرافکنی می‌کنند.




فرزندان در برابر دادن احساس گناه دادن والدین چطور رفتار کنند


از‌آنجایی‌که باورهای هر فردی ریشه در درون خانواده دارد و در دوران کودکی او خلاصه می‌شود، بنابراین خانواده را می‌توان یک سیستم ارزشی و بنیادی نام نهاد که به رشد و شکوفایی این باورها و ارزش‌ها کمک می‌کند. در‌واقع نمی‌توان فرد را جدای از خانواده در‌نظر گرفت. برای تعدیل تعامل با والدینی که مدام به فرزندشان احساس گناه می‌دهند، می‌توانیم این راهکارها را دنبال کنیم:

1.  والدین را از کار اشتباهی که می‌کنند آگاه کنیم

والدینمان را در شرایط مطلوب و در دفعات مکرر به گفت‌وگوی دوستانه در یک جو صمیمانه‌ی توأم با احترام دعوت کرده و سعی کنیم آن‌ها را از این احساس گناه آگاه کنیم؛ مثلا به آن‌ها بگوییم که این نحوه‌ی صحبت‌کردن چقدر روان ما را آزرده و ما را پریشان احوال می‌کند. می‌توانیم درباره‌ی اثرات منفی و آسیب‌های روانی غیرقابل‌جبران این کار هم با آن‌ها صحبت کنیم.

2. اگر نمی توانیم والدین را تغییر دهیم خودمان را تغییر دهیم

اگر علی‌رغم تلاش ما، آن‌ها متوجه اشتباهات خود نشدند و نتوانستیم متقاعدشان کنیم، بهتر ا‌ست خودمان واقعیت را بپذیریم و دست از تلاش برای تغییر رفتار آن‌ها برداریم. این یک امر بدیهی ا‌ست که هر گاه انسان دست از تلاش برای تغییر طرف مقابل بردارد و او را همان‌گونه‌که هست، بپذیرد، خودش به آرامش خواهد رسید و روابط بهتری را تجربه خواهد کرد. والدین ما نیز از این قائده مستثنی نیستند. درست ا‌ست که شاید آن‌ها هم در گذشته و در کودکی‌شان آسیب‌دیده و شخصیتشان این چنین شکل گرفته باشد، اما تا زمانی‌که خودشان نپذیرند که مشکل از سمت آن‌ها‌ست، نمی‌توانیم در این مسیر تغییری ایجاد کنیم. البته پذیرش این واقعیت صرفا به‌معنای صحت و درستی نظر والدین درباره‌ی ما و شخصیتمان نیست.

3.  به رفتار‌های مثبت والدین توجه کنیم

در‌کنار نقاط ضعف، بپذیریم که والدینمان از نقاط مثبت و ویژگی‌های شخصیتی سازنده و کارآمدی نیز برخوردارند که بهتر ا‌ست به آن‌ها هم توجه کنیم و ارج نهیم.

4. در برابر والدین ناسالم، خود ارزیابی و شناخت از خودمان را افزایش دهیم

در این‌جا لازم ا‌ست بیش‌از‌پیش درباره‌ی خودمان، هویتمان، شخصیتمان و ویژگی‌هایش آگاهی کسب کرده و درباره‌ی آن‌ها تأمل کنیم. می‌توانیم سوالاتی از این قبیل را از خودمان بپرسیم: «آیا واقعا والدینم درست می‌گویند؟»، «آیا من باعث بدبختی آن‌ها و مایه‌ی ننگ و شرمساری‌شان هستم؟»، «آیا مسبب همه‌ی مشکلات خانواده، من هستم؟» و ... اگر پاسخ «بله» ا‌ست، باید به جست‌وجوی دلایل بپردازیم و درصدد جبران نقایص باشیم (که البته در بیشتر اوقات این چنین نیست!). اما اگر پاسخ «خیر» ا‌ست و چنین مواردی درباره‌ی ما صحت ندارد، باید سعی کنیم خودمان را از چنین آلودگی‌های روانی دور کرده و با خودگویی مثبت و یاد‌آوری توانمندی‌ها و نقاط قوت‌مان، خود را از گزند و آسیب این رفتار‌ها در امان نگه‌داریم.

در آخر بهتر ا‌ست که اگر در خود این توان را نیافتیم که به‌تنهایی از این شرایط محفوظ بمانیم، برای پیشگیری از آسیب‌های روانی جدی و احتمالی در‌حال و آینده، حتما از یک روان‌شناس در این‌باره مشاوره بگیریم.

دکتر سمیه عابدینی مزرعه/ روان‌درمانگر تخصصی کودک و نوجوان

آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background